جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

گزمه های شب بیدار از دزد بدتر

ساعت ۳شب بود که با صدای وحشتناک چند تا ماشین و آدم حواسم به بیرون خونه جلب شد 

اومدم توی بالکن و دیدم سه تا نیسان آبی رنگ توی تاریکی ایستادن توی بیابونی جلوی خونه 

همه چیز عجیب و غریب بود 

توی هر کدوم دو سه تا آدم گردن کلفت نشسته بودند 

توی تاریکی چهره هیچکدوم قابل تشخیص نبود 

یکی از نیسان ها دنده عقب اومد و خورد به دیوار بلوکی جلوی خونه ما 

و بعد دومی و سومی هم همین کار رو کردند 

قلبم داشت می ایستاد . 

خواستم به ۱۱۰ زنگ بزنم که دیدم آرم شهرداری روی نیسان ها حک شده 

نیسان ها به طرز وحشیانه ای دنده عقب به دیوار بلوکی فشار آوردند و دیوار فروریخت  

و صدای وحشتناکی توی اون سکوت شبانه پیچید 

برقهای آپارتمان های اطراف یکی یکی روشن می شد 

و مردها و زن های خواب آلوده و نگران از شیشه ها به بیرون نگاه می کردند  

در عرض سی ثانیه نیسان ها همه دیوار رو ریختند 

فقط یک تکه از دیوار مونده بود که اون تیکه هم توسط چند نفر که چهره هاشون مشخص نبود با هل دادن دسته جمعی ریخت . 

بعد هم همگی سوار ماشین هاشون شدند و با سرعت فرار کردند . 

مات و مبهوت اومدم توی خونه و نشستم روی صندلی 

خب از ماشین های شهرداری مشخص بود که این ها آدم های شهرداری هستند 

احتمالا یک تخلفی انجام شده است

احتمالا کسی حق نداره فضای سبز جلوی خونه رو به ملک اضافه کنه 

اینکار غیر قانونیه 

ولی آیا این کار آقایون شهرداری قانونی بود ؟ 

واقعا راه دیگه ای وجود نداشت؟ 

نمی شد توی روز بیان و بیل و کلنگ و فرقونشون رو ضبط کنند ؟  

نمی شد توی روز روشن اینکار رو می کردند ؟

حتما ساعت سه شب یک روز تعطیل اینطور وحشیانه باید اعمال قانون می کردند ؟ 

باید زن و بچه مردم را زابراه کنند و بترسانند ؟ 

از آدمهایی که قانون خودشون رو دزدکی رعایت می کنند چه انتظاری میشه داشت ؟ 

به نظرتون مسئولی که این دستور رو بهشون داده قبلا مسئول کدوم دیوونه خونه ای بوده ؟ 

 

بواسطه کارم زیاد به شهرداری رفت و آمد می کنم 

ساعت ۸ صبح یک مشت آدم بی سواد و بی فرهنگ مثل یک دسته عمله بربری و پنیر به دست می آیند و می نشینند سر میزشان و صبحانه می خورند 

نه ادب دارند و نه فرهنگ برخورد با ارباب رجوع 

تا ساعت ۱۲ گلچرخ می زنند و شر و ور تعریف می کنند و بعد از نماز هم ناهار می خورند و ساعت ۲ بعداظهر همه ور دل زن و بچه شان هستند و آخر ماه هم زیر یک میلیون حقوقشان نیست . همه اینها بواسطه فامیلیت با شهردار است که او هم بواسطه حمایت مالی از فلان کاندیدای مجلس یا شورای شهر شده است صاحب شهر . 

از کلی گویی بدم می آید ولی باور کنید اکثریت قریب به اتفاقشان مفت خورهایی بیش نیستند . 

یک آدم درس خوانده و دانشگاه رفته باید صبح ساعت ۶ بکوبد و کیلومترها برود سر کار  

و تا ۶ بعد از ظهر کار کند برای ۴۰۰ هزار تومن و آنوقت این آقایون به خاطر لهجه و قومیت و فامیلیتی که با شهردار دارند مفت بخورند و ملت را بچاپند ؟ 

بعضی چیزها توی مخیله آدم نمی گنجد ... 

مثلا همان قلچماق های دیشبی که دیوار بلوکی را ریختند پایین وقتی می روند خانه تا کپه مرگشان را بگذارند پیش خودشان شرمنده نمی شوند ؟ 

از زن و بچه هایشان خجالت نمی کشند ؟ 

وقتی پسر کوچکشان بپرسد بابا دیشب کجا بودی ؟ جوابش را چه می دهند ؟   

 

 

 

 

+ خانه ما تهران نیست و این متن ربطی به شهرداری تهران ندارد ... 

 

نظرات 33 + ارسال نظر
Chap dast جمعه 23 دی 1390 ساعت 13:21

صرفن برای اولی:)))

Chap dast جمعه 23 دی 1390 ساعت 13:28

هووووم...
ی چند ماهی شهرداری کار کردم!قسمت بایگانی!
افتضاح بود! پرونده هایی اونجا خاک میخورد که با یک امضا حل میشد میرفت پی کارشان! پرونده هایی که بخاطر ندادن چند صدهزار تومن جریمه اونجا مونده بودند و هر روز قطور تر میشد! پر میشد از کپی شناسنامه و مدارک و... که ما مینداختیمشون دور! فکر کن همه ی این چیزهایی که هر روز هر روز یکی بخاطرشان پا میشد می اومد اداره ما در عرض چند ثانیه مینداختیمشون دور!!!!!
آخر سر هم...
اوووووف حرف شهردادی رو نزن که اگه من دهنمو وا کنم تا صب میگم:|

نیمه جدی جمعه 23 دی 1390 ساعت 13:43

سلام
خب اگر روز بخوان این کارو بکنن باید یکیو بفرستن که بتونه دو تا جمله حرف بزنه و توضیح بده ولی بزن دررویی که کار کنی کلا با کار با چند تا قوچعلی راه میفته میره پی کارش.

na30b جمعه 23 دی 1390 ساعت 13:46 http://fosil.blogsky.com/

واقعا آدم میمونه چی بگه
اینجور وقتا من نه ولی بعضی ها میگن:
خر کمه میرن از فبرس میارن

م . ح . م . د جمعه 23 دی 1390 ساعت 14:10

کیامهر این فقط مخصوص شهرداری ها نیست ...

مطمئن باش حداقل توی 80 درصد شرکت های دولتی همچین چیزی برقراره ...

فقط هنوزم اندر کف صحبت اون استاد بزغاله ی بودجه ام که قسم خدا و پیغمبر میخورد 99 درصد شرکتهای دولتی و غیر دولتی خوب کار میکنن ! البته ایشون خودش مدیر عامل یکی از همین شرکت ها بود ...

شادی جمعه 23 دی 1390 ساعت 14:25 http://shadi2022.persianblog.ir/

برادر همسرجان کارمند شهرداری هستند!!!

مدرک زیردیپلم!!!!!

خانومشونم لیسانس هستند وازصدقه ی سر همون

شوهرزیردیپلمشون رفتن شهرداری!!!!

حقوق بالای خداتومن!!!!

خونه!ماشین!!زمین!!طلاجات!!درمرکزاستان ساکن!!!

من:لیسانس!!!۹سال سابقه!!!حقوق۴۰۰تومن!

سروکله زدن بابچه های مردم:روزی۱۰۰نفر!!!!

بدهکاری همسر بالای خداتومن!!!!

مستاجر!

ماشین:پرایدمدل۷۹!!!!

پس انداز هیچی!!!!

ساکن دریه شهر کوچیک!!!

کیارش جمعه 23 دی 1390 ساعت 15:01

چه شهر غمزده ای
باز نیست میکده ای
برای محتسب این دیار
گریه کنیم !

صالی جمعه 23 دی 1390 ساعت 15:26 http://afsonkhanomi.blogfa.com

این دیگه چه کاریه
واقعا آدم می مونه چی بگه
یکی بره تو محل زندگی خودشون 3 نصف شب دیوار بریزه پایین زن و بچه خودشون بترسن خوششون می یاد؟
شهرداری!!
کنار خونه قبلیمون یه زمینه برای مغازه هست می خواستیم مجوزش رو بگیریم مغاره رو بدیم اجاره .مامان و بابام یک ماه می رفتن شهرداری و می اومدن و برای چیزای الکی مجبور بودن پول بریزن به حساب!آخرش کارمند شهرداری گفته خودتون رو خسته نکنیدچند میلیون پول بدین به من خودم براتون مجوز مغازه می گیرم!بابام از خیر مغازه گذشت پرونده رو انداخت همون جا و اومد

مومو جمعه 23 دی 1390 ساعت 15:32 http://mo-mo.blogsky.com

خدا نصیب گرگ بیابون نکنه سر و کله زدن با شهرداری رو
ما که ماهی 2-3 بار اقلا دور هم با مامورین زحمت کش شهرداری چن پرس حرص و داد و بیداد نوش جان می کنیم!
دیگه تقریبا بدون کتاب قانون شهرداری ها !!! قطع جیبی!!!! از 2 کیلو متریشونم رد نمی شم.
در واقع به نظر میاد تنها راه استفاده از قانون خودشونه برا اینکه سر جاشون بشینن.
اصولا شهرداری ها نصف در آمدشونو از بی اطلاعی مردم از قوانین و تبصره هاش به دست میارنچه برسه به خراب کردن یه دیوار و چن متر زمین که متعلق به شهرداریه و فکر می کنه باید ازش صیانت کنه!!!
جالبه که تو قانونشون خیلی چیزا خوب و درست حسابی توضیح داده شده و شهرداری یه جوری حق به جانب ازت پول فلان و بیسان می گیره و ظاهر کارش رو قانونی نشون می ده که اصلا به فکرتم نمی رسه که احتمالا این بدهی که به ریشت بستن پول زوره و اصلا نباید پرداختش کنی!
بس که دلم پره از شهرداری :دی تا فردا صبح هم غر بزنم باز تموم نمی شه! فلذاااا همین جا بی خیالش می شم که همه بریم سر خونه زندگیمون!

عاطی جمعه 23 دی 1390 ساعت 17:19


این اتفاق برای گل فروش محله ی ماهم افتاد!

یک حالت دکه مانند داشت گل فروشیش!

صبح ک اومد!شهرداری محترم آمده بود!سقف مغازه ش!گل هاش!دیوارهاش!وحتی کولرش هم ب معنای واقعی!!ترکانده بود!!!

شبیخون!می زنن!کم کم ب خونه ها هم می رسن!

خدایا فقط وضعو ازین بدتر نکن!

حرفخونه جمعه 23 دی 1390 ساعت 17:55

ببین یه چیز باحال.
یکی از دوستای ما تو یه اداره ی دولتی کار میکنه.یه بار داشت سیستم کار کردنشونو تعریف میکرد که این بدبخت داره کار صد نفر مفت خور رو انجام میده با حقوق ۵۰۰ تومن و بعد بقیه مفت میخورن. یه چیز باحال گفت.اینکه یه یارویی هست تو اداره که مسئول نگداری کومباین هاست و ماهی ۱.۵ میلیون میگیره.گفتم خوب مشکلش چیه؟
گفت : مشکل اینه که این اداره اصلا کمباین نداره که. هرگز هم نداشته و این مرتیکه ۱۰ سال سابقه کار داره.
فک کن.

کیانا جمعه 23 دی 1390 ساعت 18:11

کلن همگی خسته نباشن

آوا جمعه 23 دی 1390 ساعت 18:36

لرزش و تنش و صدای مهیب ِ خرابی ِ
خیلی از دیوارا رو شنیدم...بارها و به
کرات..دیوارایی از جنس دل ،عاطفه
زندگی زندگی،خاک،سنگ بلوک و
حتی بتن......لعنتی بدجور زخم
میزنه به روح و جسم آدم..اونم
وقتی بیهوا و بی هشدارقبلی
اونم وقت خواب....باشه.....
الهی این صداهای مهیب یه
روز قطع بشه...............
یاحق...

FarNaZ جمعه 23 دی 1390 ساعت 18:38 http://shanzelize.blogsky.com/

+ با تشکر از شهردار گرامــی !!!
_
تقصیر اینام نیستـــا ! وقتی یه مشتــ ... بشن صدر نشین مملکتـــ همین میشه دیگه!

سیندرلا جمعه 23 دی 1390 ساعت 19:23

میتونم بگم متاسفم.

کلاسور جمعه 23 دی 1390 ساعت 19:33 http://celasor.persianblog.ir

این نیز بگذرد
فقط میشه دید و متاسفانه نمیشه کاری کرد

silent جمعه 23 دی 1390 ساعت 19:45 http://bikhialeeshgh.blogfa.com/

آدم اینجور موقع ها میمونه که چی بگه
خدا آخر و عاقبتمونو بخیر کنه

امیرحسین... جمعه 23 دی 1390 ساعت 20:49 http://afrand.blogfa.com

من اینقدر از شهرداری ها دیدم و کشیدم که دیگه برای هیچ کاری تعجب نمی کنم

حمید جمعه 23 دی 1390 ساعت 21:21 http://saye-roshan70.blogfa.com

کاش به منی که با هزار بدبختی درس میخونم ۀخرش همین 400 تومن هم بدن

نمیدونم چی بگم
خونه ات کرج بود دیگه بابک؟

دوست داشتم چه اینجا چه پازل بی پاسخ خلاصه یه جایی راجع به این خبری که حالا نمیدونم راسته یا دروغه ولی شنیدم می نوشتی
اینکه از این به بعد شاید لازم باشه با مدارک شناسایی بریم کافی نت تا خدای نکرده از اینترنت استفاده اونجوری نکنیم!!!!

یه چیز دیگه هم نمی دونم شما باهاش برخورد کردین تا حالا یا نه؟ مثلا میری یکی از این اداره ها کار داری تا نوبت تو میشه فرضا خودکار اون کارمنده تموم میشه بعد میگه آقا برو یک خودکار بگیر بیار!!!
اگر هم یه چیزی بهشون بگی که چرا من؟ میگن این خودکار ها رو صرف خود شماها می کنیم برای خودتون هم زورتون میاد کار انجام بدین؟؟؟
من چند بار این اتفاق برام افتاده

کودک فهیم جمعه 23 دی 1390 ساعت 21:26 http://www.the-nox.blogfa.com

آدم های اشتباهی...
جایگاه های اشتباهی...
همه چیز گاهی اشتباهیست...

کودک فهیم جمعه 23 دی 1390 ساعت 21:28 http://www.the-nox.blogfa.com

آقا چقدر کیف داره وسط امتحانات آدم یواشکی بیاد کامپیوتر رو روشن کنه و وبلاگ بخونه ها...
به شدت توصیه می کنم.

عبدالکوروش جمعه 23 دی 1390 ساعت 21:35 http://www.potk.blogfa.com

منو باش که دیروز رفتم 4 ساعت نشستم آزمون استخدامی شهرداری دادم!
لابداگه قبول شم پس فردا باهاس بشم همکار این قلچماق ها!
گند بزنن به این مملکت که همه چیش عین همه چیشه...

چی بگم اخه...
این وضعیت مملکته ماس دیگه...
تهران کرج تبریز و... فرقی نداره همشون یکین...

اوجا شنبه 24 دی 1390 ساعت 01:19

اولش رو که خوندم خواستم بیام بگم چرا فک می کنین خوابهاتون برای خوانده ها جالبه؟ اما بعد که دیدم واقعیته خجالت کشیدم از فکر اشتباهم. هر چند زندگی کردن در اینجا عین همون خوابهای وحشتناک شماست

حمید شنبه 24 دی 1390 ساعت 07:19 http://saye-roshan70.blogfa.com

ممنونم بابت تبریک تولدم بابک عزیز
یه بار پرسیدی یعنی من از مملی هم کوچیکترم؟!
نمیدونم مملی کدوم یکی از دوستانه ولی اگه همون کودک فهیم منظورته آره از اونم کوچیکترم.
فدای تو رفیق

آرشمیرزا شنبه 24 دی 1390 ساعت 10:41 http://zartosht1350.persianblog.ir

مگه خونه ی شما تراس داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شبای تابستون رو مفت از دست دادیم ها !!!!!!

دل آرام شنبه 24 دی 1390 ساعت 11:02 http://delaramam.blogsky.com/

عجب آدمهای بی فکری هستند . نصفه شبی هم آسایش رو از مردم دریغ میکنن .
تهران و غیر تهران نداره بابک جان ، همه جا همین شکلیه ! ما هم همچین مشکلی رو داشتیم . تازه ساعت 2 -3 نصفه شب یه کامیون میومد پر از میله گرد و با کلییییییی سر و صدا خالیشون میکرد جلوی یکی ازآپارتمان های نیمه کاره کوچمون . بعد ما که معترض میشدیم که بابا جان خواب و زندگی رو از ما گرفتین ، میگفتن برین از شهرداری شکایت کنین چون اونها به ما اجازه نمیدن توی روز اینکار رو انجام بدیم !!!

آرزو بانو شنبه 24 دی 1390 ساعت 14:42 http://anahita718.persianblog.ir

جالب بود واقعا دیگه اینجوریشو ندیده بودم .واقعا چه خبره اینجا قانون بی قانونی داره بیداد می کنه.

عارفه شنبه 24 دی 1390 ساعت 16:39 http://inrozha.blogsky.com/

مملکت گل بلبل خودمان است

آناهیتا شنبه 24 دی 1390 ساعت 19:15

وقتی رو دوش آدم های کوچک مسئولیت های بزرگ می گذارند...این میشه نتیجه ش...
از این بدتر هم خواهیم شد
تمدن و شخصیت ایرانی ها سال هاست دفن شده...قصه شده...افسانه شده!

حبیب شنبه 24 دی 1390 ساعت 19:31 http://artooni.blogsky.com



سلام بابک جات خالی رفتیم طالقان تازه اومدم

بیا ببین چه سوتی با حالی گرفتم ضرر نداره ببینی

تا فردا صبح بوس بای

ناهید شنبه 24 دی 1390 ساعت 20:20 http://nahid2369.blogfa.com

خب برادر من زودتر میگفتی حقوق شهرداری خوبه میرفتم تو این آزمون شهرداری ثبت نام میکردم

جزیره شنبه 24 دی 1390 ساعت 23:36

عجیب این جمله ی اناهیتا قشنگ بود:
وقتی رو دوش آدم های کوچک مسئولیت های بزرگ می گذارند...این میشه نتیجه ش...

پیرامون شهرداری چی ها هیچی نمیگم،روز اولی که پستتو خوندم هرچی دلم خواست گفتم ولی اخرش دکمه ی ارسالو نزدم، فقط همینقدر بگم که تهران و شهرهای دیگه نداره همه جا یه جورن این جماعت، بیزارم ازشون،جز یکی از بی شعورترین قشرا محسوب میشن به نظرم،والا ما که چندبار کارمون پیششون گیر کرده این برداشتو ازشون داریم.البته شاید خوب هم داشته باشنا ولی خب ما که ندیدیمو نشنیدیم خدا نصیب گرگ بیایون نکنه که گذرش بیفته به شهرداری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد