ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اول اینکه :
امید نقوی عزیز مصاحبه ای جنجالی در مورد ادبیات با رادیو ایران صدا انجام داده است که دعوت می کنم تشریف ببرید اینجا و صحبت های امید عزیز را گوش کنید .
دوم اینکه :
آذرنوش عزیز هم به جمع آسمانی های بلاگستان پیوست . این سرنوشت محتوم همه
وبلاگ نویسانی است که برای مخاطبین خود احترام قائلند .
آذرنوش از این پس در اینجا می نویسد .
سوم اینکه :
هیشکی بانوی عزیز محبت کرده و اینجا برای بازی صوتی شب یلدا پست نوشته است .
چیزی که جالب بود قرار دادن عکس بنده در این پست در حال خوردن هندوانه است .
خیلی این عکس را دوست دارم چون مناسب حال و احوالات یلداست .
-
-
چهارم اینکه :
دوستانی که تا این لحظه فایل صداهایشان را ارسال کرده اند به شرح زیر هستند :
سیندرلا - پونه - سهبا - آذرنوش - آگوستین - محدثه
جالبه بابک. تو واسه پستی که هیشکی نوشته کامنت نذاشتی، بعد لینک دادی. عجیبن غریبا !
۱- می گوشیییییم
۲-به سلااااامتی
۳-چه عکس با
مزه ای......
۴-دم ِ هم
مشووون
گرررررم
یاحق...
نیما من پشتتم
ای بابا ... سرکار خانوم آوا بانو خانوم جان نذاشت !
این بارم در رفتی
نیما چرا این کیامهر منو تو رو یادش رفته هیچی از ما نمیگه ؟!
ممد من پشتتم !
هی ممد، چی بگم. دستی که نمک نداره، به دریا نمیرسه ! حالا تو خودت بفهم منظور من چی بوده !
ممد، میگم بیا بریم خونه بابابزرگت، اونجا برق نداره! انقده خوش میگذره !
میفهمم یره ! اگر دستتو عسل هم کنی بدی به کیامهر ، میخورش آخرشم یه گاز ازت میگیره !
بد روزگاری شده
یره یا من برم یا تو ... این میخواد صداها رو آپلود کنه دو تایی بشه نمیتونه ها !
ممد، یره با بابک درست صحبت کن! بعدشم میخوای بعد از اینکه دستتو خورد، چیکار کنه ؟ صورت حسابشو پرداخت کنه !؟
ببین ممد جان این بابک به کمیت بها میده ! یعنی یه دونه دست واسش کافی نیست، چندتا چندتا میخواد... مث ما به کیفیت فکر نمیکنه. قربونت بشن سوسکای محلتون !
ممد جان، بابک متاهل تشریف داره و راستش من از اخمهای مهربان بانو بدجوری میرستم، حاجی اخم میکنه در حد خشم خدا، وگرنه کلی به بابک و تو تیکه مینداختم ! فاز شوخی رو اون سمتی نبر که من دچار غضب مهربان بانو بشم !
تو از کجا میدونی این کیفیت و کمیت رو ؟!
من که متاهل نیستم ! یزمانی تو بودی اما گذاشتی رفتی !
من این داستان کیفیت و کمیت رو از شب یلدای سال پیش میدونم. یادت نیست چقدر توی اون فایل صوتی، مهربان بانو رو اذیت کرد !
در ضمن، اگه همین بابابزرگت نبود، عمرن داشت که من با تو ازدواج کنم. هی گفت روی دختر ما اسم گذاشتی و این حرفا. وگرنه خر نبودم !
پنجم اینکه من عاشق اون چمنزار یا احتمالا گندمزار پس زمینه ی عکس می باشم
حالا صاحابش کجاست ؟!
رفته فیوز رو قطع کنه و بگیره بخوابه. دیشب هم، خود همین بابک برق ساختمونو قطع کرده. شرط میبندم !
۱:حتمن
۲:خوش ب سعادت آذر نوش جون:دی
۳:عجب عکس خندونی!
۴:دست دوستان درد نکنه:دی!
"این سرنوشت محتوم همه وبلاگ نویسانی است که برای مخاطبین خود احترام قائلند . "
چرا بابک خان؟
من پشت تو و م.ح.م.و.د و نیما هستم
چقذه حال میده پشت شماها بودن
محسن، داستان همون شعر معروفه :
"گر خوشگلکی مرا.................................."
حالا برو خوش باش محسن کوتاهه !
نیما از کجا میدونی کوتاهه ؟!
ممد، نخود به دهن تو نم نمیکشه دیگه... خودت گفته بودی !
همه که رستگار شدن!
بلاگفا بعضی وقت ها اعصاب خورد می کنه ولی من اینقدر بلاگفا می مونم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم
چه هندونه خوش رنگی فکر نمی کنم هندونه های حالا اینقدر خوش رنگ باشه
من به احترام کیامهر سکوت میکنم !!!
خوبه تو به یه دفعه به احترام کیامهر یه کاری کردی. میترسم برعکسش اتفاق بیوفته !
ببین داری وسوسم میکنی هاااااااااااااااااا برم سره هندونه ی های شب یلدامون یکشو ناقص کنم بخورررررررم.
ما عادت داریم پیش پیش میخریم میترسیم تموم شه تو بازار.
یعنی ما ها تو بلگفا مینویسیم احترام قائل نیستیم اونوقت واسه دیگراننننننننننن.
نیما این هندونه رو میبینی ؟! از اونایی که رنگ میکنن ها ... سر کوچه ی ما میده 10 تا هزار تومن !
ممد، میگم احتمالن اینو کوروش خریده ! این بابکی که ما دیدیم، بنزین ماشینش رو هم از اون بنده ی خدا میگیره !
آره بابا ، وقتی هم اومد اراک از من کللی شیرینی گرفت ... ای ای ای
ای خاک توی سرت ممد، تو که اینقدر خسیس نبودی. حالا دوتا لواشک دادی به بابک.. اینقدر خساست نشون نده (لواشک دارای دو معنی ست. اینجا معنی دووم در نظر گرفته شده است)
محمد و نیما!!!خواب ندارین شما دوتا؟
گیر دادین به فیوز برق و هندونه و کوتاه بلندیه مردم؟
خوشم میاد محمد خودش شروع میکنه تا جوابشو میدن میگه به احترام کیامهر سکوت!!!
لا اله الی الله !
داروغه ی محل هم اومد ! چطوری داروغه ؟
این ممد رو اینجوری یا اینجوری و حتی اینجوری نگاش نکن، فقط اینجوری نگاش کن ! هروقت کم میاره میره پشت بابابزرگش !
من کللن پشت بابابزرگ کیامهر هستم !!
ممد بگو اشهد ان نیما سرورنا !
میگم خیلی پشتش نرو، شاید فرو بری !
من سرجوخه ام نیما!!
احترام بذار یره!
بذار محمد بره همون پشت بابا بزرگش
اونجا جاش امن تره!
حسودی ؟!
نه والا... خلایق هرچی لایق !
من همچنان به احترام کیامهر سکوت خواهم کرد !!!
امشب غلط نکنم نیما و محمد یه چیزی زدینا!!
زیادی تو فاز اکس و اینایین!!
محمد هی میگی احترام! احترام!!
پ کو سکوتت یره؟
ممد، ببین این گلاب پاش این وسط چی میگه ؟ سرجوخه؟؟؟ باش تا صبح گروهبان شدنت بدمد ! داروووووغه.
خب این اراکی سوکوت کرد. منم برم یه گوشه بشینم، ببینم این کی فرو میره !
ممد تو احترام نذار ! تو از خودمونی، زُمبه !
نیما من مطمئن شدم که توی دیدیش ! به خصوص قشمت زُمبشو !
آره من دُمبه ی تو رو دیدم. بلکن شاید پسندیده هم باشم !
کیامهر کجایی ؟! بیا بگو هی داری اس میدی سکوت کن سکوت کن !
ممد، کیامهر هم میدونه تو فقط مسادل ذهنی رو میتونی بکنی. پس سکوت کن !