جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

فقر فرهنگی

مهربان برای یک کار اداری رفته است توی ساختمان و من توی ماشین منتظرش نشسته ام .

پیرمرد نحیفی سوار بر موتور می آید و درست جلوی ماشین من می ایستد . پاهایش به سختی به زمین می رسند و برای حفظ تعادل موتور دارد زور می زند . مرد قوی هیکلی در حالیکه یک نوزاد کوچولوی لپی در بغلش است از ترک پیرمرد پیاده می شود و به داخل ساختمان می رود . 

نوزاد لپی که تشخیص پسر یاد دختر بودنش سخت است یک پستونک توی دهانش دارد و تند تند دارد آن را می مکد . حسابی بچه را توی کاپشن پوشانده اند و کلاه کاپشن سفیدش روی سرش است .

مرد قوی هیکل که پیاده می شود تازه می بینم یک کودک سه- چهار ساله دیگر هم هست که ترک پیرمرد نشسته و محکم او را از پشت بغل کرده است .

پیرمرد راه می افتد و من با ترس به کودک نگاه می کنم که به نظر می رسد ممکن است با یک باد قوی از پشت او پایین بیفتد . دستهای کوچکش را محکم چنگ زده به لباس پیرمرد و با تکان های موتور او مثل ژله تکان می خورد ....


پیرمرد چند متر جلوتر دور می زند و درست جلوی من دوباره می ایستد . مرد قوی هیکل بعد از یکی دو دقیقه بر می گردد و سوار موتور می شود در حالیکه نوزاد لپی توی بغلش است و کودک بین او و پیرمرد نشسته است . تکانی به خودش می دهد و محکم می نشیند و کودک مثل محتویات ساندویچ آن وسط گیر می کند . پیرمرد شروع می کند به حرکت و مسیر خیابان را خلاف می رود . توی آینه نگاه می کنم که چطور از کنار ماشین هایی که به سرعت و در خلاف جهت  می آیند وارد میدان شده و ناپدید می شوند .


کلی بد و بیراه نثارشان می کنم . آخر یک آدم چقدر می تواند بی فکر باشد که توی این سرما دو تا بچه کوچک را سوار موتور بکند . والله من که با این وضع رانندگی مردم ، توی ماشین با بخاری و کمربند ایمنی و کیسه هوا و چهار تا چرخ احساس امنیت ندارم نمی فهمم چطور می توانند جان عزیزانشان را بگذارند روی دو تا چرخ که در حالت عادی هم نمی تواند تعادل خودش را حفظ کند ؟


از پیرمرد تعجب می کنم که با این سن و سال چطور اینهمه بی قانونی و خطر را مرتکب می شود؟


آدم ها را که نمی شود قضاوت کرد . از کجا معلوم ؟ شاید اگر تمام دار و ندارم از زندگی یک پدر پیر و یک موتور قراضه بود من هم دو تا بچه هایم را می گذاشتم ترک موتور و خیابان را برعکس می رفتم . ولی این ربطی به مال و منال و فقر و غنا ندارد و به شعور و فرهنگ آدم است .آدم اگر کمی عقل داشته باشد ،پیاده می رود ولی بچه هایش را سوار موتور نمی کند .

اصلا اینجور آدمها ، چه پولدار و چه فقیر ، تا وقتی شعورشان تکمیل نشده و عقل توی سرشان ندارند بهتر است بچه نیاورند . 





نظرات 35 + ارسال نظر
سمیرا پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 15:29

سلام

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 15:34

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 15:34

تیراژه پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 16:34 http://tirajehnote.blogfa.com

عقل و شعور چطوری تامین میشه؟
با درس خواندن
نشست و برخاست کردن با افراد با فرهنگ
با تامین معاشی که به جای دغدغه ی سیر کردن شکم خودت و زن و بچه هایت و خوابیدن و تفریحاتی در حد نیازهای اولیه, کمی عمیق تر به زندگی و دور و برت نگاه کنی
و همه ی اینها پول میخواهد..پول که نباشد این چرخه ادامه دارد..همانطور که تا حالا ادامه داشته.

صالح پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 16:52

در تایید تراژه بانو بگم که پول مثل هوا می مونه اگه نباشه خفه میشی،وقتی هم بود باید بری سراغ چیزای دیگه.

فرگل پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 17:15

وقتی آموزش درست وحسابی نباشه همین میشه

Miss Hiss پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 17:32 http://mylifeandthoughts.blogfa.com

اما فقر عقل رو هم از بین می بره گاهی !!!
اما موافقم بعضی ها هیچوقت نباید بچه بیارن !!!

منم موافقم

آذرنوش پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 18:36 http://azar-noosh.blogsky.com

خوب مساله اینه که چطور باید شعور داشته باشن...اونا خودشون فکر میکنن خیلی باشعورن

بچه هم فکر میکنم تا آدم امکانات و توانایی مالی ندارره نیاره بهتر...واسه چیشه

مشق سکوت- رها پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 18:53 http://mashghesokoot.blogfa.com/

من فکر میکنم یه سری چیزها به عقل و شعور برمیگرده فقط، ممکنه خیلی اتفاقها بیفته ولی روی عقل و شعور تاثیر نمیذاره

عارفه پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 18:55 http://inrozha.blogsky.com/

بعد استاد ما میاد سرکلاس میگه ازدواج کنید بچه دار شید تا مشکل جمعیت رو به رو نشیم در آینده! میگه یعنی چی دوتا آدم بزرگ فوقش یه بچه داشته باشند؟بعد من خودزنی میکنم که استاد اونا عاقل اند که تو این وضعیت وقتی شرایطش رو ندارند آمادگی ندارند نفر سومی رو اضافه نمیکنند بعد استاد دوباره حرف خودش رو میزنه.
ولی واقعا باور دارم خیلی چیزها به فقر یا ثروت نیست این شعور به افراد بستگی داره در هر سطحی که باشند

ماجراهای مریمی پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 19:55 http://merrymiriam.persianblog.ir/

خب اونا فکر نمی‌کنن که "عقل توی سرشون ندارن" که! لابد فکر می‌کنن مشکلی پیش نمیاد.

سپیده پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 20:00 http://detari.blogfa.com

ولی این ربطی به مال و منال و فقر و غنا ندارد و به شعور و فرهنگ آدم است . دقیقا همینطوره که میگین بابک جان !
این بی فرهنگی هم هیچ ربطی هم به دارا و ندار نداره ! زیاد که بهش فکر کنی خودت اذیت میشی !

mmad پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 20:02 http://nemidanam.blogsky.com

دقیقا منم با نظر دوستان موافقم پول
..............

ژولیت پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 20:02 http://migrenism.blogsky.com

تی تی جان! عقل و شعور و فرهنگ ربطی به تحصیلات ندارد! خوشبختانه به پول هم ربطی ندارد. نشان به ان نشان که برخی که در اوج بی پولی ان قدر طبعشان بلند است که تن به گدایی نمی دند. این یعنی فرهنگ دارند. شعور دارند. دکتر و فوق تخصص و استاد دانشگاه بی شعور بی فرهنگ هم که کم نیست. پس این دلیل خوبیست بر رد این مدعا که فرهنگ و شعور ما تحصیلات دانشگاهی می خواهد و به دنبال ان پول!
فرهنگ و شعور تربیت می خواهد. تمرین می خواهد. برنامه می خواهد. وقت می خواهد و مهمتر از همه مدیریت می خواهد!
شعور از خانواده شروع می رسد تا به جامعه برسد. شعور چیزی جدا از کودکی ما نیست وقتی هی به بزرگترهایمان نگاه می کنیم تا یاد بگیریم و بزرگ شویم!
شعور از خود خود ما شروع می شود.
ممنون بابت این تلنگر بابک خان

ژولیت پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 20:05 http://migrenism.blogsky.com

راستی تی تی جان هندی ها در اوج فقر ادم های باشعوری هستند:) باورت نمی شود اگر بدانی متروهایشان با آن حجم جمعیت صف دارد!

نیره پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 20:13

موضوع اینه که دقیقا قضیه برعکسه
یعنی هرقدر فقر فرهنگی ادمها بیشتر باشه بچه شون هم بیشتره!

تیراژه پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 20:14 http://tirajehnote.blogfa.com

ژولیت جان
درست میگی..
اما شعاره
یه نگاه به جامعه بیاندازیم میبینیم که بی پولی فقط بد تیپی و صورت کک مک زده و انگشت های زمخت نمیاره
بی پولی بی فکری که نه..اما کج فکری میاره..کوتاه فکری میاره..
وگرنه هستند خانواده هایی که مرفهند و تحصیل کرده و چندین بچه دارند و ما به به کنان میگوییم عجب پدر و مادری..دمشون گرم..حیف است همین سه بچه یا چهار بچه را دارند
پول فرهنگ نمیاره..شعور نمیاره..اما زمینه ی رشدشون رو فراهم میکنه...داریم تازه به دوران رسیده هایی که از فرهنگ وشرافت بویی نبرده اند و داریم کارگرزاده هایی که آنقدر بزرگ فکر میکنند که میتوانی ساعتها پای صحبتشان بنشینی..اما خیلی کم...نه؟
دقیقا همانطور که قبلا گفتم و دوستان هم اشاره کردند باید رفاه نسبی تا حدی مهیا باشد که دغدغه ها از سطح نازل خور و خواب به سطوح عالی تر رشد پیدا کند
رفاه نسبی که در زمان محمد(ص) - چون کشورمان ظاهرا اسلامی است این مساله رو بیان میکنم- با نام بیت و المال وخراج رایج شد و حالا هم عناوین مختلفی از جمله عدالت و تامین اجتماعی و رفاه برابر به خود گرفته اما کو تا عمل و اجرا!
برای یک فرد مستمند و یک خانواده ی فقیر هیجانی جز عید و خانه ی اقوام رفتن و احیانا نوزاد جدیدی وارد جمع شدن وجود ندارد..ااز سفر خبری نیست..از کتاب و کتابخوانی در حد یک سیکل و دیپلم گرفتن سهم دارند و بس..ین است که این افراد در چنبره ی بسته ی فرهنگی شان اسیر میمانند از نسلی به نسل دیگر..ما هم پیف پیف کنان و غر زنان از کنارشان رد میشویم و زیر لب یک "بیشعور" غلیظ ادا میکنیم و ..

نورا پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 20:18

سلام بابک خان
راستش من کمی نظرم متفاوته راستش یک خانمی رو میشناسم که وضع خانوادگیه خوبی ندارن یعنی خیلی دستشون تنگه این خانم همیشه میگه بچه های من عقل درست و حسابی ندارن اخه غذای درست حسابی نمیخورن بنده خدا ها منم وقتی فکر میکنم میبینم راست میگه میگن عقل سالم تو بدن سالم و ادم سالم هم به غذای سالم احتیاج داره نداره؟ اونوقت الان تو این اوضاع که اون بیچاره ها غذای شاهانشون نون و تخم مرغ بود الان دیگه اونم ندارن من نظرای شما رو خیلی قبول دارم اما به قول بابام بدترین چیز فقره و همه بدبختی های ماهم از همین فقر جامعه است که اخرش میشه همین بی فرهنگی ها که دامن همه ی ما رو میگیره.

حرفت درسته نورای عزیز
متاسفانه فقر مادی و فقر فرهنگی با هم عجین هستند ولی لازم و ملزوم هم نیستند
یعنی لزوما هر ادم نداری بیشعور نیست و هر ادم پولداری با شعور فرهنگ از آب در نمیاد
و بسیار زیادند آدمهایی که وضع مالی خوبی ندارند و فرهنگ و شعور دارند و فرزندان صالح و بدردبخور تربیت می کنند
و برعکس آدمهای پولداری که لیاقت زنده بودن ندارند چه برسه به اینکه فرزندی داشته باشند
اما تربیت صحیح و درست معمولا وقتی حاصل میشه که تحصیل و امکانات وجود داشته باشه و اینها نیاز به پول دارند

خانمی پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 21:02 http://monastories.blogfa.com

من سه چهار بچه را هم دیدم با دو نفر سوار موتور! دو عدد کودک را هم میشود به دستهای موتور مثل جاکلیدی آویزان کرد!! اگر جا دارد سبد هم جلو بگذارند و یک پستانک خور را هم داخلش قرار بدهند ظرفیت موتور کامل تکمیل است!!

نمی دونم چی بگم والا ! من با دیدنش تنم می لرزه میگم اگر مثل تک چرخی ها موتور از جلو بر اثر عدم تعادل برگرده چی ؟؟؟ !!! واقعا جای تاسفه

حسین پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 21:26

طرف نون نداره تو خونش بخوره ، اونوقت بیاد برنامه ریزی کنه و وقت بذاره و تربیت کنه بچه هاشو؟
همون بابای بی شعوری که خیابونو بر عکس طی میکنه و از صبح تا شب دنبال یه لقمه نون میدوه پسرش هم به همون نسبت بی شعور هست که متوجه نباشه بار مسؤلیت دو تا بچه رو به دوش کشیدن یعنی چی
همینجوری این سیکل ادامه پیدا میکنه...............همینجوری ............. ادامه پیدا میکنه ................همینجوری.........

تیراژه پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 23:43 http://tirajehnote.blogfa.com

احساس کردم کامنتهایم کمی به بیراهه رفته اند
دوباره متن را خواندم:

"آدم ها را که نمی شود قضاوت کرد. شاید اگر تمام دار و ندارم از زندگی یک پدر پیر و یک موتور قراضه بود من هم دو تا بچه هایم را می گذاشتم ترک موتور و خیابان را برعکس می رفتم . ولی این ربطی به مال و منال و فقر و غنا ندارد و به شعور و فرهنگ آدم است .آدم اگر کمی عقل داشته باشد ،پیاده می رود ولی بچه هایش را سوار موتور نمی کند .اصلا اینجور آدمها ، چه پولدار و چه فقیر ، تا وقتی شعورشان تکمیل نشده و عقل توی سرشان ندارند بهتر است بچه نیاورند "

بحث فرهنگ بوده و بی فرهنگی
بحث دارا و ندار بودن نبوده
ولی اولین چیزی که به ذهن میرسد همین ربط پول و بی پولی است
اگر مثالی زده بودید که نشان از فقر مالی سوژه نداشت یا لااقل آن را به ذهن متبادر نمیکرد و فقط روی بی فرهنگی اش دست میگذاشت فکر کنم باز هم کسی توی کامنتها به نوکیسه های بی ادب و اداب اشاره میکرد..به اینکه پول شعور نمیاورد..
مسلما یک ادم بی فرهنگ اما پولدار به جای زانتیا سوار شدن بچه اش را نمیاندازد روی موتور و با خودش این ور آن ور ببرد..
پول فرهنگ نمیاورد اما بی پولی رابطه ی تنگاننگی دارد با بی فرهنگی یا بی شعوری ای که در نظر ما وجود دارد.
به این فکر میکنم که دوتا بچه را توی سرما چقدر میتوان پیاده با خود توی خیابان این طرف و آن طرف کشید!

مثالهایی هم که ژولیت عزیز زدند به فرهنگ سازی که باید از سمت دست اندرکاران یک کشور صورت بگیرد ربط دارد..اینجا چین یا ژاپن نیست..یا همان هند
اینجا تفریح فقرا نهایتا نشستن پای حرفهای خاله زنکی است یا سریال های ابدوغ خیاری و یا فرمایشات فلان کارشناس تلویزیون در مورد لزوم افزایش جمعیت!!!

سارا جمعه 26 آبان 1391 ساعت 00:01

فقر فرهنگی و عقلی، که صد البته فقر مالی نیز مزید بر آنها شده تا روزی، بر گذری، شاهدی گردیم بر چنین صحنه هولناکی...

ژولیت جمعه 26 آبان 1391 ساعت 00:14 http://migrenism.blogsky.com

تی تی جان حرف هایت درست. اما آن رفاه که تو از آن حرف می زنی را با همان مدیریتی که گفتم باید در جامعه ایجاد شود. یعنی نیازی به پول های جرینگی یک خانواده نیست. مثلا آشغال ریختن در معابر را چند نفر از ما بلدیم؟ چقدر از این ماشین های شاسی بلند را دیده ای که جاده های شمال را به گند کشیده اند. این کجایش پول می خواهد. کسی که می تواند برود سفر می تواند برود شمال گمان نمی کنم از باب رفاه اقتصادی زیادی در تنگنا باشد! اینجا پای یک فرهنگ نداشته در میان است. یا ان ها که در خیابان از سمت راستت سبقت می گیرند یا کسانی که وقتی پای عابر بانک می خواهی رمزت را وارد کنی کانهو بلانسبت به چشمشان را می دوزند به دستانت و با افتخار راهنمایی هم می کنند! یا برخورد کارمند و ارباب رجوع، یا رئیس و کارمند. مثال هایی که هیچ کدامشان به پول ربطی ندارد!
فرهنگ سازی دلسوزی می خواهد. جرات می خواهد. سنت شکنی می خواهد. نمی گویم پول نمی خواهد. اما لازمه اش حتما پول نیست! بدون پول هم می شود به یک نفر یاد داد که مثلا زحمتی ندارد کمی زباله اش را در دستش نگه دارد!

مهربان جمعه 26 آبان 1391 ساعت 00:19 http://mehrabanam.blosky.com

به هیچ وجه قصد تغییر مسیر به جاده خاکی رو ندارم. ولی بابک جان بچه لپی نمی گن .....

می گن بچه ی لپو

ما تو طالاقون میگیم لپی حاج خانوم

الهام جمعه 26 آبان 1391 ساعت 00:19

البته در جامعه ی کنونی ما که دارن روش های ضدبارداری رو از بین میبرن تا مردم به اجبار هم که شده بچه دار بشن و با این تبلیغاتی که برای آوردن بچه میکنن ، برای افراد کم سواد ( سواد نه به معنای مدرک ، سواد اجتماعی) و حتی جدیدن برای برخی ها جلوگیری کردن داره سخت میشه

و اینکه با این صحنه هایی که شاهد بودید جایز نیست انگ بیشعوری بزنید ...

Miss Hiss جمعه 26 آبان 1391 ساعت 00:37 http://mylifeandthoughts.blogfa.com

ببخشید من یه چیزی یادم اومد بیشتر در راستای نظر نورا جان هست! قصد دخالت ندارم
اصلا غذا مهم نیست و همینطور فقر
تو کتاب استاد عشق(زندگی پرفسور حسابی) یه جا هست پروفسور می گن نون خشک مردم رو جمع می کردن ٬ می شستن و می خوردن !
راستش الان یادم اومد !!!
ببخشید پریدم وسط بحثتون !
انقدر من تحت تاثیر این قسمت کتاب هستم هی می خوام بگم تاثیرش کم بشه واسم !
الان کامنت خودم رو هم نقص کردم که فقر عقل رو از بین می بره ! :دی
اما مهم اینه تو این چند ساعته چقدر فکرم تغییر کرد یهو ! :))

ژولیت جمعه 26 آبان 1391 ساعت 00:48 http://migrenism.blogsky.com

ینی کشته منو این مهربان بانو!

مریم انصاری جمعه 26 آبان 1391 ساعت 01:47

کاملاً موافقم که فرهنگ و شعور و شخصیت و ... ارتباطی به «فقیر بودن یا غنی بودن» (از نظر مالی) نداره اصلاً.

به نظر من، آدم هایی که «بی قید و بند» زندگی می کنن، «بی فرهنگ» هستن.

یعنی آدم هایی که به اصول خاصّی پایبندی ندارن توی زندگیشون.

حریم و مرزی برای رفتارهاشون قائل نیستن.

آدم هایی که به «بایدها و نبایدها»یی پایبند نیستن.

آدم هایی که از بچگی، آزاد ز 72 دولت بار اومدن.

موافقم مریم
ولی این قید و بند لزوما بحث عقیدتی و اخلاقیات اسلامی نیست
آدمهایی که در زندگیشون اصولی دارند و خودشون رو ÷ابند به این اصول میدونن انسانهای باشعور و فرهنگی هستند
این اصول میتونه قوانین راهنمایی و رانندگی باشه
میتونه اصول شهروندی و آپارتمان نشینی باشه
و الی آخر

مسائل عقیدتی برای همگان یکسان نیستند

نگین جمعه 26 آبان 1391 ساعت 15:06 http://zem-zeme.blogsky.com

موافقم..

خواننده خاموش جمعه 26 آبان 1391 ساعت 16:54

سلام
من با حرفای تیراژه کاملا موافقم

مریم انصاری جمعه 26 آبان 1391 ساعت 22:27

بله آقای اسحاقی.

من اصلاً منظورم اسلام و دین و این حرف ها نبود.

قید و بند، یعنی پایبندی به یه سری باید و نباید.

مریم انصاری جمعه 26 آبان 1391 ساعت 22:30

اتفاقاً اون لحظه که اون کامنت رو می نوشتم، یه مثال از «باید و نباید»ی که توی ذهنم بود، همون قضیه ی حقوق شهروندی بود.

اصلاً و ابداً منظورم موضوع اعتقادی و ایمانی نبود.

منتظر یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 11:18 http://hamid35.persianblog.ir

سلام. این چیزی که شما تعریف کردید تنها از زاویه دید شماست. شاید کلی توجیه پشت کارها و اعمال موتورسوار باشه که اگر اونا رو بشنوید اشکتون درآد!! من خودم پسرم ۵ ساله است و همیشه گیر اساسی میده که پشتم رو موتور بشینه. منم وقتی اون سواره دقتم رو تو روندن موتور ده برابر میکنم!!
ضمنا یادمون باشه لزوما بچه های فقیر فقرا و یا قشر متوسط از شعور کمتری برخوردار نیستند. مطمئنا منحنی ثروت هیچ ربطی به منحنی شعور نداره.

بله دقیقا همین رو گفتم که شعور ربطی به فقر و ثروت نداره
ولی کسی که با دو تا بچه نوزاد چارترکه سوار موتور میشه و خیابون رو خلاف میاد مطمئنا آدم بیشعوریه

شما هم ایکاش تا و.قتی پسرتون بزرگ نشده سوارش نکنید یا اگر سوار می کنید حتما کلاه ایمنی بذارید سرش
مواظب خودتون باشید

احسان پنج‌شنبه 2 آذر 1391 ساعت 02:03

هین سخن تازه بگو

همینطوری مردم بیشعورن؟ کشککی؟ چون نداشته ماشین سوار شه؟

نه چون چار ترکه خیابون رو خلاف می رفت بیشعور بود

این روزها.. سه‌شنبه 14 آذر 1391 ساعت 16:47 http://vanity.mihanblog.com

آره واقعا دست میگید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد