جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

می سازد و باز بر زمین می زندش ...

زندگی حدیث رفتن و آمدن آدمهاست  

اگر با رفتنشان بنشینیم و غصه بخوریم الکی 

و با آمدنشان شاد شویم  بیخودکی  

فایده ندارد که ... دارد ؟

باید از این رفتن و آمدن آدمهای زندگیمان چیز یاد بگیریم 

یاد بگیریم که خودمان هم به هیچ بندیم و به چیز پیوند

یاد بگیریم وقتی یک نفر می رود عزیز ترین چیزهایش هم با خود نمی برد 

گرانترین چیزهایش را هم همینطور 

خودش می ماند و یک تکه لباس سفید که جیب هم ندارد  

می رود یک جایی که هیچ اپراتوری آنتن نمی دهد لامصب 

یعنی خودت هستی و خوبی ها و بدی هایت  

و دیگرانی که مانده اند تو را فقط با خاطرات خوب و بدی که برایشان ساخته ای قضاوت می کنند

 

باید باور کنیم که دنیا چیز خنده دار و مزخرف و فانی است 

فانی هم هست ها ولی من منظورم fun  بود 

یعنی همینطوری محض خنده و مسخره بازی خوب است 

مثل دیدن یک فیلم توی عصر جمعه می ماند 

نباید خیلی خودت را درگیرش کنی  

باید همان دوساعتی که توی سالن نشسته ای با آن حال کنی  

و چس فیل بخوری و بخندی و گریه کنی و تمام ...  

 

شیرزاد عزیز رفت 

اگر توی این وبلاگ از او می نویسم نه اینکه بخواهم داغی را تازه کنم 

نه اینکه بخواهم مرده ای را از کفن بیرون بکشم و بپرستم

نه به خدا 

 

شیرزاد قلم خوبی داشت و از آن مهمتر مرد بزرگی بود  

اینکار یکجور هایی خودم را آرام می کند و حس خوبی به من می دهد  

مثل رفتن به بهشت زهرا که دل آشوبم را آرام می کند . 

مریم می گوید :  

شیرزاد همیشه می گفت چرا بچه ها اینهمه برای کیامهر کامنت می گذارند ولی برای من نه !!! 

یعنی این حرف مریم همیشه توی گوشم هست 

اگر هر از چند گاهی پستی از شیرزاد توی جوگیریات دیدید 

قرار نیست بزنیم توی سرمان و عزاداری کنیم 

قرار است نوشته های مردی را بخوانیم که خوب می نوشت اما نوشته هایش خوب خوانده نشد

همین  

من مطمئنم کامنتهایی که برای پست های شیرزاد عزیز می گذارید 

روحش را شاد می کند  

من همین الان دارم لبخندش را حس می کنم  

حتی صدای خنده هایش توی  گوشم هست

 

امروز عصر می روم سر خاک شیرزاد  

به جای همه شما سلام می رسانم دوستان گلم ... 

 

زندگی حدیث رفتن و آمدن آدمهاست ...

 

این آرتا دخت است نوه خانم زائر 

فرشته نازی که تازه آمده به میهمانی آدمها  : 

 

 

 

 

  

و امروز هم روز تولد پرچونه عزیز است .  

تولدت مبارک مهسا

 

 

  پی عنوان نوشت : 

 

جامیست که عقل آفرین می زندش 

                   صد بوسه زمهر بر جبین می زندش 

بین کوزه گر  دهر چنین جام   لطیف  

                    می سازد و  باز بر زمین  می زندش  

 

                                                             خیام

 

نظرات 53 + ارسال نظر
امیرحسین... پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 12:13 http://afrand.blogfa.com

"خودش می ماند و یک تکه لباس سفید که جیب هم ندارد'"
تعبیرهات خیلی قشنگ بود
رفتی سر خاک از طرف من هم سلام برسان
به خانم زائر و مهسا هم تبریک میگم

کورش تمدن پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 12:16 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
سلام منم رسون
اونجا خیلی آرامش داره
دیروز سکوت عجیبی بود اونجا
اصلا دلم نمیخواست از بهشت زهرا بیام بیرون
به خانوم زائر هم باز تبریک میگم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 13:04

تیراژه پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 13:08 http://tirajehnote.blogfa.com

سلام....راستش گاهی وقتا فکر میکنم اگر مرگ نبود چی می شد....ولی خوبه که هست...اگه نبود هیچکس دغدغه ی خوب بودن نداشت شاید...
اون تکه ی لباس بی جیب و نقطه کو ر بی آنتنی رو محشر نوشتید...سلام ما را برسانید....چه قدر دوست داشتم که با شما همراه بودم...سلام برسانید مریم بانو را..

