جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

خوش به حال اونا که اقلکا عکس عشقشونو دارن

 

 

 -

گنجشک کوچولو پرواز کرد و نشست روی هره حوض  

جای پاهای کوچکش ماند روی سفیدی برف ها

نگاهی به عکس ماه توی حوض انداخت و گفت : 

عزیزکم ! می دونی چقدر دنبالت می گشتم ؟

من تو آسمونا پی تو بودم و حالا  

تو این شب برفی و سوز و سرما روی زمین ٬ توی این حوض پیدات کردم 

یادته چقدر پرواز کردم به اوج آسمون ؟

تا اون بالا بالا ها ؟ 

ولی هرچی بال زدم بهت نرسیدم 

حتی یه ذره نزدیکت نشدم 

ولی حالا دیگه مال من شدی 

امشب می تونم تو رو تو بغلم بگیرم . 

 

موج افتاد به آب حوض و عکس ماه توی حوض برای لحظه ای محو شد و دوباره برگشت 

 

اذان صبح رو که گفتن  

ایران خانوم که رفته بود توی حیاط تا وضو بگیرد   

گنجشک مرده را توی حوض پیدا کرد ... 

 

  

 

+ امشب ساعت۲۲:۰۰  تشخیص هویت ... 

 

نظرات 25 + ارسال نظر
هاله بانو دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:12 http://halehsadeghi.blogsky.com/

وکیل الرعایا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:19 http://razeman.blogsky.com

دوم!

وکیل الرعایا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:27 http://razeman.blogsky.com

منم عکس عشقم و دارم ! هر وقت نگاهش میکنم قشنگ ترین احساس دنیا توی دلم نقش می بنده ! اما بلافاصله جاش و میده به دردی که امونم و میبره ! مثل تیزی چاقو که گوشت رو میبره ! همون موقع چند قطره اشک از چشمام سرازیر میشه و من سرم و بالا میگیرم که روی عکسش نیافتن ! آخه فقط همین یه دونه عکس و دارم ازش !

نسترن دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:27 http://mamichka.blogfa.com/


خوش به حال اونا که لااقل اسم عشقشون رو می دونن

نیما دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:28

یه کتاب سوخته رو ، کی میتونه بخونه؟
با کسی که زنده نیست ، کی میتونه بمونه ؟
کی میتونه خونشو روی دریا بسازه؟

کی میتونه غیر تو به سراب دل ببازه ؟

(آهنگ قدیمی ابی به اسم کتاب سوخته)

افروز دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:46

خوش به حال گنجشکه حداقل تو خیال خودش به معشوقش رسید

کاپو دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:57 http://cappuccino.blogfa.com

من و گوجیشکای خونه...
دیدنت عادتمونه.
که به هوای دیدن تو.
پر بگیریم از تو لونه...

دل آرام دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:59 http://delaramam.blogsky.com/

من ندارم ...
حتی با ف ب هم نمیتونم پیداش کنم

سمیرا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 14:05 http://nahavand.persianblog.ir

دیدن عکسش که بیشتر خون به دل میکنه...میگم این تیترت بو دار بودها...

فسیل دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 14:06 http://www.fosil.blogsky.com/

دلم کباب شد برا گنجشکه

تلاش دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 14:18 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

محدثه دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 15:08 http://shekofe-baran.blogsky.com

الهی!
یعنی منم الان باید برم بیوفتم تو حوض خونه مامان بزرگم؟؟؟!!!!

هاله بانو دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 15:12 http://halehsadeghi.blogsky.com/

یه اسطوره بود برام ... شناختمش ... خواست که بره ... رفت
همه چی رو از بین بردم یعنی ازم خواست که این کار رو بکنم ... دیگه جز یه مشت خاطره تو ذهنم چیزی ندارم ...
آخه حالا که خودش نیست عکسش به چه دردی می خوره ... حالا همه جا هست اما نیست ...
http://s2.picofile.com/file/7189952903/03_Marde_Man.mp3.html

سیندرلا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 15:37

خوش به حال اونا که حداقل عشقشونو از نزدیک یه دل سیر دیدنننننننننننننننن(آیکون گریه)طفلی گنجشکه.

جزیره دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 15:49

خوش به حال اونا که حداقل یه عشقی دارن که دربه در دنبال خودش و عکسش باشن. والا

با این پستاشون. جوونای مردمو هوایی میکنن

تیراژه دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 16:38 http://tirajehnote.blogfa.com/

میدونین چرا اینقدر عکس مهمه؟
حکایت همون حکایت "از دل برود هر آنکه از دیده رود" ئه!
وقتی عکسش هست دیگه از دیده نمیره که بتونی از یاد ببریش...صدا و عکس معجزه می کنن گاهی...
طفلک عشاق قدیم...عشاقی که از عکس و نگاتیو و وبکم! بی بهره بودند!!..نهایتا نقاشی ای چیزی..همین.
.
.
محموله ی ما چه شد قربان؟!

بابک دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 16:55

محموله ما چی شد تیراژه خانوم ؟

داود(خورشید نامه) دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 17:04

خوش بحال عکس که تو را همیشه داره

تیراژه دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 17:11 http://tirajehnote.blogfa.com/

حالا که اینطوره اصلا نمیخوام!
میرم از هاله بانو جانم میگیرم!
البته بعد از طی مراحل "یادم باشه که یادش بندازم که یادتون بندازه"!

مهربان دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 20:20 http://mehrabanam.blogsky.com/

چی میشه جوا بای تشخیص هویت رو به من بگی...
یه بار هم من برنده بشم؟
چی میشه هان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خسیس

آگوستین دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 20:52 http://bernaddet.blogsky.com/

ایده داستان خوب بود؛غافلگیری خط آخر هم خوب بود؛اما حس میکنم تو بند اول داستان دیالوگهای گنجشک، پایان داستان رو لو میده و این خرابش میکنه!
آقا ما نه داستان‌نویسیم نه از نویسندگی چیزی سردرمیاریم.جسارت بنده را بخشایید!

تیراژه دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 20:55 http://tirajehnote.blogfa.com/

مهربان جان شما بیا اون محموله رو به من بده
من کل جواب ها رو نمیدونم از کجا! و چه جوری! پیدا میکنم بهت میگم که اول شی!
والا با این محموله ها و مسابقه هاشون!

داود(خورشید نامه) دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 21:06

مهربان بانو
من باشم جای شما ساعت کامپیوتر بابک رو یک ساعت می کشم جلو پست رو که گذاشت سوالها معلوم شد جوابها رو میدی اول میشی
( ایکون : زن هم زنهای قدیم کلی دوز و کلک بلد بودن)

داود(خورشید نامه) دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 21:11

به اگوستین
من هم داستان نویسم هم اگاتا کریستی شاگردمه ! اوون چیزی که الان لو رفته پایان داستان نیست این محموله ایه که می خوان با یه هویت جعلی رد وبدلش کنن

سهبا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 21:41 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

امان از این سرابها ! امان از این فریبها ! امان از این نیستی ها !
حیف زندگی ......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد