ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
-
گنجشک کوچولو پرواز کرد و نشست روی هره حوض
جای پاهای کوچکش ماند روی سفیدی برف ها
نگاهی به عکس ماه توی حوض انداخت و گفت :
عزیزکم ! می دونی چقدر دنبالت می گشتم ؟
من تو آسمونا پی تو بودم و حالا
تو این شب برفی و سوز و سرما روی زمین ٬ توی این حوض پیدات کردم
یادته چقدر پرواز کردم به اوج آسمون ؟
تا اون بالا بالا ها ؟
ولی هرچی بال زدم بهت نرسیدم
حتی یه ذره نزدیکت نشدم
ولی حالا دیگه مال من شدی
امشب می تونم تو رو تو بغلم بگیرم .
موج افتاد به آب حوض و عکس ماه توی حوض برای لحظه ای محو شد و دوباره برگشت
اذان صبح رو که گفتن
ایران خانوم که رفته بود توی حیاط تا وضو بگیرد
گنجشک مرده را توی حوض پیدا کرد ...
+ امشب ساعت۲۲:۰۰ تشخیص هویت ...
دوم!
منم عکس عشقم و دارم ! هر وقت نگاهش میکنم قشنگ ترین احساس دنیا توی دلم نقش می بنده ! اما بلافاصله جاش و میده به دردی که امونم و میبره ! مثل تیزی چاقو که گوشت رو میبره ! همون موقع چند قطره اشک از چشمام سرازیر میشه و من سرم و بالا میگیرم که روی عکسش نیافتن ! آخه فقط همین یه دونه عکس و دارم ازش !
خوش به حال اونا که لااقل اسم عشقشون رو می دونن
یه کتاب سوخته رو ، کی میتونه بخونه؟
با کسی که زنده نیست ، کی میتونه بمونه ؟
کی میتونه خونشو روی دریا بسازه؟
کی میتونه غیر تو به سراب دل ببازه ؟
(آهنگ قدیمی ابی به اسم کتاب سوخته)
خوش به حال گنجشکه حداقل تو خیال خودش به معشوقش رسید
من و گوجیشکای خونه...
دیدنت عادتمونه.
که به هوای دیدن تو.
پر بگیریم از تو لونه...
من ندارم ...
حتی با ف ب هم نمیتونم پیداش کنم
دیدن عکسش که بیشتر خون به دل میکنه...میگم این تیترت بو دار بودها...
دلم کباب شد برا گنجشکه
الهی!
یعنی منم الان باید برم بیوفتم تو حوض خونه مامان بزرگم؟؟؟!!!!
یه اسطوره بود برام ... شناختمش ... خواست که بره ... رفت
همه چی رو از بین بردم یعنی ازم خواست که این کار رو بکنم ... دیگه جز یه مشت خاطره تو ذهنم چیزی ندارم ...
آخه حالا که خودش نیست عکسش به چه دردی می خوره ... حالا همه جا هست اما نیست ...
http://s2.picofile.com/file/7189952903/03_Marde_Man.mp3.html
خوش به حال اونا که حداقل عشقشونو از نزدیک یه دل سیر دیدنننننننننننننننن(آیکون گریه)طفلی گنجشکه.
خوش به حال اونا که حداقل یه عشقی دارن که دربه در دنبال خودش و عکسش باشن. والا
با این پستاشون. جوونای مردمو هوایی میکنن
میدونین چرا اینقدر عکس مهمه؟
حکایت همون حکایت "از دل برود هر آنکه از دیده رود" ئه!
وقتی عکسش هست دیگه از دیده نمیره که بتونی از یاد ببریش...صدا و عکس معجزه می کنن گاهی...
طفلک عشاق قدیم...عشاقی که از عکس و نگاتیو و وبکم! بی بهره بودند!!..نهایتا نقاشی ای چیزی..همین.
.
.
محموله ی ما چه شد قربان؟!
محموله ما چی شد تیراژه خانوم ؟
خوش بحال عکس که تو را همیشه داره
حالا که اینطوره اصلا نمیخوام!
میرم از هاله بانو جانم میگیرم!
البته بعد از طی مراحل "یادم باشه که یادش بندازم که یادتون بندازه"!
چی میشه جوا بای تشخیص هویت رو به من بگی...
یه بار هم من برنده بشم؟
چی میشه هان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خسیس
ایده داستان خوب بود؛غافلگیری خط آخر هم خوب بود؛اما حس میکنم تو بند اول داستان دیالوگهای گنجشک، پایان داستان رو لو میده و این خرابش میکنه!
آقا ما نه داستاننویسیم نه از نویسندگی چیزی سردرمیاریم.جسارت بنده را بخشایید!
مهربان جان شما بیا اون محموله رو به من بده
من کل جواب ها رو نمیدونم از کجا! و چه جوری! پیدا میکنم بهت میگم که اول شی!
والا با این محموله ها و مسابقه هاشون!
مهربان بانو
من باشم جای شما ساعت کامپیوتر بابک رو یک ساعت می کشم جلو پست رو که گذاشت سوالها معلوم شد جوابها رو میدی اول میشی
( ایکون : زن هم زنهای قدیم کلی دوز و کلک بلد بودن)
به اگوستین
من هم داستان نویسم هم اگاتا کریستی شاگردمه ! اوون چیزی که الان لو رفته پایان داستان نیست این محموله ایه که می خوان با یه هویت جعلی رد وبدلش کنن
امان از این سرابها ! امان از این فریبها ! امان از این نیستی ها !
حیف زندگی ......