جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

درک آنی حقیقت با یک مربع و ضربدر

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در یک لحظه 

در یک آن 

ناگهان به درک حقیقتی بزرگ رسیده باشید  

حقیقتی که مدتها با آن روبرو بوده ولی نمی دیده اید 

یا درست درکش نمی کرده اید . 

لحظه ای را تصور کنید که یک منجم

در یک آن ٬ یکهو می فهمد که تمام تصورات هزاران ساله پیشینیانش  

در مورد حرکت ستارگان و سیاره ها غلط بوده 

و زمین مرکز کائنات نیست .

برای من هم دقیقا همینطور بود  

من مفهوم تاهل را در یک لحظه و در یک آن فهمیدم ... 

- 

 

 

ادامه مطلب ...

سایه ها در سیاحت شاخ گربه

سفر خوب و دلچسبی بود   

جای همگی خالی  

 

 

ادامه مطلب ...

الهی در نشی سیزده دوس داشتنی

ایستاده ایم روبروی ائل گلی و داریم عکس ها را نگاه می کنیم دو تایی  

لبخند همیشگی روی لبهاته

پشت سرمون ۱۵ تا فانوس رفته تا بالای تپه 

به نشونه ۱۵ سال رفاقت که حتی یه بار هم توش خدشه و خلل نیفتاده 

و روبرومون یه عمر دراز که خیالم راحته مثل برادر کنارمی 

داریم به فردا نگاه می کنیم 

به فردایی که بچه هامون این عکس رو می بینن و میگن : 

نیگا کن ! عمو کورش موهاش چقد سیاهه 

 

 

تولدت مبارک کورش 

 

داغ بود لامصب

سلام علیکم 

چهارشنبه صبح راه افتادیم

بعد از فرودگاه ٬محسن و بچه ها هم رسیدند و همگی راهی شدیم به سمت قم 

منزل مهدی پژوم عزیز

 -

 

 کرگدن و من - چهارشنبه ۳/۱/۹۰ - اتوبان قم 

 

ادامه مطلب ...

کپی برابر اصل

امشب درست بعد از نوشتن پست قبلی راه افتادیم برای عید دیدنی 

دوست داشتیم قبل از سفر ٬ پرونده عید دیدنی ها بسته شود اما نشد  

خب خانواده دو نفره ما جغله تر از آنست که دو روزه همه بیایند دیدنمان 

انقدر هم عمه و خاله داریم که نشود دو روزه خانه همه شان رفت  

رفتیم منزل عمه اکبر 

البته اسم عمه ام اکبر نیست ولی از همه عمه هایم بزرگتر است  

-

 

 

کیمیا 

 

ادامه مطلب ...

دادن خوب است ٬ گرفتن خوب تر

یکی از قشنگی ها و خوبی های نوروز ٬ عیدی دادن و گرفتن است 

البته  دادنش یک مقدار سخت است و آدم یکجورهایی اذیت می شود  

ولی گرفتنش کیف می دهد و جان آدم جلا پیدا می کند  

 

پارسا و کیامهر واقعی و فریدون (فرزند خوانده من و مهربان ) امروز عصر  

لحظاتی پس از عیدی گرفتن 

 

ادامه مطلب ...

آقا کیا الاغه !!!

 آقا جان ! امروز هرچی فکر کردم که اولین روز سال ۸۰ کجا بودم و چه می کردم  

هیچی یادم نیامد ... تازه سال ۸۱ و ۸۲  و سالهای بعدش هم همینطور 

یک چیزهای مبهمی از این چند عید گذشته یادم هست اما دقیق و واضح نه 

این پست را فقط برای خاطره اش نوشتم که بعدها امروز را دقیق یادم بماند 

بنابراین نه ارزش ادبی دارد و نه هیچ ارزش دیگری ... 

 

 

ادامه مطلب ...