جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

توالت فرنگی

دو سه سال پیش بود که یکی از گزارشگران بخش خبری  بیست و خورده ای رفته بود پیش دو تا مخترع نخبه کشور و داشت با آنها مصاحبه می کرد .  

از ظاهر و قیافه و سر و وضع و ریش آقایان نخبه مشخص بود چطوری نخبه شده اند .

 

جالب اینجا بود که نه صحبتی از اختراع این دو جوان شد و نه توضیحی در مورد کاربرد اختراعشان ارائه دادند و اصلا سوال نشد که این اختراع شما چه شکلی است و چکار می کند و به چه دردی می خورد  و فقط به این نکته اکتفا شد که این دو جوان نخبه هستند و بس ... 

 

در مورد انرژی هسته ای و استکبار جهانی و لزوم پایین آوردن فک همه تحریم کنندگان صحبت کردند و در مورد استعدادهای عجیب و غریب جوانان ایرانی که اگر اراده کنند هر غیر ممکنی ممکن خواهد شد . 

گزارشگر عزیز برنامه یک سوال جالب هم از جوانان نخبه پرسید و جالب تر از آن جواب جوان نخبه بود به سوال ایشان ...  

آقای گزارشگر پرسید که آقای جوان نخبه ! شما که انقدر نخبه و مخ هستی و همچین چیز خفنی رو اختراع کردی که دشمنان نظام با اون همه امکانات و پول آرزو دارند همچین چیزی رو اختراع کنند ولی نمیتونن ... خب چرا تا حالا فرار مغزها نشدی تو ؟ یعنی بهت پیشنهاد نکردن که بری اونور آب برای اونا چیزهای خفن اختراع کنی ؟ 

جوان نخبه هم گفت : این چه حرفیه داداش ؟ بارها از غرب پیشنهاداتی به بنده شده است ( به شیوه عین الله باقر زاده بخوانید ) ولی من نرفتم . دلایل مختلفی داره ...  

 

شک نداشتم که الان بحث عرق میهنی و خون و رگ و ریشه پیش میاد ولی آقای نخبه ریشو در عین ناباوری فرمودند :  

اولین دلیلش توالته ...

 

گزارشگر که چشمش گشاد شده بود از تعجب پرسید : توالت ؟ آخه چیرا ؟ 

جوان نخبه هم گفت : من با توالت فرنگی راحت نیستم . 

 

 

 

 

راستش اون موقع که بخش خبری بیست و خورده ای داشت این مصاحبه رو نشون می داد من وبلاگ نداشتم شاید هم داشتم ولی جرات نداشتم . به هر حال بعد از دو سه سال من این هدیه ناقابل رو تقدیم می کنم به اون جوان نخبه ریشوی کشورمون تا بهونه ای نداشته باشه و ایشالا زودتر تشریف ببرند خارج ... 

 

 

 

 

نظرات 34 + ارسال نظر
yasna دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 09:33

صیح بخیر پسر عمو

صومعه دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 09:39

yasna دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 09:40

ببخشید پسر عمو این عکس الان اختراع شماست؟ میخواهید تشریف ببرید اونور آب؟

نیمه جدی دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 09:51

منم به نوبه ی خودم میگم مبارکشون باشه و ایشالله دیگه مشکلی با بشاشیت( کسی که زیاد از دستشویی استفاده می کند) و مواردی ازین دست، در بلاد کفر نداشته باشن.

ماجراهای مریمی دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 10:33 http://merrymiriam.persianblog.ir/

الان داری جدی میگی؟

محمد مهدی دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 10:38 http://mmbazari.blogfa.com



سلام

اصلا واسه خیلی ها ریدن در ایران راحتتره ...

با عرض پوزش فراوان .

وانیا دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 10:52

نخبه مون اینه وای به حاله بی مخمون

سمیرا دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 10:54

یعنی الان بابک جان من این جریان را باور کنم یا طنزی را که در داخل پرانتز نوشتی را؟
که البته از این مصاحبه های پر مغز من زیاد دیدم
و باورش بعید نیست

محدثه دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 11:07


مرسی واقعا!!!!

کاسپر(بابک) دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 11:10 http://kasperworld.ir

سلام بابی ...
بقول خودت معلومه اینا هم چطوری نخبه شدن دیگه ...

جزیره دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 11:35

عجب...عجب...یعنی این خارجکیهای بی شرف هنوز نتوانستند ورژن ایرانی اش را بسازند؟!حالا به ما میگن جهان سومی!!!!
لایک به کامنت جناب بازاری
البته با عرض پوزش خب

بیوطن دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 11:41

سلام بابک خان
راستش الان دوباره ایمیل رو چک کردم متاسفانه خبری از ایمیل شما نبود ..

مشق سکوت - رها دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 13:04 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

واقعا خدا خیرت بده آقا بابک، مشکلات جوونای مردمو حل میکنی

مریم انصاری دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 13:06

یه نظر کاملاً شخصی، راجع به جمله ی "از ظاهر و قیافه و سر و وضع و ریش آقایان نخبه مشخص بود چطوری نخبه شده اند":

آقای اسحاقی ِ عزیز!

هزاااااااااار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست:

هر کسی که ریش بلند داشته باشه، ب.س.ی.ج.ی نیست مطمئناً.

بسا کسا که ریش بلندشون به خاطر این باشه که مرام و مسلک «درویشی و رندی» رو انتخاب کردن و مخالف «زاهد»هایی هستن که خودشون رو «پسر فاطمه» می دونن.

چقدر تلخه و چقدر ناراحت کننده که از روی «ظاهر» آدم ها قضاوت کنیم.

مریم جان
اگر این برادر وبلاگ نویس ما به تازگی در یکجایی به مرگ طبیعی نمرده بود بنده می توانستم نشانه های دیگری بنویسم که قانع بشوید فقط از روی ظاهر قضاوت نکردم

سارا(تاک نشان) دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 14:00

عااااااااالی بود

خب بالاخره بعضی چیزا فقط ایرونیش خوبه!!!

عارفه دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 14:10 http://inrozha.blogsky.com/

خیلی باحال بود این پست

آوا دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 14:24

واااااای خیلی باحال
بوووووووووووووود
کشـــــــته ء‌ این
صداقتشم من
هررررررررررر و
هووووووووور
داشــت
یاحق...

نیره دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 15:11

میگن حرف راست رو باید از بچه شنید...خوب طفل معصوم راستش رو گفته!!! بچه م!!!

ژولیت دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 15:51 http://migrenism.blogsky.com

خب خبر رسیده بعضی ها در فرنگ جفت پا می رن رو توالت فرنگی !!!
ولی در تایید خانوم انصاری عرض می کنم که خیلی ها را می شناسم در سیستم دو.لتی که به ناچار حفظ ظاهر کرده اند تا بتوانند با خیال راحت به علمشان مشغول باشند که این بسیار دردناک است و ضعف از فرهنگ تک بعدی ماست و نگاه افراطیمان. خیلی های دیگر را هم می شناسم که آنقدر خالصانه در این ظاهر هستند( بدون ریا) که نمی توان آنها را جزو ریشداران بی ریشه دانست. و من به شخصه آدمهایی که خودشان هستند را در هر لباس و مسلکی دوست دارم.
من گمان می کنم اگر فرهنگ ما آنقدر باز بود که هر کسی را با هر مسلکی می پذیرفتیم و به عقاید هم احترام می گذاشتیم الان اوضاعمان این نبود.
در هر حال اخبار چه از نوع بیست و چندش و چه بی بی سکینه اش یکطرفه و مزخرف است.
با احترامات فراوان
ژولیت!!!
بابک جان کمر به فیل.ترینگ وبلاگت بسته ای آیا؟؟؟

سایه دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 16:13

عااااااااالی

نرگس۲۰ دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 16:54


خدا انشالا این نخبه ها را برای ما حفظ کنه
حیفن برن اونور آب!!!!!!!

حافظ کوزه شکسته دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 17:45

سلام؛
خب اینم یه مدلشه دیگه!

نگین دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 20:28

جمله ی اخر ژولیت را تایید مینماییم!!

آقا مواظب باشید...


+ عجب نخبه هایی داریم ما!
اون دلایل چی بوده آیا؟!
مدیونیم اگه فک کنیم عرق ملی جزء این دلایل نبوده...

بعله!

من - هیچکی - نیستم دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 20:46

سلام - وقت بخیر

یاد کلاه پهلوی افتادم

فرماندار جدید شهر سامان موقع اثاث کشی توالت فرنگی و وان هم با خودش آورد !
خب اون موقع خیلی جاها از این توالت صحرایی داشتن و اینا فرنگی بودن.

این نخبه ما هم میتونه هدیه شما را بنداز پشت وانت !!! ببره خارج (اگه تا الان نبرده باشه)
بلکه ترشی نخورده یه چی بشه و بتونه تولید کاسه ایرانی را در بلاد کفر به تولید انبوه برسونه!!!

فعلا ... .

شیما دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 22:22

خب حق داشته سخته دیگه:(
من خودم چند روز پیش توو یه رستوران با این مشکل مواجه شدم و فقط قیافه م اینطوری بود==> :|

مامان ناهید دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 23:11

خوب بابک جان خیلی سخته مادر چرا درک نمیکنی منم یکی از مشکلاتم برای سفر همینه بخصوص خارج از ایران . امید وارم تمام توالت قرنگیها یه روزی تبدیل به ایرانی بشه که نخبگان برن خارج.

هرررررررررررر
مامان جان شانس آوردیم خارجی ها توالت ایرانی ندارن و گرنه شدما حتما تا الان فرار مغزها شده بودی

تیراژه دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 23:15 http://tirajehnote.blogfa.com

ای جانم مامان ناهید....

میگم مامان ناهید بانو جان
چطوره برای اینکه زودتر ایرانی های نخبه رو توی رودرواسی قرار بدیم که زودتر فرار کنن بیایم تمام سرویس بهداشتی های ایران رو بکنیم توالت فرنگی که زودتر تشریفشان را ببرند!؟

ژولیت دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 23:35 http://migrenism.blogsky.com

هرررر به تی تی
ولی بعضی از توالت فرنگیا یه سیستمی دارن که عاشقشون می شین!!! یه لوله از اون عقب در میا که کار آفتابه و شلنگو می کنه!!!
تی تی عامل فرار مغزها می شیا. مغزهای فندقی!

سرژیک آزاریانس سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 01:54

(با اجازه صاحب خونه)
خانم انصاری عزیز؛
درویش مسلکان و زاهدان و رندانی که فرمودید، افسانه شدند از آن روز که همین نخبگان تار و مارشان کردند...
تبعیض در این مملکت امام زمان بیداد میکند، شما که قادر به تشخیص نکات باریک تر از مو هستید لطفا اندکی بیشتر تأمل کنید...

مریم انصاری سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 02:28

جناب آقای سرژیک آزاریانس!

کامنت شما رو که خطاب به من نوشته بودین، خوندم.

بوی صلح نمیده کامنت شما.

به خاطر همین، فقط میتونم بگم که:

تا جایی که خاطرم هست و دارم توی کامنت خودم می بینم، نوشتم:

آقای "اسحاقی" عزیز!

دقیقاً شخص ِ نویسنده ی وبلاگ رو خطاب کردم، که مطمئن هستم خودشون می دونن که برای فکرشون، نوشته هاشون و ... مثبتِ بی نهایت ارزش و احترام قائلم و همیشه شخصیت آقای اسحاقی رو به بزرگی یاد کردم (منظورم اینه که اگه خرده گرفتم، مطمئن بودم که موضع گیری نمیشه و حداقلش اینه که جوابی که می شنوم، دوستانه س.)

بعد هم اینکه: کاملاً مشخص هست که جنابعالی، هنوز فرق «زاهد» و «رند» رو نمیدونین!

پس به دو دلیل، تمایلی به صحبت کردن با شما ندارم آقای سرژیک:

یک: صحبت هاتون دوستانه نبود متأسفانه! (حس من، میگه که توی پاراگراف آخرتون، تیکه انداختین!)

دو: اطلاعاتتون در سطحی نیست که با شما وارد گفتگوی بیشتر بشم.

از شما عذر میخوام.

شب شما آروم.

مریم انصاری سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 02:32

منظورم از اینکه گفتم: دقیقاً آقای اسحاقی رو خطاب کردم، اینه که:

منتظر شنیدن جواب، از طرف آقای اسحاقی بودم نه آقای سرژیک.

بیوطن سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 08:00

لایک به کامنت مریم انصاری
اگه دوستان ظاهر غلط انداز منو ببینن حتما اعدامم می کنن .

منیژه چهارشنبه 1 آذر 1391 ساعت 11:26 http://nasimayeman.persianblog.ir

یاد طنز نوشته های اون قدیم ندیمات افتادم کیامهر...من کلی باهاشون میخندیدم.
اینم باحال بود. اما نه خوبی اونا...

آدما عوض میشن دیگه منیژه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد