جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

نمایش ترومن من

 

 

-  

امروز صبح اومدنی سر کار شباهت عجیبی بین خودم و جیم کری در فیلم نمایش ترومن دیدم . 

این فیلم یکی از زیباترین فیلمهاییه که دیدم و شوک وسط داستان از اون شوک های به یاد موندنی سینما ... 

 جایی که جیم کری می فهمه همه زندگیش از همون بدو تولد گرفته تا بزرگ شدنش ٬ اولین عشقش و اولین بوسه اش همه و همه توسط دوربین های تلوزیونی تحت نظر بوده  

وقتی می فهمه شهری که توش زندگی می کنه در حقیقت یک استودیوی بزرگه با ۲۵۰۰ دوربین فیلمبرداری و تمام آدمهای دور و برش در حقیقت سیاهی لشکر هایی هستند که دارند توی فیلمی بازی می کنند که خودش ناخواسته بازیگر نقش اولشه ... 

اینکه حرکت آدم های اطراف انگار عین یک الگوریتم از پیش تعیین شده داره هر روز و هر روز اجرا میشه و اگر کمی دقت داشته باشی میتونی حرکت بعدی آدمهای اطرافت رو پیش بینی کنی 

حقیقت تلخی که ترومن در فیلم باهاش روبرو میشه اینه که انگار اختیاری نسبت به زندگیش نداشته و تمام حوادث بزرگ و کوچیک زندگیش از غرق شدن پدرش در دریا گرفته تا افتادن یک پروژکتور از آسمون تو روز روشن همه و همه سناریوی یک کارگردان تلوزیونیه که داره فیلم زندگیش رو صحنه به صحنه و مو به مو کارگردانی می کنه ... 

 

امروز صبح اومدنی سر کار ٬ الگوریتم تکرار شونده زندگیمو که بعضی اوقات به طرز مسخره ای قابل پیش بینی میشه مرور کردم . 

ساعت ۶:۵۰ دقیقه صبح بیدار باش  

دختر بچه مدرسه ای سر کوچه که همیشه روی پل وای میسه 

نه یک سانتیمتر اینورتر نه اونورتر 

سطل آشغال و بیرون انداختن زباله ( شما لطفا با فرهنگ باشید و شب اینکار رو بکنید ) 

پیاده شدن مهربان در ایستگاه مترو 

رادیو جوان 

دختر خانمی که کیف پولش را سایبان می کند  

و همیشه سر دوربرگردان سر خیابان شیوا می ایستد  

گداهای پاکستانی بعد از میدان سپاه که همیشه درست زمانی که من به آنجا می رسم در حال عبور از عرض خیابان هستند . 

پسر مدرسه ای های قبل از معدن شن که دارند از پل عابر پیاده رد می شوند .  

پل جاده قدیم که درست وقتی به آن می رسم رادیو جوان با لهجه مشهدی و ترکی و جنوبی جمله :(( جوان ایرانی سلام ))  را تکرار می کند . 

 

همان مسیر ٬ همان زمان همیشگی و حتی همان آدم های همیشگی  

گاهی زندگی انقدر یکنواخت و تکراری می شود که دلت هوای یک اتفاق می کند  

حتی شده از نوع نه چندان خوب ... 

 

 

 

 

+ تولدت مبارک جزیره  

 

++ دوستانی که فایل صدایشان را امروز فرستادند : 

وانیا - دل آرام - دنیز - گل گیسو - کوشالشاهی  

 

 +++ الهام هم به بلاگ اسکایی ها پیوست .

 

 جزئیات شرکت در بازی صوتی شب یلدا  

 

  

 

نظرات 23 + ارسال نظر
الی سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 13:18 http://elisismcom.blogsky.com/

دلم خواست این فیلمو ببینم پس نمیخونمش پستو!

جزیره سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 13:28

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای من عاشق اون فیلمم. یعنی خداااااااااااااااااااااست.
اینقدر برام موضوعش جالبه که نمیتونی درک کنی. یه حس اینجوری: دارم به اون فیلم

ولی خب فک کنم زیاد تشبیه مناسبی نباشه هاااااااااااا مثلا میتونیم زندگیمونو به یه فیلمی تشبیه کنیم که هرروز صبح که طرف بیدار میشد دقیقا یه سری کارا براش تکرار میشد،اسم فیلمشو یادم نیست ،همونیکه طرف همه چی یادش میرفت بعد کارای هرروزش شبیه هم میشد. شاید بشه به اون تشبیهش کرد.هوم؟

ممنون بابت تبریک اقا بابک جانخب کادو چی میدین؟

جزیره سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 13:31

دوستان مدیونین اگه دست خالی بیاین

خلاصه دیگه من نگم دیگه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

عاطفه سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:05 http://hayatedustan.blogsky.com/

واقعن فیلم قشنگیه-
چقدر زندگیمون بعضی وقتهاشبیه ترومن میشه-
کاش مث ترومن شجاع بودیم-

na30b سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:08 http://www.fosil.blogsky.com/

متاسفانه زندگی همه گاهی وقتها همینقدر تکراری و خسته کننده میشه و انشا... با اتفاقات خوب متفاوت شه

افروز سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:20

نگو حتی نه چندان خوب،خدا کنه همیشه اتفاقهای خیلی خوب باعث تغییر تو زندگی همه بشن،کافیه یک روز ده دقیقه دیرتر بیدار بشی دختر بچه دیگه رد شده از پل مهربان شاید به مترو بعدی برسه،دختر خانومه شاید تاکسی گیر آورده باشه و ... ولی آشغالها فرقی به حالشون نداره ده دقیقه اینطرف و اون طرف
میبینی پس ثانیه ها فقط برای آشغالها بی اهمیتن احساس میکنی گاهی باید قدر این یکنواختی رو هم دونست.

بابک سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:52

مرسی افروز
خیلی خوب بود این کامنتت

سمیرا سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:55 http://nahavand.persianblog.ir

منم صبح وقتی دراطاقمو باز میکنم بعد از اینکه پرده ها رو کنار زدم پیچ رادیو رو می پیچونم و با آیت الکرسی رادیو جوان شروع میشه..پس تو هم گوش میدی؟ از این به بعد وقتی جوان ایرانی سلام رو به لهجه های مختلف شنیدی یاد من باش که منم دارم گوش میدم ! اینم یه جورشه دیگه..به قول افروز کافیه یه روز ده دقیقه دیرتر بیدار بشی...وقتایی که خواب می مونم و با آژانس میرم سرکار حس میکنم چقدر غریبه این شهر این ساعت با من!

سمیرا سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:55 http://nahavand.persianblog.ir

جزیزه جان تولدت مبارک

سمیرا سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:55 http://nahavand.persianblog.ir

صدای منم تو راهه...میادش

بابک سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 15:26

مرسی سمیرا
باید به فکر یه شبکه رادیویی دیگه باشم

افروز سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 15:42

راستی خیلی دلم می خواست می تونستم توی خاطره سازی قشنگت شرکت کنم اما بدجور سرما خوردم صدام در نمیاد که بخوام ضبطش کنم ولی بی صبرانه منتظر شنیدن صداهاتون هستم

یک گدای پاکستانی سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 16:04

آقا...
شما هر روز ما رو می بینی و یه سکه ۵۰ تومنی هم پرت نمی کنی برامون؟
واقعا که
خجالت بکش از خودت

دختر خانمی که کیف پولش را سایبان می سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 16:05

عزیزم یه بار منو سوار کن واست یه روز متفاوت می سازم

رفتگر محل سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 16:07

خاک بر سر بی فرهنگ تون
این همه می گن ۹ شب آشغالا تونو بذارین بیرون
بی کلاس
بی تربیت

سیندرلا سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 16:19 http://zozooooo.blogfa.com

دبیرستانی بودم این فیلمو دیدم الان هم ندارمش متاسفانه تا دوباره ببینم ولی یادمه مورگان فریمن و جنیفر آنیستن هم توش بازی کرده بودن.البته اگه درست یادم مونده باشه هااااا.
تولده جزیره ی عزیز هم مبارک باشه.

بابک سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 16:22

این رفتگر محل ما مادرش یه زمانی زید بابا بزرگ من بوده
الان واسه همین شاکی شده

رفتگر محل سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 16:24

آقا ادب که نداری
فرهنگ شهرنشینی که نداری
چی بگم به خدا موندم ...

گدای پاکستانی به رفتگر محل سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 16:35

آقا شما که مامانت با بابابزرگش دوست بوده می شه بپرسی از مامانت که بابابزرگش هم همین همین طور خسیس بوده؟؟

عارفه سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 17:18 http://inrozha.blogsky.com/

گاهی زندگی انقدر یکنواخت و تکراری می شود که دلت هوای یک اتفاق می کند

حتی شده از نوع نه چندان خوب ...

احمدفرجی سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 21:38 http://harfhaye-man.blogfa.com

سلام بابک جان . شادباشی و سربلند و همیشه خندون . اون هندونه هم نوش جونت . الهی گوشت بشه و بچسبه به ....شک نکنی ها .بچسبه به لپپات. ایام بکام


مرسی استاد

کودک فهیم سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 22:11 http://www.the-nox.blogfa.com

من هم فایلم رو فرستادم.اگر نرسیده بگید که دوباره بفرستم.

کیارش چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 00:30 http://iraas.blogsky.com

من اون فیلم رو شاید... ده بار دیدم


نه لطفا
اتفاق حتی نه چندان خوب دیگه نداشتیم
شما هم لطفا نداشته باشین
لطفا !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد