ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
برای روح بزرگ شیرزاد طلعتی فاتحه ای قرائت کنید
و حرفهای دوستانش را در ادامه مطلب بشنوید ...
-
۱- شیرزاد طلعتی وبلاگ مکتوب
-
۲ -محسن باقرلو وبلاگ کرگدن
-
۳-آلن وبلاگ اراجیف یک کابوی
-
۴-آرمین وبلاگ موسیقی سنتی
-
۵-دلارام
-
۶- دختر فصل بهار
-
۷-فرناز وبلاگ آینه ای در من
-
۸-گل گیسو وبلاگ گل گیسو
-
۹-حبیب وبلاگ آرتون
-
۱۰-حنانه وبلاگ فلوت زنی روی بام
-
۱۱-کورش تمدن وبلاگ کلکله
-
۱۲-مریم وبلاگ ماژ و موژ من
-
۱۳-مهرداد وبلاگ تیراژه
-
۱۴-مریم وبلاگ نازنین مریم
-
۱۵-پری گلی وبلاگ کیمیاگر
-
۱۶-پونه وبلاگ عشق
-
۱۷-کیامهر وبلاگ جوگیریات
-
۱۸-رها وبلاگ رها بانو
-
۱۹-رعنا
-
۲۰-حذف شد ...
۲۱-سهبا وبلاگ زمزمه های گاه گاه
-
۲۲-سمیرا وبلاگ دلنوشته های یک دانشجو
-
۲۳-صومعه
-
۲۴-سوسک سیاه وبلاگ سوسک سیاه
-
۲۵-وانیا وبلاگ برای فردای حافظه ام
-
۲۶-میلاد
-
۲۷-الهام وبلاگ سمپاد
-
۲۸-بهار
-
۲۹-بهنام وبلاگ دو کلام حرف حساب
-
۳۰- الهه وبلاگ دلکده
-
۳۱- هاله بانو وبلاگ
-
۳۲- هلیا وبلاگ حیاط خلوت
-
۳۳- ژاکلین وبلاگ پنجشنبه های شیراز
-
۳۴- خانم زائر وبلاگ دغدغه های یک مادر
-
۳۵- مجتبی
-
۳۶- مامانگار وبلاگ زنبیل درویشی
-
۳۷- زن ذلیل وبلاگ زن ذلیل
-
۳۸- تیراژه بانو وبلاگ کافه تیراژه
-
۳۹- داود پورامینی وبلاگ خورشید نامه
-
۴۰- روشنک وبلاگ اون یکی نیمه من
-
۴۱- رها وبلاگ سال صفری
-
مهربان هم در دقایق آخر فایلش رو فرستاد ولی هر کار کردم باز نشد .
مریم جان ! قولی که دادی فراموش نکن لطفا ...
خسته نباشید ممنون
من اومدم... ولی گویا خیلی خیلی دیر...
سلام کیامهر خان ....ممنونیم 1 دنیا....خصوصی دارید جناب
مهدی جان ن ن کجاااااااااااااااا بودی ی ی ی؟
... هر چند که خیلی خیلی دیره و من هم شرمنده و شرمسار.
اما این ضایعه رو به همه ی دوستان عزیرم در بلاگستان و خصوصا همسر محترم شیرزاد محبوبم (که خواننده ی خاموش و پر و پا قرصش بودم) تسلیت می گم و از خداوند متعال علو درجات رو برای این عزیر فداکار و شیردل و برای همسر محترمشون صبری زیبا رو می خوام.
دل گوش دادن اینا رو ندارم !
سلام کیامهر
خسته نباشی ...
همه رو دانلود کردم ... میرم که گوش بدم...
کیا مهر حرفای من با شیرزاد رو دیدین؟
سلامممم
جناب فسقلی یا مهدی عزیز همش دعا می کردم حالت خوب باشه حتی اگه نیستی..
من کم آوردم بمیرم برای مریم
سلام به روی ماهت میلاد جان
سلام کیامهر جان
سلام محسن جان
... و سلام به همه ی دوستان عزیزتر از جانم
... و شرمنده که این همه وقت بی خبر و بی بهره و نصیب از نوشته های قشنگتون مونده بودم
... دوست ندارم جو و فضای قشنگ و روحانی ای رو که کیا به وجود آورده خراب کنم اما همین قدر برای میلاد عزیزم بگم که...
بعد از تعطیلات حدود ۲ هفته ای گرفتار هماهنگی های برنامه های بازدید دانشجوها بودم و دائم در سفر در مناطق و بنادر جنوبی
بعدشم ژس از یک هفته ظهور دوباره شدیم مسوول هماهنگی (یه جورایی آچار فرانسه ولی از نوع همه کاره ی هیچکاره!!!) دو-سه تا تور هر کدوم ۷-۸ روزه که تو جشنواره ی گردش در منطقه ی ذخیره گاه زیست-کره ی خارتوران (نزدیک شاهرود) شرکت کرده بودند.
انشاءالله ترم که تموم بشه منم از دست دانشجوها خلاص (شایدم برعکس) شاید با کیا اینا یه برنامه بزاریم که برای تغییر فضا و ذائقه هم که شده با بر و بچه های بلاگستان بریم به سرزمین چهارفصل ایران (شاهرود) و به قول استاد اینانلو: قاره ی کوچک.
... از این حرفا بگذریم. برم ببینم بچه ها به شیرزاد چیا گفتن. راستش من از صبح تو بلاگستان بودم و در جریان بازی. اما از اونجایی که به شدت آدم احساساتی ای هستم خدا شاهده نتونستم صدام رو ضبط کنم و هی هتی می زدم زیر گریه!!!
این بالایی پرحرفه من بودما
برام دع کن شیرزاد هوامو داشته باش
برام دعا کن شیرزاد هوامو داشته باش
خسته نباشییییییییییییییییی. من که مردم از گریه کاش بووووووووووووووووود
انصافا با خوندن این حرفای دلی کاری غیر از بغض و گریه نمیشه کرد
قربان دل با صفا و پرمحبت همه ی دوستان!
قربان دست و پنجه ی خسته ی کیامهر!
صدای تو و آقا محسن نابود کرد منو کیامهر....نابود.....
مرسی خسته نباشی..
چقدر دلم میخواست از اون دنیا یه سیم وصل بود به اینجا که شیرزاد خان کامنت بذاره....بخنده به این سین شین هامون که میزنه...به تپق های بغض آلود....به نفسهای بریده از هق هق.....بگه مرسی بچه ها....که اومدین بازی کردین...ممنون از اونایی که دلشو نداشتن و نیومدن...بیخیال دنیا.....هوای مریمم رو خودم دارم...شما هم هوای خودتونو داشته باشین......این بازیا رو گذاشتم که یه کم سبک شین رفقا....دم همتون گرم...
میلاد جان! پونه بانو! الهه بانو! کیامهر! محسن جان! مامانگار! مامان خدیجه! واقعا دست مریضاد به این معرفت و مرام و دل پاک و باصفاتون. قربان اون اشکای پاک و نابت و زلالتون!
شیرزادجان می بینی چه دوستایی داری! ما رو هم یاد کن! برامون دعا کن! دعا کن مثل خودت قشنگ و زیبا بریم پیش خدا!
دیگه طاقت ادامه دادن و گوش دادن ندارم به خدا
کیامهر...
من متاسفانه همونطور که تو ایمیلم اشاره کردم نتونستم زودتر بفرستمش. در هر حال الان یه چند دقیقه ای هست که باید رسیده باشه.
شیرزاد میگه : من بیدارم زنگ بزن
الهی من بمیرم...
خسته نباشی کیامهر جان مررررسی با مرام مرسی رفیق مرسی
خدا صبر بده به مریم بانو ان شاالله
میدونم که شیرزاد با شنیدن صدای دوستاش خوشحال میشه ..
دمت گرم کیا جان با این کار...
از روز اول وقتی خوندم بدون اینکه بشناسمش گریه کردم...مطمئن هستم جاش خوبه...جای ما بده...
امیدوارم مریمش صبور باشه و قوی...خیلی قوی...از ته دل از خدا خواستم عزیز
وای محسسسسسسسسسسسسسن
سلام کیامهر
خسته نباشی پهلوون
جدی هم حسودی داره.
خدایش بیامرزد
به خدا نفسم بالا نمیاد
من شاید هیچ وقت نمیتونستم با شیرزاد حرف بزنم اما کاش میشد اسمش میافتاد رو گوشی کرگدن و اون گوشی رو برمیداشت میگفت :سلام حاج اقا خوبی؟
ممنونم از همتون بچچه ها چه اونایی که بازی کردن چه اونایی که بازی نکردن دم همتون گرم
شیرزاد مریمتو دلداری بده
شیرزاد مریمت تو چشمات پیداست نشسته داره ازت عکس میگیره دستشو بگیر و بلندش کن و آروومش کن
یادش گرامی
مریم مهربونم....می بینی؟؟؟ می بینی که تنها نیسی؟؟؟ خواهر و برادراتو می بینی؟؟؟ ما هممون از طرف مهربونی شیرزاد اومدیم تا تو مبادا اشکت....مریم جان...ما هممون شاگردای کلاس جوونمردیه شیرزادیم...استاد مث همیشه حق مطلبو ادا کرد...اگر به ظاهر رفت ولی روحش پررنگ تر از همیشه اینجاست...کنار تو...همین جا....
خواهر گلم.....................................
میدونی کیامهر ؛
واقعن اگه کسی شیرزاد رو نشناسه ، فک میکنه بازم داستان مرده پرستی و اسطوره سازی و این حرفاس.
ولی اونایی که با شیرزاد ارتباط داشتن ، میدونن که ، تمام این تعریف هایی که از شیرزاد میشه ، عین واقعیته و هیچ افراطی در موردش صورت نگرفته.
حتی اگه کسی با خود شیرزاد هم ارتباط نداشته باشه ، با خوندن وبلاگش میتونه بفهمه که چه جور آدمی بوده.
من به شخصه ، خیلی خیلی کم آدمی رو دیدم که مثل شیرزاد باشه.
یعنی اگه راستشو بخای اصلن ندیدم.
بذار باهات راحت باشم ، کارهایی که شیرزاد انجام داد رو ، من خودم تا حالا انجام ندادم و فکرم نمی کنم که هیچوقت انجام بدم.
آخه کی پیدا میشه که ساعت 12 شب واسه خاطر یه آدم غریبه ، با راننده درگیر بشه و تا اومدن نامزد اون دختر ، کنارش بمونه.
داستان مربوط به فوت شدنش که دیگه جای خود داره.
همین الان که دارم این چیزا رو می نویسم ، خانم همسایه پشتی داره در مورد یه موضوعی با صدای بلند غر می زنه.
میدونی چی میخام بگم ؟ میخام بگم توو دنیایی که آدما حتی حاضر نیستن ، یک قدم هم برای دیگران بردارن و فقط حواسشون به خودشونه ، وجود یه آدم مثل شیرزاد ، در حد یه معجزه س.
من قبلن توو یکی از کامنتا گفتم که : اینکه شیرزاد به ماها معرفی شد ، تصادفی نبوده.
شیرزاد اومد بین ماها ، که یه تلنگری به زندگی ماها بزنه.
شاید باورت نشه ، در زمان حیات شیرزاد هم ، من به کارهاش فک میکردم.
به عنوان مثال همون داستان بزرگراهش. خیلی واسم عجیب بود که یه آدمی پیدا شده و یه همچین کاری کرده.
در کل میخام بگم که شیرزاد پیغمبر نبود. امام هم نبود. معصوم هم نبود.
ولی یه نشانه بود. یه تلنگر بود واسه ماها.
ماهایی که بدجوری درگیر خودمون شدیم. و خیلی چیزا رو فراموش کردیم و خیلی وقته که راهو داریم اشتباه میریم.
امیدوارم که نحوه زندگی شیرزاد ، واسه هممون الگو باشه.
کی باورش میشه که تو این کامنتدونی که شر بازی ها جای سوزن انداختن نبود و بچه ها نمیتونستن حتی کامنت های خودشونو پیدا کنن انقدر سکوت جاری باشه
شیرزاد گل میبینی اینا از عشق تووووو
این سکوت این سکوت ارامش بخش بخاطر روح قشنگ تووو
یادم یه شبی تو همین بازیا از بس خندیده بودم به خودم گفتم عجب حس خوبیه با بچه ها بودن همش خنده همش شادی
فکر نکنم اینجا خالی بشه از شادی
اما کی فکرشو میکرد یه روزی بخاطر یه بازی اینجوری سکوت قشنگ همه جارو بگیره
میدونی چرا نمیگم غم چون غم نیست،درد داره دوریت اما غم نیست
چون شیرزادی که من روحشو شناختم دنبال غم نبود
ایرن خانم حرف خوبی زده بود در موردت داداشی،اینکه همیشه شادی و امیدواررررررررررررر
میدونم داداشی بالاخره خودت این سکوت میشکنی و دوباره اینجا وله وله ایجاد میکنی تا همه کنار خواهرمون مریم شاد باشن
میدونی داداشی میخواهم به کیامهر بگم هر بازی که راه انداخت اسم تورو اول بازیا بزاره که یادمون نره تو عاشق بازی و دور هم بودن بودی
چرا میگم بودی،خل شدماااااااا،تو که هنوز هستی
اگه نبودی که انقدر سرتو نمیخوردیم با حرفامون،از بس گلی پای همه ی حرفامون میشینی
داداشی اینو نوشتم که بدونی حالا که انقدر قشنگ همه به احترامت سکوت کردن و یه جا نشستن و دارن بهت فکر میکنن خودت زودتر دل همه رو دوباره شاد کن
دوباره دل همرو شاد کن،منتظرماااااااااااااا
امیدوارم جناب آلن
میلاد دلم داره.....آخه چه جوری؟.....
همونجوری که اون داره الان میخنده بهت تیراژه
همونجوری بخند براش
دروود کیا جان
خسته نباشی داداش... دستت درد نکنه
یه دنیا ممنون به خاطر کاری که کردی
همه صدا ها رو گوش دادم
گوش دادم و زار زار اشک ریختم
چقد دوست داشتم فایلم رو بفرستم ولی به خدا تا سلام میگفتم بغضم میترکید
بیشتر از اینکه بخوام با شیرزاد حرف بزنم دوست داشتم با مریمش حرف بزنم
دوست داشتم بهش بگم ما باهاشیم و تنهاش نمیزاریم
دوست داشتم کلی دلداریش بدم و بگم که شیرزادش همیشه برای همه ما زندس و کلی حرفای دیگه...
اما... امان از بغض از این گریه لعنتی که راه گلوتو میبنده و حرفاتو اشک میکنه و تحویلت میده
اونجا که نتونستم حرف بزنم اما اینجا مینویسم
میدونم که شیرزاد میخونه ... مریمش هم همینطور :
.
.
سلام شیرزاد
نمیخوام سرتو درد بیارم
میخوام یکم درد دل کنم
می دونی وقتی بابام مثل تو رفت تا مدتها به این فک میکردم که الان کجاست؟ حالش چطوره؟
اصلا منو میبینه یا نه
بعضی وقتا ازش عصبانی میشدم
دلم می خواست داد بزنم بگم آهای تو که واسم از معرفت میگفتی ... تو که همیشه میگفتی پدر باید واسه بچش اول رفیق باشه دوم رفیق باشه سومم رفیق باشه... این رسم رفاقت بود که رفیقتو تو این سیاهی دنیا ول کردی و خودت پرزدی رفتی؟
آره رفیق
شاید
الانم میخوام داد بزنم بگم رفیق تو که آخر مرام بودی تو که به معرفت معروف بودی ... چرا ...؟
شاید اینو تو این چند روز خیلی تکرار کردم اما باور کن دلم میخواست مریمتو بغل کنم ، نمیدونم چطور اما هر جور که میتونستم دلداریش بدم
بگم که شیرزادش همیشه پیششه همیشه پشتشه
اون شیرزاده مثل شیر مثل همیشه حمایتش میکنه
می دونی؟ نمیدونم کی اما یکی از بچه ها نوشته بود تنها جیزی که تو این دنیا مساوی بین همه تقسیم میشه بلیط رفتنه... این دنیا بد پتیاره ایه ... بلیط خوبا رو قبل از همه صادر میکنه... خوبا سفر میکنن ... ما میمونیم و خاطراتو عکسا و صداهاشون ولی یه روز بلیط رفتن هممون صادر میشه
دیر و زود داره اما سوخت و سوز نه
میایم و بازم دور همیم بازم دور هم جمع میشیم
کی میدونه؟ شاید اونجا یه بلاگستان دیگه راه انداختیم!
کلی کلمه تو مغزم داره تاب میخوره ...
بخوام همشونو بگم حوصلتو سر می برم
فقط اینو بدون همیشه تو قلب مایی ... بلاگستان بدون مکتوبش بلاگستان نیست... همیشه مکتوب بلاگستان میمونی
ازت خداحافظی نمیکنم
خداحافظی وقتی میدونم همیشه بین مایی بی معنی ترین کلمه دنیاست
مراقب خودت باش داداش...
هر جا که هستی دعامون پشت سرته
.
.
.
برای مریم شیرزاد :
مریم عزیزم
حستو میفهمم و می دونم الان چه حالتی داری
میدونم تا حالا چقدر چشماتو باز و بسته کردی به امید اینکه یهو به خودت بیای و ببینی اینا همه یه کابوس بوده
همونجور که گفتم اینو بدون که شیرزاد تو خیلی با معرفت تر از حرفاست که بخواد تنهات بذاره
اون همیشه با توه
مطمئن باش همه شبایی که تا صبح عکس شیرزادو بغل کرده بودی و براش گریه کردی اون تو رو بغل کرده بود و اشکاتو می بوسید
عزیز دلم شاید راهمون از هم دور باشه اما ما همیشه باهاتیم
مریم شیرزاد به اندازه شیرزاد شاید هم بیشتر عزیزه
مریم جونم از راه دور میبوسمت و بدون اینجا یکی هست که دلش خواهرانه همراه توه و واسه هر چیزی میتونی روش حساب کنی
ازت میخوام قوی و محکم باشی
میدونم که شیرزاد هم همینو ازت میخواد
دوست دارم اونقد قوی باشی که این دنیای عوضی خیال نکنه می تونه مریم شیرزاد رو از پا بندازه
گرچه میدونم تو از هر کسی قوی تر و محکمتری
مراقب خودت باش مریم جونم
ما همیشه باهاتیم ... همیشه
فعلا...
واقعاااا دس مریزاد کیامهر رفاقت رو در حق شیرزاد تموم کردین
روحش شااااااااد
سلام کیامهر . هنوز نشنیدم حرفای بچه ها رو . الان دانلود کردم تا بشنوم . دستت درد نکنه برادرجان .
همینجا به مریم عزیز دوباره تسلیت میگم و آرزوی صبر میکنم براش . توی حرفهای من یکی دو تا اشتباه اساسی بود ، اما هر چی کردم نتونستم دوباره برگردم و اصلاحش کنم ! سختم بود ... خیلی سخت ...
I'm so tired of being here
Suppressed by all my childish fears
And if you have to leave
I wish that you would just leave
'Cause your presence still lingers here
And it won't leave me alone
These wounds won't seem to heal
This pain is just too real
There's just too much that time cannot erase
When you cried I'd wipe away all of your tears
When you'd scream I'd fight away all of your fears
And I held your hand through all of these years
But you still have
All of me
You used to captivate me
By your resonating life
Now I'm bound by the life you've left behind
Your face it haunts
My once pleasant dreams
Your voice it chased away
All the sanity in me
I've tried so hard to tell myself that you're gone
But though you're still with me
I've been alone all along
my immortal - evanescence
من نه تونستم خودم حرف بزنم و نه الان دل گوش دادن اینها رو دارم ...
صدای محسن رو گوش دادم اینقدر داغون شدم که همه اش دارم فکر میکنم من اینجوری شدم وای به حال مریم .. چه جوری میخواد اینها رو گوش بده .... خدا بهش صبر بده ... خدا کنه زودتر دل بیقرارش آروم بشه ...
همین...
سلام داداش کیا
بی خبر بودم از همه عالمت
چه غم بزرگیه از دست دادن یه رفیق که اسمش رفیق نیست مرامش رفاقته
هر جایی این دور و بر وبت رفتم حرف از یه مرد بود که تو دنیای الان ما کمه، نایابه و شاید نادر
خدا صبر بده اول به مریم بانو ، بعدشم به همه شما دوستای گل، که تو دنیا تکید به مولا
ندیدم مردونگی مثل کار شما
خیلی مردی
خیلی
من که نمیشناختم آقا شیرزاد ، ولی برای شادی روحش دعا میکنم.
اللهم صل علی محمد وال محمد و اعجل فرجهم
حق یارتو ن با مرام
مرسی کیامهر فایلها رو که گوش دادم گریه کردم یه بغض یه هفته ایی شکست
جدا مرد بوده ایم شیرزاد دمش گرم
فکر کنم یه میلیون بار صدای شیرزاد گوش دادم
.. واااااای..من که بیشتر از دودقیقه نتونستم صدای گریه میلاد رو گوش بدم...نتونستم..تحمل نیاوردم..
بهنام..سوز آه و درد جانت..تو وجود ما هم نشست !..
..ممنون کیامهر..حتما شیرزاد بخاطر زحمتتات.. یه دستت درد نکنه حسابی..می فرسته برات ..حتما..
واقعا نمی دونم چی باید بگم الان..
اشکام بند نمیاد..
بچه ها دمتون گرم..
خانهام آتش گرفته است، آتشی جانسوز
هر طرف میسوزد این آتش
پردهها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو میدوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خندههایام تلخ
و خروش گریهام ناشاد
از درون خستهی سوزان
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!
خانهام آتش گرفتهست، آتشی بیرحم
همچنان میسوزد این آتش
نقشهایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بیساحل
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچههایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان ، شاد
دشمنانام موذیانه خندههای فتحشان بر لب
بر منِ آتش به جان ناظر
در پناه این مُشَبّک شب
من به هر سو میدوم گریان ازین بیداد
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!
وای بر من، همچنان میسوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را میکنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، که میداند که بود من شود نابود
خفتهاند این مهربان همسایگانام شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر
وای، آیا هیچ سر بر میکُنند از خواب؟
مهربان همسایگانام از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!