ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اینروزها درگیر یک گیجی لذتبخش شده ام
حس و حالی که تا به حال نه تجربه اش کرده ام نه از کسی شبیهش را شنیده ام
یکجور رها بودن و سبکی دوست داشتنی
یکجور تسلیم بودن به تلخی ها و سختی ها
توی خانه بی قید و بی خیال شام و نت و چای و چوخس
لباسهایم را می کنم و زیر باد کولر می خوابم گاهی ۱۲ ساعت یک بند :بی نیاز عینهو خود مرگ
لباسهای مشکی ام را تمیز و اتو کشیده نگه داشته ام برای پوشیدن سر بزنگاه
با هر زنگ تلفن چشم هایم را می بندم و خودم را آماده شنیدن خبر رفتن مادر بزرگ می کنم
اینروزها من آمادگی شنیدن هر خبری بدی را به بهترین شکل ممکن دارم ...
این گیج و منگ بودن را دوست دارم
پشت فرمان که می نشینم انگاری می روم توی کما و یکهو خودم را جلوی در پارکینگ می بینم
نگاهم گیر می کند به یک گوشه و چند دقیقه بی پلک زدن تماشا می کنم بی اینکه متوجه باشم
شعر می گویم
رویا می بافم
آواز می خوانم
و چشمهایم خیس می شوند
دیروز سر ناهار با حبیب شرط بستیم سر ۱۰ هزار تومان و جناق شکاندیم
هنوز جناق را زمین نگذاشته قاشق و چنگال را داد دستم و من هم یابو وار گرفتم
و شرط را باختم
قرار شد ده هزار تومان به من بدهد تا لینک پستش را بگذارم اینجا
و اینطوری با هم بی حساب شدیم
این اولین درامد زایی من از جوگیریات است خدا بخواهد
به شیوه کاسبان که دشت اول را می گیرند سر صبحی
خدا بده برکت ...
این لینک برای حبیب ده هزار تومن آب خورده است ...
سلام صبح بخیر
منم این روزها با هر صدای زنگ تلفن چشمهام رو می بندم ... اما هنوز آمادگی ندارم ...
خوب منم ۱۰ هزار تومن می دم بگید ۳ ماه بعد از تولدم مبارک ............ چطوره؟؟؟؟؟
هرررررررررررررررررررررررررررررررر
خوبه این جریان تولد هست که من هی گیر بدم بهش ...
.
.
چرا هیچ کس نیست خوب
خودم اول
دوم
سوم
چهارم
بابا یکی بیاد من سنگر رو تحویل بدم و برم
دوووووووووووممممممممم
هاله بانو جون دمت گرم بابا
منم این روزا ی همچین حسی دارم ی گوشه خیره میشم بی اینکه پلک بزنم پشت فرمون که میشینم نمیفهمم کی میرسم
گیجیه لذت بخشیه انگار تو کمام
هیچ وخ جناق نشکستم چون میدونم که میبازم
هاله بانو جونم من اومدم خیالت تخخخخخخت
سلام سارا جونی
خوبی؟؟؟
پس من برم دیگه ؟ خیالم راحت باشه؟؟؟
سلام هاله جونم
تو خوبی؟
آره برو عزیزم خیالت راااااااااحته راحت مث شیییییییییییر واستدم تا بعدی بیاد
سارا پاشو برو من اومدم ...
مگه تو هاله کار ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما به کارتون برسید من هوای اینجارو دارم ،راسی دیشب کی اومدی خونه ورپریده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعدی
نبوووووووووووووووووووووووووووود
بابا یکی باید دیگه
ینی هیچ کس نیییییییییییییییییییس؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ااااااااااااااا کوری سارا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من اومدم
بندوبساطتتو جمع کن و برو
ااااااااااا اومدی
ایول پس خاطرم جم باشه
هوارو داری؟
دیشب زود اومدم بابا ۱۰ خونه بودم جیگررررررررر
این نوشین بدبخت یه عطر خواست انگار کلا همچین عطری نبوووووووووده تموم کردن همه جا
این روزا منم گیجم ...منگم
همه فک میکنن خل شدم نه اینکه نبودما نه ،بیشتر خل شدم...گم شدم
گیرم ، بدجوری گیرم ....
میگم نمیشه شوما با ما شرط ببندین بعد به ما پول بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟باورکنین الان اوضاع مالیم خیطخ خیطه هاااااااااااااا
اره خاطرت جمع بروووووووووووووووو
من مث مورچه اینجاااااام
خانم اینجا محل گفتگوهای خونوادگی نیسسسس الان میان بیرونمون میکنناااااااااااا
اااااااااااااااااا بقیه کجان؟؟؟؟؟؟
بیاین دیگه
میخام پستمو تحویل بدم
سلام کیا !!!...چه اتفاق فرخنده ای !!..
...خوش خبری بدم که نیمکره راست مغزت فعالتر شده..و داری کم کم وارد عوالم رویابینی و ماورائی و معنوی میشی...بریکس انرژی کائنات در تو بالا رفته !..و داره بتدریج زمینه برای الهامات و کرامات و اینها فراهم میشه !!...
...فکرکن اینهمه مرید خواهی داشت..ای مراد !!...
...انشالله که مادربزرگت سلامتش رو بدست میاره..و لباس مشکیت هم بی استفاده..گردوخاک میخوره !
ایشالا
ای دل غافللللللللللللللللللل
لایک به کامنت دوم مامانگار
سلام
اولا ایشالله مادر بزرگت زود خوب بشه کیامهر جان چون منم قیافه داغونت رو میبینم عذاب میکشم
دوما من اینکار رو کردم شاید خنده ای بیاد رو لبات اما بدتر شد و ضرر هم کردی
سوما اینو جدی میگم شاید باور نکنی یکبار هم رو در رو بهت گفتم خندیدی
اگه واقعا با پیوند کلیه زندگی به مادربزرگت برمیگرده
من حاضرم برم زیر تیغ جراحی
بهم گفتی تو اون بیمارستان خیلی آدمها هستند که سالها چشم به انتظار هستندکه پیوند کلیه بزنند
اما به دور از رفاقت و همه چی من حاضرم اینکار رو بکنم اگر سلامتیش برمیگرده
مواظب خودت باش رفیق دوستت داریم
من ترجیح میدم مامان بزرگم بمیره تا کلیه تو باقالی رو بگیره
یه سوال؟
چرا داری میری پیشواز غم؟
مرگ عزیزانمون یه قصه تکراری و اجتناب ناپذیره ولی من اصلا اعتقاد ندارم که منتظرش بشینیم کیا.
بعد اینکه مثل اینکه تو ید طولایی تو شرط باختن داریا
توروخدا یه شرط هم با من ببند شاید یه پست اختصاصی برام تو جوگیریات نوشتی
تازه می تونی توی جوگیریات تبلیغات پپسی و ماشین لباسشویی و .. هم راه بندازی. کلی درآمد داره.
راستی من یه داستانی و دیشب آپ کردم
امروز یه کمی ادیتش کردم
اگه حوصله و وقتش و داشتی یه سری بهم بزم
مرسیییی
خدارو شکر که حال و احوالتون خوبه . و امیدوارم حالا حالا ها لذت ببری از این گیجی لذتبخش !!!
به قول مامانگار ایشالا که لباس مشکی ها همینجور خاک بخوره .
کار رو کاسبیت پر رنق باشه و چرخش برات بچرخه
حالا من شدم باقالی شدم دیگه آره
امروز بهت میگم سر نهار ساعت ۱۲
قورباغه که یادته داشتم میخوردم
هنوز باقیش مونده میندازم تو غذات
بجای این حرفها برو یک ذره چیز یاد بگیر
فقط هیکل گنده کردی
من یک هشتم تو هم نیستم اما حاضرم اینکارو بکنم
من برم گامبو رفته واسه نهار
الان همه غذامو میخوره من بدبخت رو بگو اونوقت
حبیب خان شوووما مگه نمیخاستی قورباغه بندازی تو غذاش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بدو بدو تا دیر نشده
مث اینکه همه میدونو خالی کردن فقط من موندم نه؟؟؟؟؟؟؟
سلام کیانا
آره تو موندی مثه اینکه
امروز حال نداشت یک لقمه بیشتر نخورد
قورباغه هم موند واسه خودم
الهی مادر بزرگت خوب شه
الهی همیشه خودت شاد باشی و سلامت
الهی همه ی مریضا خوب شن
الهی خدا رحمت کنه اون پهلوون رو
الهی خونتون پر از عشق باشه
الهی چرخ جوگیریات همیشه برات بچرخه
الهی کار و کاسبیت پر رونق باشه
الهی همیشه سایت بالا سر ما باشه
الهی همیشه خوب باشی داداشم
ببخشید گامبو کیه اونوقت؟؟؟؟
به همین راحتی یه آدم میمیره
کیامهر تو رو خدا حرف از عشق بزن حرف از زندگی بزن
حرف از دوست داشتن بزن
با این کلیپ تمام تنم داره میلرزه ریختم به هم
به خدا هممون یه تلنگر لازم داریم واسه خنده خیلی وقته بچه ها رو تو جوگیریات جمع نکردی دلت تنگ نشده واسه شبهایی که اینجا پر بود از کامنت بچه ها
یادته واسه مسابقه ی نقاشی اینجا چه خبر بود؟
من دلم همون روزها رو میخاد اون هیجان و از خنده روده بر شدن پشت این مانیتور لعنتی رو میخاد
همین....
هاله بانو جان منظورش کیامهرخان ...
کیانا خواستی بری ناهار بخوری برو قربونت برم
من اینجا پست و تحویل می گیرم
خیالت راحت باشه قربونت برم
از صابخونه هم که خبری نیست
اگه ناهار شرکت خوراک دایناسور هم بود تاحالا تموم شده بود
اصلا می دونی چیه؟
این کارمندا کلا وقتشون به صبحانه ناهار و نماز می گذره که کار ارباب رجوع همین طور می مونه دیگه
واللا شازده جونم
همینو بگووووو
راستی سلام خانوممممممممم کم پیدا
چطوری؟؟؟؟؟؟؟
چخبرا؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب شد اومدیا .....وگرنه این سنگر خالی میموند
به این حالت منگ و گیج بودن میگن منگیجه!!!
----
۱۰ تومن ...!!! ارزون حساب کن ما هم مشتری شیم!
مرسی کیانا جان
هستییم
داریم از کنار دوستان بودن لذت می بریم خانوم
اااااااااا
صابخونه بیا وبلاگت و تحویلت بدیم بریم
ملت کار و زندگی دارنااااا
(انجمن محافظت از کامنتدونی جوگیریات)
کیامهر خان میخواین من بازار یابی کنم؟
این خانم ها چه هوای همدیگرو دارن وااالا
کیامهر یاد بگیر بجای اینکه هوای مارو داشته باشی
یا میری غذای مارو میخوری یا میری زیر آب ما رو میزنی
در این لحظه بود که یاد شعری افتادم از سروده های خودم
خدایا زنم کن طاقت مردی ندارم
در این دنیا کسی جز غم ندارم
خوب بید
گامبو = کیامهر باستانی = تپل خان