بهنام پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 13:42 http://www.delnevesht2011.bogfa.com

سلام
دقیقآ همینطوره که میگی کیامهر جان...

شیرزاد واقعآ خوب مینوشت و از هر نوشتش هم منظوری داشت یعنی چرت و پرت تحویل خواننده هاش نمیداد واقعآ مرد بزرگی بود و این خیلی هم خوبه که یادش میکنی عزیز من...

خصوصی هم داری...

دلارام پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 14:13

کاملا درست میگی که زندگی حدیث آمدن و رفتن آدمهاست و چه سعادتمند هستن اون آدمهایی که نام نیک ازشون به یادگار میمونه.
مرد نکو نام نمیرد هرگز...
امروز وقتی رفتین به شیرزاد بگین به یادش هستیم

رها بانو پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 14:42 http://http:/rahabanoo.blogsky.com

من مرغ آتشم
میسوزم از شراره ی این عشق سرکشم
چون سوخت پیکرم
چون شعله های سرکش جانم فرونشست
آنگاه باز از دل خاکستر
بار دگر تولد من
آغاز میشود ...
و من دوباره زندگی ام را
آغاز میکنم ...
پر باز میکنم
پرواز میکنم ...

اینه حکایت آقای شیرزاد ...
سلام و عرض ادب ما رو هم برسون حتما ... مرسی .

رها بانو پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 14:53 http://rahabanoo.blogsky.com

در پیش چشم دنیا
دوران عمر ما
یک قطره در برابر اقیانوس

در چشمهای آن همه خورشید کهکشان
عمر جهانیان کم سوتر از حقارت یک فانوس ...

افسوس ...

رها بانو پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 14:59 http://rahabanoo.blogsky.com

یادم رفت تبریک بگم !
خانم زائر تولد نوگل خوشگلتون مبارک ...
مهسا جان زاد روزت خجسته باد !
آرزوی بهترینها رو برای همگی دارم ... امید آنکه قطار آرزوهاتون همیشه روی ریلهای خوشبختی حرکت کنه ...

وانیا پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 15:25 http://BFHVANIYA.BLOGSKY.COM

کیامهر تو که مینویسی با حست همراه میشم
از شیرزاد هرچی بنویسیم کمه یه مرد واقعی بود که رفت
پرکشیدن شیرزاد از بین همه پلیدیهای این دنیا هم تبریک داره بهش روح بزرگش طاقت موندن تو این دنیای مسموم رو نداشت
خانومه زائر تبریکات حضورا ابلاغ شد اینجا هم بپذیری
کیا سلامم رو برسون

میلاد پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 15:53

سلام مرد مردستان بلاگستان

خیلی مخلصیمااااااااااااا از نوع دربست بدون سرنشیت تا مقصد بی انتهااااااااااااااااااااااااااا

تو کتاب سه شنبه ها با موری؛ موری به میچ میگه :

" تا زمانی که بتوانیم یکدیگر را دوست بداریم و مهر و عشقی را که داشتیم به خاطر بیاوریم،می توانیم بی آنکه واقعا برویم ، بمیریم. عشقی که ایجاد می کنید پایدار باقی می ماند ، خاطراتی که می آفرینی باقی می ماند. زنده باقی می مانی - در دل همۀ کسانی که روی آنها اثر گذاشته ای. "

و یه جا دیگه میگه :

" مرگ به زندگی خلتمه می دهد ، اما رابطه باقی می ماند. "

و یه جمله زیبای دیگه هم به میچ میگه :

" اگر بیاموزی که چگونه بمیری ، می آموزی که چگونه زندگی کنی ."

فکر میکنم با این جملات زیبا از موری خطاب به میچ البوم احساسمو از این کار فوق العاده خوبت در مورد شیرزاد گفته باشم

دیروز که پستی که گذاشته بودی رو وقتی خوندم اول این چیزی که به ذهنم اومد این بود که الان یه چند نفری پیدا میشن میگن چرا هی شیرزاد از قبر میکشی بیرون غافل از اینکه با اینکار ر ر ر یادمون میمونه که چه جور باید باشیم که وقتی یه روزی قرار شد بریم مثل شیرزاد یه اسم خوب به یادگار بزاریمممممممممم

ممنونم کیامهر

محدثه پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 16:14 http://shekofe-baran.blogsky.com

دوست خیلی خوبی هستی براش.
خیلی خوبه که بهش سر میزنی و باعث آرامشش میشی.
که یادشو زنده نگه میداری واسه همه.
ما هم براش فاتحه میفرستیم.

کیامهر پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 16:24

سر می زنم برای آرامش خودم
روح شیرزاد در آرامش هست اتومات

بهنام پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 16:31 http://www.delnevesht2011.bogfa.com

تولد نوه ی خانم زائر و همچنین مهسا مباااااارک

دختری از یک شهر دور پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 16:35 http://denizlove.blogsky.com/

آقا شما چه منظوری از این کارا داری اومدم پستای آخرتو خوندم ناخون نموند برام به خدا!!!
تولد نی نی کوچولو و مهسا خانوم هم مبارک!

دوست پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 16:52 http://asme1982.blogfa.com

به نام هستی بخش لایزال
سلام
نگاه به زندگی باید اینگونه باشد...
باشی و زندگی کنی اما دل نبدی...
باشی و بسازی ...اما روز های نبودنت را ...
باید زیست و ساخت زندگی ای را که در آنی ....
پ.ن : این نی نی گولو خیلی خوشمله....
خدا به عزیزاش ببخشدش...

جزیره پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 17:27

سلام
برادر کیا شما یه وقتایی زیر کامنتا یه چیزایی مینوشتی از خودت. یادته؟ چی شده داداش؟دیگه از این کارا نمیکنی؟

ببینــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم یعنی تو جسارت میکنی و مارو تحویل نمیگیری ی ی ی ی ی ی ی ی ی ؟
دیه از این کارا نکنیاااااااااااااااااااااااااا

کیامهر پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 17:29

حسش نیس جزیره جان

جزیره پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 17:30

به نظر من این جناب کوزه گر دهر تکلیفش با خودش و ما زوشن نیست اصلا دلیل ساختن و به زمین زدنو نمیفهمم؟


من موندم تو کار خدا. مادرا رو میبینی وقتی بچشون سرش درد میگیره چه جوری میشه حالشون؟به قول معروف مثه مرغای پرکنده میشن(ضرب المثل بود) بعد حالا میخوام بدونم خدا وقتی بنده هاش یه بلایی سرشون میاد چه حالی داره؟اصلا نمیتونم درکش کنم

جزیره پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 17:31

بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه جون من افتخار از این بیشتر.
بابا ستاره ی سهیل سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام. ما مخلص خودتو حستیم داداش.ببینم مگه حست کجا رفته؟بگو برم برش گردونم؟

جزیره پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 17:34

بابا کیا این حرف از تو بعیده. این عبارت" حسش نیست" و ادمایی مثه من میگن که تکلیفشون با خودشون و بقیه روشن نیست و حوصله خودشون رو هم ندارن از شما بعیده قربان.
شما پرانرژی تر از این حرفا بودی. انرژیت قابل تحسین بود برادر.
دریاب خودتو

کیامهر پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 17:45

باور کن انجام دادن همه این کارها نوشتن و خوندن و جواب دادن با هم ممکن نیست
من از پسش بر نمیام لا اقل
فعلا داریم می نویسیم و می خونیم
اگه وقت شد جواب هم میدیم
اوکی ؟

مکث پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 18:33 http://maks2011.blogsky.com

تولدشون مبارک. برقرار باشند.

فرشته پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 19:19 http://surusha.blogfa.com

دنیا چیز مسخره و فانی هست..درست..اما همین مسخره خوب حالمونو همین جوری الکی میگیره...

روحش شاد...سلام مارو هم برسون...

بازم تبریک برای خانوم زائر...حسودیم شد به آرامش این کوچولو...کاش منم میتونستم یه بار اینجوری بخوابم...فقط یه بار..

فلوت زن پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 19:25 http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام.

تا خانه ای بنا نشود
کلیدی
و تا متنی پیاده نشود
امضائی نیست
مثل سفر که سفر نیست
تا پیاده نشود سوار
و زمین که کامل نبوده است
منهای رودخانه ها
که امضای تبرک زای ِ خدایانند بر خاک
و مرگ
که امضای زندگی است .

شاید الان که دارم این کامنتو می زارم سر ِ مزار ِ شیرزاد باشی ! ممنون که سلام مارو هم به شیرزاد می رسونی !

فلوت زن پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 19:29 http://flutezan.blogsky.com/

فریاد که از عمر ِ جهان هر نفسی رفت
دیدی کزین جمعِ پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از غم
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت

...

تولد آرتا دُخت ِ کوچولو ، این فرشته ی زمینی ِ تازه از راه رسیده ، مبارک !

مهسا جون تولد تو هم مبارک خانوم !

...
یادم رفت بگم که شاعر ِ اون شعر ِ کامنت ِ قبلیم ( عباس صفاری ) ست .

قلاچ پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 19:40 http://www.gholach.blogfa.com/

متاسفانه شیرزاد را بعد از رفتنش دیدم.
وقتی همه گفتند خداحافظ

رسوا پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 19:49 http://20ss20.insanejournal.com


درود.

لایک به اون شعر آخرت.

آقا یه سوال... تحریمی چیزی در کاره که خیلثیا خیلی وقته نمی نویسن؟

شاد باشی.

فاطمه (شمیم یار پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 19:50

سلامممم کیامهر
شاید این حرفا گفتن نداشته باشه..
ولی برای دل خودم می گم..
خیلی وقت نبود که وبلاگ شیرزاد رو پیدا کرده بودم
ولی از وقتی خوندمش همه ی پستاش رو با دقت می خوندم و نظر می ذاشتم عقیده ام در مورد مطلبش..
یه بار بهم گفت ممنون که با دقت پست ها رو می خونی و نظر میذاری...
و همین به همین سادگی باعث شد من هیچوقت فراموشش نکنم...
روح بزرگش در آرامش...

الهه پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 20:25 http://khooneyedel.blogsky.com/

دلم میخواد سکوت کنم و از حرفات لذت ببرم.....
سکوت کنم به احترام مرد بزرگی که با بزرگواری رفت.......
دلم خیلی هوای بهشت زهرا کرده بود امروز....وقتی از اونجا زنگ زدی دلم آروم شد....مرسی........
تولد آرتادخت کوچولو و مهسای عزیز هم مبارک باشه........

شیر و خورشید پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 22:25 http://www.2maa.blogsky.com

سلام
خیلی خوبه که با پست ها و حرف های دلی یادشون رو زنده نگه دارین.این کار رو خیلی دوست دارم.
سر به رفتگان زدن دل آدم رو آروم می کنه
واسه دل خودتون رفتن رو کاملا درک می کنم.

در اغوش یک غریبه پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1390 ساعت 23:10 http://www.deadlover.blogfa.com

رفتن ادما ی خوب خیلی غم انگیزه و موندن ادمای بد غم انگیز تر

کرگدن دل نازک جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 00:41 http:// karrgadan.blogfa.com

گویا بازگشته ایم! [لبخند]

مریم جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 07:50 http://mazhomoozh.blogfa.com

مردن آدم ها تلنگری است برای همه.

آین آرتادخت عزیز چشای بی نهایت قشنگی دارن. خدا نگهش داره.

نیما جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 11:48

خوبه کیا !

آسانا جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 18:25 http://asanaaa.blogfa.com/

یکی میاد یکی هم میره

دنیا اینجوریه

مادر بزرگم تو بیمارستان بستری تو بخش اونا اکثرا می میرن ویا حالشون خیلی بده و کلی دستاه بهشون وصله و طبقه ۳ همیشه با گریه و ناراحتی همراهه

طبقه دوم هم بخش زنان و زایمانه همیشه با شیرینی و خوشحالی همراهه

دو طبقه کاملا متفاوت

زندگی هم همینه
اامروز وقتی از بیمارستان بر میگشتیم خونه یه ماشین عروس هم دیدیم ما ناراحت بودیم اونا خوشحال

هر کی یه حسی داره هرکس تو دنیای خاص خودش داره زندگی میکنه

و اتفاقات خوب وبد زندگی ما تاثیر کمی تو روند زندگی داره و همچنان جریان داره

آسانا جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 18:29

روح شیرزاد عزیز هم شاد

ما هم به همین زودیاا میریم قرا نیس بمونیم

شیرزاد عزیز کمی صبر کن ما هم می آییم
---------------------------------------------

تولد کوچوی ناز هم مبارک
راستی اسمش چیه؟

تولدت مبارک مهسا

حبیب جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 20:03 http://artooni.blogsky.com



زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار باید خفت

پرچونه جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 21:34 http://porchouneh.blogfa.com/

سلام
مرسی کیامهر عزیز...
شرمندمون کردی
الان تو یه قسمتی از بدنمون فستیواله!!!!


تلخ جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 23:38 http://chekhov.blogfa.com/

این چیز چیز تو منو یاد دوتا چیز انداخت!
یکی آقای چیز که اسم بردن ازش جیزه!
یکی هم چیز خودم!نه اون چیز ها!منظور پست چیز خودم!
یاد جفتشون بخیر!

حسین کرد شبستری شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 00:34 http://yadeyaremehrban.blogfa.com

رمز نذار برادر من
رمز نذار این چتگاه رو
د همه چی تو این مملکت باید سرعت گیر داشته باشه؟

خدیجه زائر شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 06:20 http://480209.persianblog.ir

همه ی ما از یک جا اومدیم اصلا از یک گل هستیم. از یک نور بزرگ یه قطره گذاشتن تو ما تا روشن شدیم . واسه همینه که یه رشته ی نازک اما نورانی ما رو به هم پیوند میده.واسه همینه که گاهی حس هامون در لحظه عین همه......روزی که آرتادخت اومد داشتم فکر می کردم که شیرزاد رفت و آرتا اومد.........این یعنی اینکه یادمون باشه مقصد و مبدا کجاست. بعد این پستتو دیدم یه جوری شدم.انگار به کمک دلامون به هم وصلیم کیا.......صبح به اون زودی بهت زنگ بزنم و تو نزدیک تر از هر کی باشی بهم تو اون لحظه........مگه ما از زندگی چی می خوایم؟ چه لذتی بالاتر از آرامش؟ تا وقتی جدا جدا باشیم سی مرغیم و بی معنا اما وقتی به هم وصل بشیم میشیم سیمرغ....اینجا تو با انگشتات حکمت جاری می کنی و اون میشه نقطه ی اتصال همه........کارت برام باارزش تر از اونیه که با یه تشکر سرسری ازش رد شم.تو خیلی بزرگی پسر خیلی.......ارزوم اینه که سررشته از دستت هیچ وقت و هیچوقت در نره...
از همه ی عزیزانی که اینجا و اونجا ( خونه ِ خودم ) اومدن خیلی خیلی تشکر می کنم.

منجوق شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 09:23 http://manjoogh.blogfa.com/

تولد همشون مبارک باشه

سمیرا شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 09:48 http://nahavand.persianblog.ir

من همچنان فکر میکنم اگه رخت سیاه رو از تن این خونه مجازی دربیاری شیرزاد خوشحال تر میشه مهم اینه که اون جاش توی دلهای ماست

[ بدون نام ] شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 10:48

می دونی نوشته های شیرزاد طوری بود که من هیچوقت نتونستم براش کامنت بذارم. نمی خوام حالا که نیست بگم هولا هولا بهترین نویسنده وبلاگی بود. اما آدم یه وقتایی هست که داره حرف دلشو از زبون یکی دیگه می شنوه. اونوقت دیگه جایی برای نظر دادن نمی مونه.
وبلاگ شیرزاد برای من یه همچین حسی داشت.
البته بعد از رفتنش خیلی ازین کارم پشیمون شدم و دیگه اینکارو با هیچ وبلاگ دیگه ای نمی کنم! چون خودمم که وبلاگ دارم هرچقدرم آار بازدید بالا باشه اما باز هم چشمم به نظرات بچه هاست.
تولد این فرشته هم مبارک. چقدر جیگره. این ایهام داشت ها هم به خواهرزاده خانم زائر بود هم به مهسا!

رهگذر شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 10:48 http://mario22.blogfa.com/

بالایی من بودم!!

افروز شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 11:39

سلام کیامهر تو خیلی دوست خوبی هستی برادر خیلی زیاد...
شیرزاد بهت افتخار میکنه مطمئنم

اشرف گیلانی شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 12:22 http://babanandad.blogfa.com


هی فلانی
زندگی شاید همین باشد...

پونه شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 13:02 http://jojo-bijor.mihanblog.com

تولد مهسا جون مبارک

پونه شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 13:03 http://jojo-bijor.mihanblog.com

الهییییییی چه نازه این نینی تولد نوه ی خانم زائر هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد