جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

آخرین پست ...

این داستانک گل گیسو رو خیلی دوست داشتم .  

گل گیسو ازت ممنونم که خبرم کردی آپ جدیدت رو بخونم .  

تو این روزهای خاکستری ، گاهی همچین تکون هایی لازمه . که مثه درختی که تکونش میدن ، برگهای خشک . شاخه های خشکیده ، گردو غبار از سر و روی دل آدم بریزه .  

فعلن :  

زیاده عرضی نیست ...  

فعلآ خدانگهدار  

 

 

 

این آخرین پست شیرزاد بود . 

و دیگر هیچ کامنتی را تایید نکرد ...

 

 

 

 

نظرات 76 + ارسال نظر
مریم همسفر شیرزاد چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 17:49

بزرگ بود


و از اهالی امروز بود

و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید

صدایش به شکل حزن پریشان واقعیت بود

و پلکهایش

مسیر سبز عناصر را به ما نشان داد

و دستهایش

هوای صاف سخاوت را

ورق زد

و مهربانی را

به سمت ما کوچاند


به شکل خلوت خود بود

و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را

برای آینه تفسیر کرد

و او به شیوه باران پراز طراوت تکرار بود

و او به سبک درخت

میان عافیت نور منتشر میشد



همیشه کوذکی باد را صدا میزد

همیشه رشته ی صحبت را

به چفت آب گره میزذ



برای ما یکشب

سرود سبز محبت را



چنان صریح ادا کرد

که ما به عاطفه ی خاک دست کشیدیم

و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم

و بارها دیدیم


که با چقدر سبد

برای چیدن یک خوشه بشارت میرفت





ولی نشد...........

که روبروی وضوح کبوتران بنشیند

و پشت حوصله دراز کشید



و هیچ فکر نکرد؟!!!!!!!!!!!!!۱

که ما میان پریشانی تلفظ دردها


برای خوردن یک سیب


چقدر تنها ماندیم...........


چقدر تنها ماندم
.
.
.
.
.

چقدر تنها



چقدر



از تک تکتون بخاطر همراهی و همذلی و همزبونیاتون ممنونم


دوستای عزیزم از شیرزاذم ممنونم که منو به دنیای شما

راه داد که این روزا زیر این بار سنگین ر وشونه هام له

نشم و از شما ممنونم که منو با جون و دل پذیرفتید و

معنای تازه ای از عشق و رفاقت و محبتو که تابحال ندیده

و نچشیده بودم رو بهم یاد دادید



بخدا تا عمر دارم مهربونیاتونو یادم نمیره و از خدا میخوام

فرصت جبرانشو تو روزای خوش زندگیتون بهم بده





دوستای خوبم دست همگیتونو میبوسم و ازتون میخوام

که بخاطر داداشتون شیرزاد و خواهرتون مریم همتون

رخت عزا رو از تنتون در بیارید و دوباره با انرژی و با همون

شادی قبلیتون که شیرزاد عاشقش بود به نوشتنون ادامه

بدید و اینو بدونید که شیرزاد از شادی و خوشحالی شما

انرژی میگرفت و میگیره

هر وقت یاد شیرزادتون افتادین بدونید که اونهم به یاد

شما و به عشق شماست

شیرزاد هر روز که پیشش میرم به شکل یه پرنده و

درست روی یه درخت میشینه و شروع به خوندن

میکنه و من مطمئنم که به شما میباله

به شما که مهربونی و حمایت رو یه معنای واقعی کلمه

به همه و بخصوص به من و شیرزاد نشون دادید



بخدا تو روزای خوشتون جبران میکنیم...........

قول میدیم

این قول یه مرده بنام شیرزاد

که منو جا گذاشت که بتونم محبتاتونو جبران کنم


ما بیصبرانه منتظر نوشته های شادو پرانرژیتون هستیم


دستتونو میبوسیم

نیمه جدی چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 17:50 http://nimejedi.blogsky.com

بازم آرزوی شادی و آرامش بی پایان برای روح بزرگشون دارم... و برای شما و نزدیکانشون صبری عظیم آرزومندم

پونه چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:01 http://jojo-bijor.mihanblog.com

مریم جون............

الهه چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:06 http://khooneyedel.blogsky.com/

قربونت برم مریم خوبم....همسفر همدل شیرزاد.........
کاش کار بیشتری از دستمون برمیومد...خوبیهای تو و شیرزاد رو نمیشه فراموش کرد...تو و شیرزاد نباید چیزی رو جبران کنین....من یکی که مدیون شیرزادم و موندم چطوری این دین سنگینو ادا کنم.......

پری گلی چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:12 http://kimiyagarepir.persianblog.ir/

وااااااااای.مریم.الهی که همیشه سلامت باشی و لبخند به لبهات برگرده.
عزیز من...عزیز خوبِ من....
زندگی مکث نمی کنه.ناگزیریم از پذیرفتن اونچه که دوست نداریم.اما....
ایمان داشته باش دوستانی داری که با قلبشون در کنارتن.ایمان داشته باش که تنها نیستی.

آرمین چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:13 http://www.musicarmin.blogfa.com



کیامهر جان ی آهنگی با دکلمه ی خودم واسه بچه ها گذاشتم دوستم انتخاب ملودیشو کرده از رو وبلاگ خودت متنشو انتخاب کردم تقریبا زیبا شده بگذارش واسه بچه ها به یاد شیرزاد عزیز

آرمین چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:14 http://www.musicarmin.blogfa.com

ایمیل کردم

الهه چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:22 http://khooneyedel.blogsky.com/

هنوزم حکمت "خدانگهدار" شیرزاد رو نفهمیدم....هیچوقت خداحافظی نمیکرد آخر پستهاش.....
بعضی چیزا هست که ما ازش سر در نمیاریم....
"و دیگر هیچ کامنتی را تایید نکرد ..".....آخ..........

حبیب چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:31 http://artooni.blogsky.com



نمیدونم چی بگم

صداهاتون رو شنیدم و گریه ام بند نمیاد



وانیا چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:51

قربونت برم مریم جونم
صبور باش و محکم
کیامهر عنوانه پستت تنمو لرزوند

فاطمه (شمیم یار چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:56

سلامممم به تو مریم عزیز
به همسفر شیرزاد که مثل خودش روح و دل بزرگی داری
خیلی خانومی ..من که به شخصه کاری برات نکردم..
جز آرزوی قلبی آرامش که هر روز تو دلم تکرارش می کنم..
میدونم خدا و شیرزادت هیچوقت فراموشت نمی کنند

امیرحسین... چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:58 http://afrand.blogfa.com

مزد زحمت هایت را گرفتی کیا
خسته نباشی

ص چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:58

بانو مریم ، همسفر شیرزاد

برایتان صبر ، آرامش ، عشق و سرور آرزومندم .

بیش از این ، گفتن نتوانم .

پایدار باشید

ص چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 18:59

بانو مریم ، همسفر شیرزاد

برایتان صبر ، آرامش ، عشق و سرور آرزومندم .

بیش از این ، گفتن نتوانم .

پایدار باشید

سوگل چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:22 http://sogooool.persianblog.ir/

نمیدونم چرا این روزا هر وقت میام نت اولین جایی که سر میزنم اینجاست
بی اختیار دستم میره رو لینک وبلاگ شما

شما و همه ی کسایی که میان اینجا دوستای فوق العاده ای هستین
خوش به حال شیرزاد

خدیجه زائر چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:22 http://480209.persianblog.ir

دختر عزیزم....به راستی که تو نیمه ی گمشده ی شیرزادی........بزار بهت بگم شیرزن.دریادل..........رو ما حساب کن......دوستت دارم و به تو و شیرزادت مباهات می کنم.

سوگل چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:27 http://sogooool.persianblog.ir/

خواهشا شما اینجارو تعطیل نکنین

خودتون خوب می دونین که حضورتون وجودتون نوشته هاتون دلگرمی و قوت قلب دوستانِ شما و شیرزاد ِ

میدونم که اصلاحال خوشی ندارین

ایشالا هر چه زودتر حال همگی خوب شه

مواظب خودتون باشین

سوگل چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:30 http://sogooool.persianblog.ir/

مریم جان

تیراژه چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:40 http://tirajehnote.blogfa.com

مریم بانو...فقط یه چیزی میگم و میرم..ما اگر عزاداریم به خاطر دلتنگیه...به خاطر بزرگی ای که فکر میکنیم اون طور که باید حظ نبردیم از فیض حضورش...مریم بانو...شیرزاد که میدانیم جایش خوبه خوبه...و هوای مریم بانوی نازنینش را دارد....که عجب هم سفری داشتی شیرزاد خان....که هوای ما رو داره..که پیگیره بازی ت هست که با بغض حرف بزنیم شاید کمی سبک شیم...که غم سنگینی نکنه رو دلمونرو دل داداشها.. رفیقا...مریم بانو...قربون دلت برم که خیلی دریاییه...میبوسم دستتو...کم اوردم...اساسی...

لژیونلا چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:42

خیلی بزرگوارین مریم خانم... خیلی...

کرگدن چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:48

کیا مطمئنم تا آخر عمرم
هر وخت یاد شیرزاد بیفتم
اول بغض حسابی بیخ گلومو میچسبه
و بعد وختی چشامو ببندم و تصورش کنم
و معدود خاطره های دوستی کوتاهمونو مرور کنم
حالم خوب میشه با یادش ...
با یاد خنده ها و لوطی گری ها و مهمون نوازی ها و مرامش ...

علیرضا چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:55 http://yek2se.blogsky.com

چه دل بزرگی داره مریم شیرزاد .................
چه دل بزرگی داره ........................

کیانا چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 19:56 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

هاله بانو چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 20:07 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

فدای تو مریم عزیز همسفر شیرزاد
یه موقع فکر نکنی تنهایی ها
ما همه هستیم به خدا هستیم باور کن

میلاد چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 20:16

یه لبخند شادی ی ی ی ی ی ی به پهنای کهکشان بی انتهای خدا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا برای خواهر گلمممممم

الهام چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 20:17 http://sampad82.blogfa.com


نازی چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 20:37

مریم جان هیچکدوم از ما نمی تونیم حتی ذره ای از عمق غمت را بفهمیم ولی خب تو حتی در این شرایط هم حواست به بچه ها هست امیدوارم هم تو هم شیرزاد لحظه به لحظه در آرامش باشین

سوگل چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 21:00 http://sogooool.persianblog.ir/

مریم چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 21:32 http://mazhomoozh.blogfa.com

احساسی هست که نمی تونم بگمش.

آلن چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 21:45

مریم ............

مریم ............

مریم ............

دختر چل گیس بهار چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 22:18 http://farzanetarin61.blogsky.com/

الهی بمیرم مریم جون .. دوستت دارم عزیزه دلم

دختری که حرفهایش را نمیخورد چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 23:21 http://www.rainygirl89.blogfa.com

فدات شم مریم خانومیه شیرزاااااااااااااااااااااااااااد.

دختر ایرونی پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 00:20 http://iranian-girl22.blogfa.com

این پستو خوندم... همون شبی که خبر فوتو شنیدم
منم همون کلمه ی خداحافظ به نظرم همونقدر بزرگ اومد!!!

خسته نباشید... هم شما و هم بچه ها بخاطر صداها
شنیدمتون...

دختر ایرونی پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 00:24 http://iranian-girl22.blogfa.com

این پستو خوندم... همون شبی که خبر فوتو شنیدم
منم همون کلمه ی خداحافظ به نظرم همونقدر بزرگ اومد!!!

خسته نباشید... هم شما و هم بچه ها بخاطر صداها
شنیدمتون...

مامانگار پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 00:49

...سلام مریم عزیز شیرزاد..
...بحق که همسفر شیرزادی...پر از محبت و همدلی!..
...شیرزنی که پابپای شیرزادش بود...همپاش بود..
...درست گفتی...سرنوشت این بوده که تو باشی..تا واسطه اش بشی!...تا ادامه اش بدی و مسیرش رو روشن کنی !...
...مریم عزیز..هروقت اون پرنده رو دور و برت دیدی ..یادت باشه..سلام مارو هم بهش برسون..

مهیاس پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 01:30 http://mahyaaas.blogfa.com

حتما از اون به بعد نظر ها لیاقت تایید شدن نداشتن.
چون آسمونی نبودن....

پونه پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 01:48 http://jojo-bijor.mihanblog.com

کیامهر نمیخای پست جدید بزاری؟؟ به خدا دلم گرفت...
من آپم .
جون من یه پست شاد و جنجالی بزار مثل قبل .میدونم شاید حالت خوش نباشه اما واسه هممون بهتره. شیرزاد هم اینطوری دوست نداره دوستهاش ناراحت باشن...
چی دارم میگم!!! آپ کن دیگه داداش من .اپ شاد شاد.دلم خنده میخاد از اون خنده هایی که شبا با بچه ها دور هم جمع میشدیم و کامنت میذاشتیم و از ته دل میخندیدیم...دلم پوسید...........

عیسی پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 02:38 http://epiran.blogfa.com/

مریم خانم

خدا دل بزرگی بهت بده
که داده
خدا دوستای خوبی بده
که داده
خدا یار خوبی بهت بده
که داد
ولی گرفت...

ارش پیرزاده پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 07:38

سلام کیا مهر
منم تو بازیت شرکت کرده بودم البته بصورت یه پست دوست داشتم مریم این پست بخونه اگه تونستی بهش بگو

صومعه پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 08:24

سلام به داداش کیا
سلام به مریم شیرزاد عزیز که قدر قشنگ و زیبا و پر از احساس نوشته که چشما رو غلغلط میده تا بجوشن و اشک سرازیر بشه و ...
و سلام به همه بچه ها

ققنوس پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 08:42 http://ghooghnos0.blogfa.com/

قلبم به درد میاد از گلچین روزگار...

مامان لیمو پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 09:15 http://www.afkaremamanlimoo.blogfa.com

سلام کیامهر جان
این چند روزه که پستات رو تو گودر می خوندم با ناباوری به موضوع نگاه می کردم . به خودم گفتم وای یعنی دوستی مجازی هم تا این حد می تونه قشنگ باشه و پر از روح؟

چقدر خوبه که هنوز آدمایی هستند که برای دوستی اونم از نوعی که فقط چند بار طرفت رو ببینی تا این حد ارزش قائلند .
امروز دیگه به خودم گفتم یالا از گودر بکش بیرون برو به کیامهر بگو که چقدر کارش درست.
نه فقط کار اون بلکه کرگدن (اونم گودری می خونم) و بقیه.
دمتون گرم .

امیدوارم کیامهر و مهربان سالهای سال کنار هم باشن و سایه دوستی هاشون مستدام

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 09:59

مریم همسفر شیرزاد پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 10:01

دوستای خوبم سلام

خوبین عزیزای دلم؟عزیزای دل شیرزاد

بخدا داداشتون راضی نبود اینجوری صدای گریه کردناتونو بشنوه

بخدا که اگر بود شاکی میشد و پوست منو میکند بخاطر

اینکه مثل یه آدم عوضی با خودخواهی خودم باعث شدم

۴۰نفر با بغض و گریه مجبور بشن حرف بزنن

نه زار بزنن

گریه کنن و داد بزنن

آسمونیا حلالم کنید

شیرزادتونم حلال کنید

ولی بخدا با تمام دردسراو بغضا و گریه ها و

اشکهایی که این بازی با خودش داشت ولی مریم شیرزاد

با این عقل ناقصش فکر میکنه که بالاخره راه گلوی

خیلیاتون باز شد

مهربونا

بخدا من دیوونه میشدم وقتی صدای گریه هاتونو

میشنیدم



خدا میدونه که طاقت ناراحتی هیچکدومتونو نداشتم و

ندارم ولی مجبور شدم ازتون با اونهمه اصرار بخوام که

این کارو برای تسکین من انجام بدید

روز اول که جرات کردم و صفحه وبلاگارو باز کردم دیدم

همه جا حرف از شیرزاد منه و همه همراه مریمش دارن

براش عزاداری میکنن



ولی وقتی همتونو از نزدیک دیدم احساس کردم همتون

یه چیزی راه گلوتونو بسته

میخواین یه چیزی بگین اما صداتونو حبس کردین که مبادا


بار مریم شیرزاد سنگینتر بشه

وقتی اومدین و نشستین بالای سر خونه جدید رفیقتون

بازم حرف نزدین

داد نزدین

فقط گریه کردین

اشک و اشک و اشک


بخدا که خود شیرزادم میخواست بشنوه صدای دادتونو

صدای دلتونو

صدای بغضتونو

ولی شما آسمونیا به خاطر دل من دم نزدین

مریم شیرزاد هیچ وقت خودشو نمیبخشه که باعث بغض

و گریه ی شما داداشا و خواهرای گلش شده ولی بخدا

شما باید حرف میزدین

تا خالی بشین

تا بشکنه اون دیواری که راه گلوی عزیزای دل شیرزادو

گرفته بود

من فکرکنم یه خورده بهترشد

ولی بازم میگم که بخدا قصد آزار هیچکدومتونو نداشتم

حلالم کنید و ببخشید اگر این چند وقت با غم تو دلم غمو

به دلتون و خونه هاتون آوردم

ازتون میخوام رنگ سفید رو دوباره به این سرزمین بیارید و

مثل روزایی که شیرزاد بود بگید و بخندید

چون شیرزاد من حتی ذره ای دوست نداشت هیچکس رو

با اشک و گریه ببینه

علی الخصوص شماهارو که عزیزای دلش بودین

بازم بابت همه زحمتام ازتون معذرت میخوام

خیلی هوای همدیگرو داشته باشید و قدر همدیگرو بدونید

چون مثل شماها دیگه هیچ جای روزگار پیدا نمیشه و

خود خدام تو خلقت فرشته هایی مثل شما کم آورده

برای منم دعا کنید

خیلی ..........

که فقط بتونم باور کنم که دیگه نیست

و اینکه من یه رفیق نیمه راه بودم

مریم همسفر شیرزاد پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 10:04

ذوستای خوبم سلام

خوبین عزیزای دلم؟عزیزای دل شیرزاد

بخدا داداشتون راضی نبود اینجوری صدای گریه کردناتونو بشنوه

بخدا که اگر بود شاکی میشد و پوست منو میکند بخاطر

اینکه مثل یه آدم عوضی با خودخواهی خودم باعث شدم

۴۰نفربا بغض و گریه مجبور

بشن حرف بزنن

نه زار بزنن

گریه کنن و داد بزنن

مهربونا حلالم کنید

شیرزادتونم حلال کنید

ولی بخدا آسمونیابا تمام دردسراو بغضا و گریه ها و

اشکهایی که این بازی با خودش داشت ولی مریم شیرزاد

با این عقل ناقصش فکر میکنه که بالاخره راه گلوی

خیلیاتون باز شد

مهربونا رفیقا

بخدا من دیوونه میشدم وقتی صدای گریه هاتونو

میشنیدم



خدا میدونه که طاقت ناراحتی هیچکدومتونو نداشتم و

ندارم ولی مجبور شدم ازتون با اونهمه اصرار بخوام که

این کارو برای تسکین من انجام بدید

روز اول که جرات کردم و صفحه وبلاگارو باز کردم دیدم

همه جا حرف از شیرزاد منه و همه همراه مریمش دارن

براش عزاداری میکنن



ولی وقتی همتونو از نزدیک دیدم احساس کردم همتون

یه چیزی راه گلوتونو بسته

میخواین یه چیزی بگین اما صداتونو حبس کردین که مبادا


بار مریم شیرزاد سنگینتر بشه

وقتی اومدین و نشستین بالای سر خونه جدید رفیقتون

بازم حرف نزدین

داد نزدین

فقط گریه کردین

اشک و اشک و اشک


بخدا که خود شیرزادم میخواست بشنوه صدای دادتونو

صدای دلتونو

صدای بغضتونو

ولی شما آسمونیا به خاطر دل من دم نزدین

مریم شیرزاد هیچ وقت خودشو نمیبخشه که باعث بغض

و گریه ی شما داداشا و خواهرای گلش شده ولی بخدا

شما باید حرف میزدین

تا خالی بشین

تا بشکنه اون دیواری که راه گلوی عزیزای دل شیرزادو

گرفته بود

من فکرکنم یه خورده بهترشد

ولی بازم میگم که بخدا قصد آزار هیچکدومتونو نداشتم

حلالم کنید و ببخشید اگر این چند وقت با غم تو دلم غمو

به دلتون و خونه هاتون آوردم

ازتون میخوام رنگ سفید رو دوباره به این سرزمین بیارید و

مثل روزایی که شیرزاد بود بگید و بخندید

چون شیرزاد من حتی ذره ای دوست نداشت هیچکس رو

با اشک و گریه ببینه

علی الخصوص شماهارو که عزیزای دلش بودین

بازم بابت همه زحمتام ازتون معذرت میخوام

خیلی هوای همدیگرو داشته باشید و قدر همدیگرو بدونید

چون مثل شماها دیگه هیچ جای روزگار پیدا نمیشه و

خود خدام تو خلقت فرشته هایی مثل شما کم آورده

برای منم دعا کنید

خیلی ..........

که فقط بتونم باور کنم که دیگه نیست

و اینکه من یه رفیق نیمه راه بودم


از تک تک شما دوستای خوبم که صداتونو فرستادید یا با

نوشته هاتون آرومم کردید بخاطر همدلیتون ممنونم

از داداش گلم کیامهر عزیز که برادری رو در حق منو

شیرزاد تموم کرد یکدنیااااااااااااااااااااااااااااااا ممنونم و از

خدا میخوام که همیشه دلش و لبش بخنده و سالهای

سال سایه ی مهربون و مردش رو سر مهربان عزیزم و

همه ی بچه های سرزمین بلاگستان باشه


باز هم از تک تکتون ممنونم و اینکه اسم همتونو نمیارم

فقط بخاطر اینه که مبادا بخاطر حال و روز این روزامو

حواس پرتیم محبت شما مهربونارو جا بندازم.


و یه معذرت ویژه از مهربان عزیزم که غم من باعث شد

جشن روز تولدش اونطوریکه در شان این فرشته ی

آسمونیه برگزار نشه

ولی مهربان جونم بخدا به محض اینکه حالم بهتر شه

قول میدم برات جبران کنم و میدونم که تو با بزرگمنشی

که داری این قصور منو میبخشی

لمس بوذنت مبارک مهربانم




دل همتون شاد

سفید و خوش باشید

لژیونلا پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 11:22

شیر مادرت حلالت مریم خانوم. آدم کم میاره بخدا...

هیشـــکی ! پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 11:48 http://hishkii.blogsky.com

مریم جان قربونت برم تو رفیق نیمه راه نبودی نیستی تو تا آخرین لحظه کنارش بودی تو زندگی تو عشقی قربونت برم..

هیشـــکی ! پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 11:52 http://hishkii.blogsky.com

تو این روزهای خاکستری ، گاهی همچین تکون هایی لازمه..

شیرزاد جان
این پست خدااااااااااااابود عزیز

عاطفه پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 11:58

مریم جان خواهر گلم.. هیچ کدومتون رفیق نیمه راه اون یکی نبودین..
تو چقدر مهربون و بزرگواری که با وجود اینکه دلت پر از غمه باز هم به فکر دوستات هستی و نگران بغض توگلوشون..
مریم عزیز از صمیم قلبم آرزو میکنم خدا بهت صبر بده.. بهت آرامش بده..

عاطفه پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 12:10

یک نفر رفته است سفر
دیگری نشسته اینجا و دلتنگ است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد