جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

اوس اسمال نوشت (۱)

آخرین روز پاییز چقدر سرد بود .  زمهریر بود اصلا .  آه هم که می کشیدم قندیل می بست . چند لا لباس پوشیدم و کز کرده  بودم پشت دستگاه و داشتم با گوشی ور می رفتم . اوس اسمال که گوشی هوشمند ندارد و با مظاهر تکنولوژی شدیدا مخالف است آمد  یک سیلی توی گوشم زد و گفت : نخواب بابک   تو نباید بخوابی . بخوابی می میری .

بعد لبخند زد و گفت : نجات سرباز رایان یادته ؟ 

و من هرچه فکر کردم یادم نیامد توی فیلم نجات سرباز رایان لوکیشن برف و سرمایی بوده باشد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد