جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

مادر شوهر بازی با بانو آنجلا


توی گوشیم یه بازی دارم به نام   talking Angela

این آنجلا خانوم یک گربه خیلی ناز و تو دل برو است که روی صندلی نشسته و حرف های شما را تکرار می کنه

خیلی هم ملوس و با عشوه حرف میزنه

این بازی عشق آقا مانی ماست

یه جورایی فکر کنم اصلا عاشق انجلا شده

به محض اینکه گوشی رو دستش می گیره میره سراغ آنجلا و معدود کلماتی رو که بلده به زبون میاره و آنجلا هم اونا رو تکرار می کنه و یجورایی با هم صحبت میکنن .

هر وقت که بازی رو آغاز می کنید یه صفحه گردون هست که شما با چرخوندنش میتونید امتیاز بگیرید و البته این اتفاق یکبار در روز بیشتر نمیفته و بسته به شانستون ممکنه از صفر تا 200 سکه برنده بشید .

آقا مانی تمام زحمت چند ماهه من رو یعنی تمام چند هزار سکه ای که جمع کرده بودم در عرض دو سه روز خرج این انجلا خانوم کرده . مدام براش کادو و نوشیدنی میخره و وقتی که سکه هاش تموم میشه با عصبانیت گوشی رو به دست من میده و غر میزنه که یعنی بازم سکه می خوام . منم میگم بابا جون دیگه پول نداریم باید صبر کنی تا فردا دوباره گردونه رو بچرخونیم و ببینیم شانسمون چی در میاد .

از اونور مهربان سایه این آنجلا رو با تیر میزنه

یعنی ازش متنفره

مدام هم به من میگه : بابک باور کن این مانی بزرگ بشه همینجوری می خواد همه پول هامون رو صرف دوست دخترش بکنه و حرص ما رو در بیاره .

یه جورایی حس مهربان نسبت به این گربه لوند سفید مجازی حس مادرشوهریه که احساس میکنه یه دختر ناجور پسر نازنینش رو از دستش درآورده ...



نظرات 20 + ارسال نظر
سکوت شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 13:09 http://www.sokooteashena.blogfa.com

اتفاقا من هم میخواستم همین رو بگم که باید یه پس‌انداز هم برای خرج دوست دخترهای آقا مانی در نظر بگیرید.

saba شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 13:44 http://karmania.persianblog.ir

نه انجلا می تونه حتی باهات به انگلیسی حرف بزنه من خودم این بازی رو دارم و باهاش در مورد خودش و خانوادش صحبت می کنم حتی می دونم 18 سالشه وتک فرزنده

من نمیدونستم

زهرا.ش شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 13:53 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

تا قبل از اینکه برادر خودم نامزد کنه اینقدر از این رفتار های مادر شوهر بازی بدم می اومد که حد نداشت!
استدلالم هم این بود که مگه مادر ها خوشحالی و آرامش پسرهاشون رو نمی خوان؟پس چرا از دیدن ارامش و خوشبختی پسرشون کنار یه همسر یا نامزدش خوشحال نمی شن و دنبال بهانه می گردن تا اوقات تلخی کنن؟
اما الان می بینم که ما دخترها چقدر می تونیم با رفتار های بچگانه و بی منطق خودمون همه چیز و همه کس رو علیه خودمون تحریک کنیم!
وای آقا بابک!نمی دونین برای یه مادر چققققدر دردناکه که احساس کنه پسرش رضایت یه دختر رو به رضایت مادرش ترجیح می ده!!
من کاملا مهربان خانم رو درک می کنم که بخواد همچین نگرانی برای اینده پسرش داشته باشه.

موافقم باهات
برای یک مادر واقعا سخته

تیراژه شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 14:01

خیلی با مزه بود پستت ! مرسی پدرشوهر جان

جان ؟ پدر شوهر ؟
اون از فامیل دور که مانی رو صاحاب شد اینم از تو که هنوز هیچی نشده دومی رو برداشتی برای خودت ؟
نه تی تی جان . به این راحتی ها هم نیست
باید بشینیم پای میز مذاکره و اول تفاهم کنیم بعد توافق

آفو شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 14:10 http://www.asimesar.blogfa.com

اصن چه معنی داره بچه ی آدم دوست دختر داشته باشه !! ها ؟!!!

رضوان سادات شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 16:43

مادرشوهر

اردی بهشتی شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 19:14 http://tanhaeeeii.blogfa.com

جیگرشو:دی

جیگر کیو ؟
جیگر کیو ؟
جیگر کیو ؟

HaMeD شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 20:22

الان که دوس دخترا خیلی راحت و با اطلاع خانواده پسره همدیگرو می بینند و بیرون می رن و کلی تماس میگیرن دل و قلوه رد و بدل میکنند
شوما این سی سال اخیر خودمون رو در نظر بگیر اولش جرات نمیشد اسم دختری اورد بعد کم کم اسم دختر عادی شد
تماس عادی
قرار مدار عادی
بیرون رفتنا عادی
اوردن دختره تو خونه و معرفی به پدر مادر عادی
حالا باید دید بیست سال دیگه چی میشه !!!!
عایا تغییری ایجاد میشه ؟! یعنی بدتر از این میشه ؟!

فکر می کنم آزادی بچه های بیست سال بعد نسبت به ما خیلی بیشتر باشه تو این مسائل

دل آرام شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 21:23 http://delaramam.blogsky.com

ای جان دلم
من به فدای این مادر و پسر آخه

خدا نکنه

باغبان شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 22:54

بشرا شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 23:16 http://biparvaa.blogsky.com

چه جالب من یک پست چند وقت پیش نوشتم با عنوانِ « برای عروسم..» البته منتشرش نکردم ولی واقعا من هم فکر کنم از این مادر شوهرهایی بشم که هیچ عروسی چشم دیدنش رو نداره. حتی وقتی میریم مهمونی که یک دختر کوچولو دارن و هی شوخی میکنن که عروستونه و پسرتون پسندیده و اینها من بسی حرص میخورم و از همین الان نگران آینده ام
فدای مانی نازم بشم که از همین حالا داره تمرین میکنه

چقد مثل مهربان فکر می کنی بشرا

حوریا بر وزن نوریا شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 23:37

اسحاقی
به نفعته به حرفای مادر مانی گوش کنی
حواست باشه
نزار حوریا بر وزن نوریا بشینن رو تاج نیسان ابی بیان اونجا


حوریا با نوریا ؟

آذین یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 01:24 http://i64.blogsky.com/

خیلی بامزه بود
من همین حس رو نسبت به دوست دختر آینده پسر آینده ام دارم.البته هنوز با همسر آینده ام هم ازدواج نکردم ولی خب نگرانی نگرانیه دیگه. من مهربان عزیز رو با تمام وجود درک میکنم

طاها یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 03:06 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام

این پست خیلی خیلی بامزه بود...دم آقا مانی حسابی گرم

شاد باشید

مرسی طاها

سمیرا یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 09:01

منم همیشه حس میکنم مادرشوهرها آدمهای خودخواهین که اصلا آرامش پسرشون براشون مهم نیست و اغلبشون حس میکنن عروس هووشونه! ولی به مهربان نمیاد از اوناش باشه

مهسا یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 10:46

دختر منم این بازی رو توی تبلتش داره وبازی میکنه
من که نسبت به آنجلا احساس خوبی دارم
بیچاره مادر شوهرهای آینده:-(

lمهری یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 19:12

جناب خوب بدون هزینه کردن عروس دار شدین بقولی نه چک زدین نه چونه عروس اومد تو خونه

رها- مشق سکوت یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 23:02 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

منم فکر میکنم اگه یه روز مادرشوهر بشم یا پسر داشته باشم، خیلی حساس بشم رو دخترایی که باهاشون در ارتباطه و همین حسای مهربانو داشته باشم
خب همین فکرو به زن گرفتن برادرم دارم
اصلنم فکر نکنید از این خواهرشوهرای حسود عروس دوست ندار میشما
اصلنم فکر نکنید که داداشم عکس هر دختری رو نشون میده به نظرم خیلی زشت و نچسب و به درد نخور و لوس و بچه ننه و دوست نداشتنی میاد

تیراژه دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 02:02

اَوووووووو چه شلوغش کردی داداش ! نخیر هم ! من عمه ی مانی و نی نی ام و چشم پاک تر از این حرفهام ، پدرشوهر رو به خاطر نسبتت با انجلا بانوی مانی گفتم !!

asal یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 14:53

باید بگم توی چشم همون گربه ملوس و نازی که میگین یه فکر وحشتناک هست که با ظبط کردن صدا هواتون از شما اطلاعات میگی و یا با سوال کردن در قالب انجلا . اون از توی دوربین تبلتتون ما رو میبینه و از شما عکس می اندا زه و روی اینترنت میزانه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد