سنت کیامهر قدیس

پازل بی پاسخ

سنت کیامهر قدیس

پازل بی پاسخ

سی و اندی سال پیش در چنین روزی

مردم این کشور همه خوشحال بودند

چون یک شهر از اسارت آزاد شده بود 

اما مادرانی هم بودند که فرزندانشان به اسارت رفت

و هنوز هم چشم انتظار برگشتنشان هستند

تسبیح رفیقم چند دقیقه پیش پاره شد و دانه هایش پخش زمین شدند .

تسبیح چینی بود

به شوخی می گویم تسبیح هزار صلواتی بود

با هزار و یکمین صلوات گسست .



شارژر گوشی های اندروید استاندارد مشترکی دارند به این معنا که همه گوشی های اندروید را می شود با یک نوع شارژر شارژ کرد . گوشی من اما با اینکه اندروید است سوکت بزگتری دارد برای انتقال اطلاعات بین کامپیوتر و گوشی به همین خاطر من از شارژر های دیگر می توانم برای شارژ کردن گوشی خودم استفاده کنم اما شارژر گوشی من به جز گوشی خودم به درد هیچکس نمیخورد . مهربان این را با اعتراض و شکایت بارها به من گفته است . درست مثل گروه خونی AB که می تواند از همه خون بگیرد ولی به هیچکس جز گروه خونی خودش خون نمی دهد . از حق نگذریم  احساس ظالمانه - موذیانه لذت بخشی دارد .

اینکه بنویسی و تو را بخوانند خیلی لذت بخش است

اما  اینکه بنویسی و بدانی یکروز یکنفر که تو را می شناسد اینجا را کشف می کند و می خواند و می فهمد یکجایی بوده که بدون تبلیغ و هیاهو و زرق و برق و مزاحم فقط برای دل خودت نوشته ای بسیار لذتبخش تر است .

امروز صبح خواب بابامو می دیدم .

نمیدونستم بابامه ولی خوب میشناختمش

نمیدونستم که مرده ولی یه حس دلتنگی عجیب و دوست داشتنی نسبت بهش داشتم

حرف می زد و من با تعجب فقط نگاهش می کردم .


احساس می کنم مرگ هم مثل یه خواب شیرینه

که دوست نداری ازش بیدار بشی

و اونجا با افرادی برخورد میکنی که دوستشون داری بدون اینکه بشناسیشون


هرچی میگذره به خاطر آرامشی که الان داره خوشحال تر میشم

و کم از مرگ می ترسم ...




بوک فیر 93

هر سال با شروع نمایشگاه کتاب کلی برنامه می ریختم برای اینکه کی بروم نمایشگاه و چه کتابی بخرم و معمولا وقتی این برنامه ریزی محقق نمی شد تا مدتها عذاب وجدان داشتم و غصه می خوردم چون خیلی علاقه داشتم به رفتن و کتاب خریدن اما امسال با همه سالها فرق داشت . نه برنامه ای برای رفتن به نمایشگاه داشتم و نه علاقه ای به خرید کتاب و الان هم هیچ احساس پشیمانی و ناراحتی ندارم .

برای کسی که در طول روز حتی چند دقیقه هم مطالعه کاغذی ندارد و کتابخانه اش پر است از کتاب هایی که لایشان را باز نکرده نمایشگاه رفتن و کتاب خرید فقط یک فیگور متظاهرانه و عوامفریبی است . نمایشگاه را باید عاشقان کتاب بروند و من مدتهاست که فرصتی برای عاشقی نداشته ام  . تعارف که نداریم ؟


life of pi




زندگی پای فیلم محشری بود سرشار از تصاویر خیره کننده و چشم نواز . داستان هم سفر شدن یک انسان و یک ببر که هر لحظه ممکن است او را بخورد . بدون حرف و صحبت و دیالوگ اضافی . پر از جلوه های بصری تکرار ناپذیر . تصاویری که به جز با جادوی سینما با هیچ وسیله ی دیگری نمی شود توصیفشان کرد .

فرصت کردید تماشایش کنید .