جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

من ... آقا صادق ... نخل های مردابی

 

 

 

اسمش آقا صادق نیست اما من دوست دارم آقا صادق صدایش کنم . 

صادق از آن اسمهاییست که حس خوبی به آدم می دهد .  

فکر می کنم یک سالی باشد که استخدام شده 

مسئول فضای سبز شرکت است و بیست و چند سالی سن دارد . 

لباس کارش همان لباس کار مکانیک های ماست اما  نه روغن موتور رویش شتک زده و نه بوی گازوئیل می دهد . لباس کار آقا صادق همیشه بوی گِل و گُل می دهد . 

کم حرف است و کاری 

صبح ها ساعت هشت وقتی انگشت می زنیم و وارد شرکت می شویم یک بیلچه کوچک توی دستش گرفته و با گل ها ور می رود . عصرها هم با چمن زن ،فضای سبز را سامان می دهد و بوی چمن تازه اصلاح شده به مشام می رسد .  

در طول روز هم که گاهی برای کار یا هوا خوری می روم توی حیاط ،می بینم نشسته است زیر سایه درخت سنجد و زیر رنگین کمان فواره ها با گل هایی که خیس عرق شده اند درد و دل  

می کند .  

روزهای سرد زمستان ولی تقریبا بیکار است .  

صبح ها که می روم ناهارم را بگذارم توی یخچال ،کنار اجاق نشسته و خودش را گرم می کند .  

با لهجه شیرینش سلام می کند و من هم صبح به خیر می گویم . 

 

آقا صادق بسیار کم حرف است و حقیقتا تا به حال حتی یک جمله با هم حرف نزده بودیم . 

بسیار خجالتی و مودب است . همیشه از گوشه ها راه می رود  و  حواسش انگار به هیچکس و هیچ جا نیست . یک عالمی دارد برای خودش سوای عالم ما آدمها انگار ... 

 

شنبه بعد از ظهر بود به گمانم  

گلاب به رویتان خواستیم برویم دست به آب که تمامی اشغال بودند . دوباره برگشتم که بروم پشت میزم که پشت در شیشه ای  سالن دیدمش . 

نشسته بود کنار گلدان بزرگ سنگی و داشت حین کار زیر لب چیزی می گفت . نمی دانم داشت با خودش حرف می زد یا داشت آواز می خواند و یا شاید هم با گلها صحبت می کرد . 

جلو رفتم و خسته نباشید گفتم . با خجالت سری تکان داد . 

گلهای سبز و قد بلند گلدان سنگی چند وقتی بود که زرد و خشک شده بودند .

آقا صادق با قیچی باغبانی تمامشان را هرس کرده بود .  

پرسیدم : اسم این گلها چیه ؟ 

گفت : نخل مردابی  

گفتم : چرا خشک شدن پس ؟ 

گفت : عمرشون تموم شده آقا ... اینا گلهای یکساله اند . 

پرسیدم : یعنی سال دیگه دوباره سبز میشن ؟ 

گفت : تا سال دیگه معلوم نیست ما اینجا باشیم آقا ... 

 

منظورش اوضاع قمر در عقرب شرکت بود  که هر ماه یک تعداد از نیروها را تعدیل می کنند . 

لبخندی زدم  و گفتم : راست میگی آقا صادق . سال دیگه معلوم نیست ما هم باشیم .  

 

برگشتم توی سالن  ببینم دستشویی ها خالی شده اند یا نه  

آقا صادق هم هاج و واج با تعجب نگاهم می کرد . 

آخه می دانید ؟ اسمش که آقا صادق نیست اما من دوست دارم آقا صادق صدایش کنم .  

 

نظرات 18 + ارسال نظر
ف رزانه دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 00:07

اول؟

ف رزانه دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 00:10

من دیگه جایزه میخوام ایندفعه رو

برم بخونم

ف رزانه دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 00:18

یه روز ما رو هم یه جایی دیدین یه پست درموردمون بنویسین. دستتون درد نکنه

تن شما و اقا صادق سلامت

مهرداد دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 00:22



سلام مهندس

خوش به حالت
واقعا خوش به حالت
من ساعت هفت انگشت می زنم
اگه می شد یه روز هشت انگشت بزنم کل شرکت رو شیرینی می دادم
توفیر این یه ساعتو اساتید انگشت زن تو سرمای زمستون با چشای خواب الود خیلی خوب درک می کنن

ما هم از این آقا صادقا تو شرکت داریم
اسمش اکبره
ولی تا دلت بخواد دودره بازه و از زیر کار در می ره

ماجراهای مریمی دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 00:24 http://merrymiriam.persianblog.ir/

نمیذارن آدم یه بار اول شه )-:

ماجراهای مریمی دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 00:40 http://merrymiriam.persianblog.ir/

آقای جوگیریات!
اعتراف بفرمایید تا حالا پیش فالگیر رفتین یا نه؟ http://merrymiriam.persianblog.ir/comments/573318/12115470/
این یک بازی وبلاگی‌ست

این هم اعترافات من
http://merrymiriam.persianblog.ir/post/1217/

سهیلا دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 02:55 http://soheyla-taha.blogfa.com/

خب از بس لجبازی دیگه بابک جان

طفلی حتا اون صادق کذایی هم جا خورد وقتی اسم جدیدشو شنید

حالا خدا میدونه از فردا چی دلت می خواد منو صدا کنی والا بغرعان

آهااا یدفه یاد این شعر افتادم که شاعرمیگه

چی صدا کنم تو رو... تو که از گل بهتری
کاشکی بد بودی عزیزممم....میشد از یادم بری

بین بابک عزیز اگه خواستی برام اسم بذاری همینو بگو

دقت کن.... ای که از گل بهتری.....ینی من... اوکی؟؟؟

مریم راد دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 08:33

" اسمش که آقا صادق نیست اما من دوست دارم آقا صادق صدایش کنم"
به دلم نشست ... :)

جعفری نژاد دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 08:34

کیا ؟! ینی واقعن این ماجرای تعدیل نیرو تو شرکتتون جدیه ؟

کیا اگه می بینی واقعن معلوم نیست تا کی تو اون شرکت باشی از موقعیت نهایت استفاده رو بکن و سال بعد به محض این که اون درخت سنجد به بار نشست اوقات بی کاریت رو اختصاص بده به نشستن زیر درخت سنجد و تناول کردن از میوه هایش ...

می دونی که سنجد کلی خاصیت داره ، به خصوص واسه آدمایی که مشکل تو رو دارن

هرررررررر

خواننده ی محترم ، افشا نمودن اطلاعات پرونده ی پزشکی بیماران خلاف تعهدات اخلاقی یک پزشک وظیفه شناس می باشد لذا از پاسخ دادن به سوالات شما در مورد بیماری کیامهر معذوریم ... با تشکر

نیمه جدی دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 08:35

چه پست قشنگی بود این.
قبلن محل کارم کاخ گلستان تهران بود. یه جای پر از دار و درخت و گل. یه بار به یکی از همکارام گفتم درسته که کار این باغبونا خیلی سخته و تو سرما گرما باید توی محوطه باشن و کارکنن ولی خوش به حالشون که دائم در حال کاشتن و آب دادنو هرس کردن این همه قشنگین.
قشنگ ترین جواب سلاما رو من از باغبونای همونجا شنیدم. قشنگ ترین گلای مگنولیای عمرمو از آقا سید با غبون پیر اونجا گرفتم....خلاصه کلن با خوندن با این نوشته رفتم تو یه عالم دیگه.

مریم راد دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 09:05

منم می خوام برم کاخ گلستان کار کنم
فک کن هر روز صبح با اونهمه دار و درخت و اینا همچین آدم سر حال میاد که تا آخر روز حالش خوبه...

باغبان دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 09:11 http://www.laleabbasi.blogfa.com

"من دوست دارم آقا صادق صدایش کنم"
لذت بردیمان!
سپاس.
...

فکر کردم به ما میگین صادق...
به خودشم گفتید اقا صادق...

یعنی چی میشه؟ کاش اقا صادق بمونه

نینا دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 15:27 http://taleghani.persianblog.ir/

دارم فکر میکنم ما هم اگه دوست داشته باشیم شما رو چی صدا کنیم

مجید دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 18:43 http:// www.alldelet.blogfa.com

درود.
بابک گرامی.
زندگی یعنی همین چیزهای ساده. یک اسم. لباس کار. کار. اضطراب. بیکاری. بیگاری. انتظار برای نبودن. .. و روایتهایی از همین نوع.
بدرود.

زهرا باقری شاد دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 19:05

سلام بابک جان. امیدوارم خوب باشی. من بسیار مشتاقم تو را به عضویت و انتشار مطالبت در تریبون زمانه دعوت کنم. تو یکی از پرمخاطب ترین وبلاگ های بلاگستان هستی و من فکر می کنم خیلی بهتر خواهد بود اگر بتوانی مطالبت را علاوه بر وبلاگت در تریبون زمانه هم منتشر کنی تا بقیه هم بتوانند از مطالبت استفاده کنند.
https://tribunezamaneh.com/
این تریبون زمانه است و قابلیت انتشار مطالب صوتی و ویدئویی را هم در آن خواهید داشت. اگر سوالی داشتی به من ایمیل بزن. قربانت. زری

ثنا چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 22:59 http://angizehzendegi.blogfa.com

راس میگی منم با صادق خیلی رابطه خوبی دارم.ب اسمش یعنی.

خوبی؟عین ما توام دلت گرفته ها
کجا رفتی سفر/مهربانم دلش گرفته شده.
سفر بسلامت ایشالا

روناس جمعه 27 بهمن 1391 ساعت 23:35 http://www.boursebarani.blogfa.com

سلام...ممنون...موفق و موید باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد