جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

خواب

 

 

.

 

همه ما عادت های خاصی برای خوابیدن داریم . از نوع و لباس و جای خوابیدن گرفته تا زمان خوابیدن و بیدار شدن و اتفاقات حین خواب همه ما روال و شیوه مخصوص خودمان راداریم .

  

بعضی ها عادت دارند لخت بخوابند . یعنی اگر لباس تنشان باشد خوابشان نمی برد . 

بعضی ها تا صبح خودشان را لای پتو می پیچند و بعضی هزار بار هم که پتو رویشان بیندازی پسش می زنند . 

بعضی ها به پهلو و بعضی طاقباز و بعضی دمر می خوابند . بعضی ها تا دراز نکشند خوابشان نمی برد و بعضی پشت میز و پشت فرمان و گاهی حتی ایستاده خوابشان می برد . 

بعضی ها حتما باید روی تشک یا تخت بخوابند و روی زمین خوابشان نمی برد و برعکس ٬بعضی ها هستند که اگر روی تخت بخوابند انقدر تکان می خورند که حتما پایین خواهند افتاد . 

بعضی ها عادت دارند توی خواب راه بروند و فردایش اصلا یادشان نمی آید که راه رفته اند . 

 

 

بعضی ها انقدر غلت می زنند که صبح وقتی بیدار می شوند با جایی که خوابشان برده کلی فاصله دارند . بعضی ها هم انقدر توی خواب مشت و لگد می زنند که کسی جرات نمی کند پیششان بخوابد .

بعضی ها تا چشمشان را روی هم می گذارند خوابشان می برد و بعضی ساعتها باید فکر کنند تا بخوابند . بعضیها هر وقت و ساعتی بخوابند صبح زود بیدار می شوند و بعضی تا صدایشان نکنید و ساعت برایشان بارها ننوازد از خواب بیدار نمی شوند .  

بعضی ها تا پاسی از شب نگذرد خوابشان نمی برد و بعضی مثل مرغ هیچ وقت ساعت ۱۲ شب را با چشم باز ملاقات نکرده اند .

بعضی ها وقتی می خوابند مثل یک تلوزیون که خاموش شده ساکت و آرام می شوند و بعضی انقدر داد و بیداد و می کنند و حرف می زنند که ....  

 

.

توی ماموریت بندر عباس دو نفر از همکاران همراهم بودند . البته آنها قبل از من و با ماشین رفته بودند ولی توی هتل با هم بودیم .

دو شبی که با هم بودیم این بندگان خدا از دست من کلافه شده بودند و ثانیه شماری می کردند که زودتر کارم تمام شود و برگردم خانه چون که من توی خواب هم با صدای بلند حرف می زنم و هم اینکه خُر و پُف می کنم .

ماجرای خُر و پُف که حکایت اکثریت مردان و درد مشترک همسرانشان است . بیچاره مهربان گاهی اوقات انقدر از دست من کلافه می شود که می رود و یک اتاق دیگر می خوابد . البته روش های دیگری هم برای این مشکل وجود دارد مثل تکان دادن بالش ٬ گرفتن دماغ من با انگشت و در مواقع حادتر ضربات محکم چک و لگد . وقتی هم که از خواب بیدار می شوم خودش را می زند به خواب و من هم فکر می کنم لابد اشتباهی خودم زده ام توی گوش خودم .

بگذریم ...

ماجرای خُر خُر کردن آقایان یکجورهایی مثل وجود سوسک در خانه است . بهتر است خودتان را عذاب ندهید و بدنیال راه حلی برای رفع این مشکل نباشید و بیخودی خودتان را سبک نکنید و سعی کنید با مشکل کنار بیایید و یکجوری تحملش کنید .

اما ای کاش مشکل بنده به همین خُر خُر ختم می شد .

بنده یک عادت بدتری دارم و آن هم حرف زدن موقع خواب است . یعنی حرف می زنم ها ...

از این چرت و پرت های بیخودکی و صدای ناله و هذیان و اینها نیست . قشنگ و واضح سخنرانی می کنم و سیر تا پیاز زندگی ام را تعریف می کنم .

مامان ناهید تعریف می کرد که دوران خدمتم ( که افسر راهنمایی رانندگی بودم ) تا صبح توی خواب مشغول هدایت ترافیکی خودروها بودم :

پیکان راه بیفت !

آهای پژویی میری یا بیام قبض بیست هزارتومنی بذارم کف دستت ؟

آقا جون ! مریض داری که داری . چراغ قرمزو چرا رد می کنی ؟

حالا خودتان تصور کنید یک همچین عادت بدی چقدر می تواند توی زندگی زناشویی خطرناک باشد . خب بعضی چیزها هست که آدم دوست ندارد همسرش از آنها خبردار باشد .

و تصور کنید گفتن یک چنین حرفهایی می تواند چه جنجال هایی بوجود بیاورد .

همه اینها را گفتم تا مقدمه ای باشد بر یک خاطره بامزه از اوایل ازدواجم با مهربان

اسم این داستان هست : ماجرای من و خانم کوشکی

حوصله داشتید پست بعدی را بخوانید . به گمانم خاطره شیرینی باشد .

نظرات 58 + ارسال نظر
جزیره شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 16:51

حتتتتتتتتمن پست بعدی رو میخونیم

وای داداش من هم تو خواب قبلنا حرف میزد.ولی اصن واضح نبود. من بارها تلاش کردم بفهمم چی میگه تا علیه ش استفاده کنم ولی نشد.الان هم که گویا از سرش افتاده
البته به ابن معضلاتیکه گفتی یه چیز دیگه رو هم اضافه کن، اینکه بعضی ادما سرمایی هستن بعضیها گرمایی. بعد این دوتا ادم وقتی با هم ازدواج میکنن مسلما موقع خواب زجر میکشن.مثلا تو زمستون یکی بخاری رو روشن میکنه اون یکی پنجره باز میکنه.فک کن

نگین شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 16:51 http://zem-zeme.blogsky.com

مهربان خدا صبرت بده

جزیره شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 16:52

این نی نی هه چِهقده نازه.من نی نی میقه

تیراژه شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 17:14 http://tirajehnote.blogfa.com

این خوابیدن برای اون هایی که شبیه شما توی خواب حرف میزنند شبیه می نخورده و مستی و راستی اجباری است که !
من گاهی شده تو خواب بلند حرف بزنم و از صدای خودم بیدار شم اما فقط گاهی...یعنی شاید سالی یکبار..خدا رو شکر از خر و پف هم خبری نیست..ولی محض احتیاط بهتره کلا کسی پیش کسی نخوابه..هر کسی توی اتاق خودش..والا!!!
ضمنا شنیدم افرادی که اضافه وزن دارند خر و پف میکنند
مهربان جان چند وقتی غذای شور یا بد مزه درست کنند کم کم شما هم توی خواب کتک خورتان ملس نخواهد بود! این هم از توصیه ی پزشکی مجله ی بهار سبز اینترنتی!!

آذرنوش شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 18:37 http://azar-noosh.blogsky.com

میدونی یه خوبی هایی داره یه بدی هایی...بدیش اینه که مهربان جان کلا خواب ندارن از دست شما ..خوبیش هم اینه که شما هیچ وقت نمیتونید چیزو مخفی کنید ازش

م . ح . م . د شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 19:16

بی ناموسیه ؟!

ordi شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 19:16 http://tanhaeeeii.blogfa.com

eyvallll man mimiram vase poste bad
etefaghan dashtm fek mikardam cheghad in harf zadan mitune moshkel saz beshe
yadam bashe ba aghamun rajebe noe kbabidanesh ham harf beznam
tefli mehraban
jigarm kababe vasash

بهار شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 19:24

بیچاره مهربان
انگار همیشه باید با یه رادیو روشن بخوابه!!!

آوا شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 20:05

وای چه پست بامزه ای بود.خیلی
باحال بود.عموجان منم ماشالله
انگارهلی کوفتر هوامیکنندبس
که خروپفشان معرکه است و
یه بنده خدای دیگرهم داریم
که مثل شما ازصبح تا شب
هرچه برایش اتفاق افتاده
راتعریف میکند.خداروشکر
ماکه از این عادتهانداریم
انــــشالله مشکل خر و
پفی شمانیز حل گردد.
تاآن زمان برای مهربان
عزیزصبرآرزومی داریم
منتظر پست بعدی
هستیم
یاحق...

سهیلا شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 20:18

بی صبرانه منتظرم بابک جان....از حالا که اینقده خندم گرفته وای به حال خوندنش .

بزن بریم پست بعدی داداشششش

به روی چشم

سارا شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 20:39 http://sazesara.blogfa.com

خب البته بعضی ها هم مثل من هستند که اصلا نمی خوابند، اونها دیگه هیچ کدوم از این مشکلات را ندارند... رااااااحت...

سلام
پست جالبی بود، بخصوص داستان خر و پف و چک خوردن و داستان خاطرات خدمت...
پاینده باشید جناب

فرشته شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 21:32 http://houdsa.blogfa.com

کلا ما خانوما همیشه طفلکییییم..!!

ف رزانه شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 21:55

عکسو دیدم فک کردم خبریه( ایکون قضاوت عجولانه)

خیلی باحال بود.کلی خندیدم. روشهای مهربان جان منو کشته
خداروشکر خروپف نمیکنم و به هیچ وجه ام توی خواب حرف نمیزنم ولی یه داداش دارم قشنگ توی خواب نطق میکنه بعد من میرم ازش سوال میپرسم اونم جواب میده هرکاریم بگیم انجام میده

بی صبرانه منتظریم

باغبان شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 22:13 http://www.laleabbasi.blogfa.com

بعد از مریضی بابا، صدای خروپف کردنش توی خواب حتی اگه گوشخراشترین صدای دنیا هم باشه تپش های قلب منو آروم میکنه
این صدا یعنی اینکه بابا امشب هم پیشه منه وداره نفس می کشه!
...

ف رزانه شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 22:26

من شنیدم اونایی که اضافه وزن دارن و طاق باز میخوابن خر و پف میکنن نمیدونم درسته یا نه.
ولی امتحان کنین شاید جواب داد.طاق باز نخوابیدن رو میگم

دل آرام شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 22:31 http://delaramam.blogsky.com

پیکان راه بیفت
خیلی باحال بود.
من هم دوران دانشجوییم یک دوستی داشتم که مثل شما توی خواب حرف میزد. یعنی دفعه اول چنان ترسیدیم که بیا و ببین. به دلیل سرمای شدید هوا، چهار نفری توی حال میخوابیدیم. یک شب(در واقع اولین شبی که متوجه شدیم دوستم ماجراهای روز را در خواب بلند بلند مرور میکنند)خوشحال و خندان خواب بودیم، یکدفعه صدایی گفت :دو الکترون از دست میده !! یعنی هیچوقت یادم نمیره. سه تایی نشستیم توی رختخوابهایمان و با ترس بهم نگاه میکردیم. با ادامه دادن جریان موازنه توسط دوست گرانقدر، تازه متوجه شدیم ایشون در خواب صحبت میکنند.

کرم سگ اخلاق! شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 22:45

ینی آدم 100 تا هواپیمای اختصاصی داشته باشه ! یه خونه باغ 10000000000000000000000000000 متری تو زعفرانیه فرمانیه یا ولنجک یا نه اصن رو نوک قله دماوند ! یه" غلمان" فرشته مرد، ماساژور که دائم ماساژش بده ! 100 هزار خدم و حشم ! یه بوگاتی یا مازراتی !؟!
اینقد لبخند نمیاد رو لبش که وقتی جوگیریات و می خونه !!
خودتون فکر کنید چقدر ارزشمنده این لبخنده و کار شما!؟

این روزای نبودن جوگیریات و آقاش ...
انگار طیاره مون پنچل!!! شده و خونه مونم حراج کردن و جای ماساجم! هی سیلی روزگار می خوره این گوش اون گوشمون !
...

خیلی مخلصیم

دل آرام شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 22:57 http://delaramam.blogsky.com

همین الان از اتاق فرمان خبر دادن :
حال = هال !

خواب های سخنگو....جالبه

م . ح . م . د یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 00:22

نه ، الان دقیقن میخوام بدونم شب از دیدگاه تو ینی چه موقعی ؟! مرد حسابی نصف شب شد ها !

ف رزانه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 00:45

پست بعدی را چشم در راهیم

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 00:49

در تایید فرمایشات م.ح.م.د ،عارضم الان دقیقا شب از نیمه نیز بگذشت و ما همگی دست بر زیر چانه منتظرانیم!
یا جوگیریات العجل العجل!

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 00:52 http://tirajehnote.blogfa.com

من هم لایک به م .ح . م. د و کرم دندان عزیز!
کرم دندان جان اخه این اسمه که انتخاب فرمودید بانوجان؟

بهار یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 00:57

فکر کنم الان دارین در خواب بلند بلند تعریف میکنین که یه عده آدم در جوگیریات منتظر شما هستن

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 00:57

عزیزززززززززم تیراژه جانم این اسمم نیست این ماهیت و هویت بنده است
ینی من واقعا کرمم کرم دندون شما یکم باهام دوست شی و قول بدی مسواکتو بذاری کنار و پرچم سفیدو تو دستات ببینم سرمو از لای دندونات میارم بیرون ببینیم

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:01 http://tirajehnote.blogfa.com

الهی من قربان شما بروم کرم دندان جان!
جسارتا باید بگم که همین حالا هم به گواه دکتر دندانپزشکم دوستان خوبی هستیم ما!
البته ورای این دوستی ای که در اینجا و لا به لای کامنتهای اینجا جاری است!!

[ بدون نام ] یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:01

همه دوستان مسواکا زمین دهنا باز ما کرما می خوایم واستون چاچا برقصیم مابین دندوناتون !
جای نوشته ماجرای من و خانوم کوشکی بیاید شوی دنس ما کرما رو ببینید!چه کاریه اینهمه انتظار!

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:03

بالایی من بودم !
بالاخره چی ؟ دوستیم تیراژه یا داری سرم کلک میمالی باهات دوست شم مسواکت و بیاری روم کمپوت کرم شم!!!

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:07 http://tirajehnote.blogfa.com

نه جانم!
دوستیم کرم بانوی عزیز!
من تسلیمم! نگاه کن به پرچم سفید رو توی دستم! ..البته یکم بوی نعنا میده که ته مونده ی تیوپ خمیردندونه!!!

بابک خان؟
پس چی شد این پست جدییییییید؟!!
ای الهی امشب خواب من رو ببینید و به کل تا صبح بد خواب بشید!!!!

بهار یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:07

تیراژه جان سلام
تو وب خودت که کم پیدایی مگه این جا پیدات کنیم

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:09

تیراژه دوس نیستی ؟
دوس شی باهام قول میدم تو دندونات چاچا نرقصم جاش لامبادا برقصیم خانوادگی! قول...

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:10 http://tirajehnote.blogfa.com

سلام بهار جان
اتفاقا درحال تکمیل پست امشبم هستم
اما از انجایی که هر دو خط یکبار احتیاج به تنفس یک ساعته ! دارم
اینجا پرسه میزنم بلکه جناب اسحاقی خوابشان را تعریف کنند و ما هم برویم به زندگی مان برسیم!
بله!

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:12 http://tirajehnote.blogfa.com

کرم دندان بانوجان!( والا با این اسم وهویت هایشان!!)
بنده به قدر کافی دارم با این دندان عقل های نیمه در آمده ام تانگو دنس میروم و احیانا گاهی کار به کشتی کج و اینها هم میرسد!
عجالتا شما فعلا بنده را معذور شرعی و عرفی بدانید بعدا خدمتتان میرسم برای دنس پارتی!!!

(لا اله الا الله!
نصفه شبی ببین به چه روزی افتادیم ها!)

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:12

یه چاچایی برقصیم یه دیمبل دیسوقی را بندازیم تو دهنت تیراژه کلک یادت نره خمیر دندون نعنایی شراب ما کرماس ما رو نه تنها کمپوت نمی کنه ،مست و پاتیل برات بریک میزنیم!

بهار یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:14

به به چه خبر خوبی

بعد از مدتها دوباره نوشته های جادویی تو میخونم

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:16

عزیزم می خوای اون دندونات و همین امشب با یه حمله انتحاری از جا بکنیم راحت شی؟
ما خراب رفقیم تیراژه جان

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:17 http://tirajehnote.blogfa.com

جادو لطف و محبت شما عزیزان است بهار جان
که هر جادوگری را اسیر خودش میکند

سپاسگزار مهربانی ات هستم.

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:19 http://tirajehnote.blogfa.com

کرم دندان بانوی عزیز
والا 5تا دندانپزشک نتوانستند حریف این دندان عقل های وامانده ی من شوند
چه برسد به شما که نحیف ترین موجود دنیا هستید !!

فکر کنم همینطور که بحث شیرین و گهربار دندان و دندانپزشکی را ادامه بدهیم بابک خان کاسه ی صبرشان لبریز شود و بیایند آنچنان بنده را گوشمالی بدهند که از کل دندانهایم همین چهارتا عقل نصفه و نیمه باقی بماند!
میگویید نه؟ نگاه کنید!

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:25

احسنت !
من نحیف ترین موجود جهانم!چه تعبیر شاعرانه ای!
عاشقت شدم تیراژه سلطان بانو !
نترس خواستن بزننت ما کرما به خاطر مدحی که برامون گفتی سپر گوشتی می شیم در برابر ضربات !
شما دل قوی دار!
ما پشتتیم

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:35

با عرض پوزش از حضور دوستان مرخص میشیم!
جدی جدی یکی از 2586 تا بچه ام تب داره سرفه هاشم شدیده خودمم تبدار و بی جونم !برم یه نفس بذارم شما ها آروم بگیرید!

تیراژه یه عالم ماچ آبدار مقروضم بهت جبرا می کنم عزیز!

آقای جوگیریات !العجل و که در نیافتید لا اقل "العفو "مونو بپذیرید.
شب و روزتون بخیر و خوش!

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:37 http://tirajehnote.blogfa.com

شبتون به خیر کرم دندان بانو
تا باشد از این قرض ها!
خدانگهدارتان

کرم دندون یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:45

یه دونه اشو ادا کنم مقروض محض از دنیا نرم ! من و خانواده ام همگی باهم
1
2
3
ماچ چچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ با نون اضافه واسه تیراژه بهتر از جان!
خدانگهدارتون

ف رزانه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 01:51

از بس این کوچولو رو نیگا کردیم خوابمون گرفت مثه اینکه خبری نیست
شب بخیر

تیراژه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 02:00 http://tirajehnote.blogfa.com

دقت کردید کلمه ی "خواب" هم خواب آوره؟
همونطور که خمیازه کشیدن کسی را میبینیم و ناخوداگاه خودمان هم خمیازه میکشیم!
به نوعی بعضی واژه ها حسی دارند که مسری است!

الغرض اینکه شاید به خاطر محتوی و مضمون پست و همین تاپیکی که میبینیم نویسنده ی گرام هنگام سر و سامان دادن به پست پلک هایشان سنگین شده و بعد...
خب..عجالتا خواهشمندیم سلام ما را هم به پادشاه هفتم و هشتم و الی آخر برسانند! بلکه در این اوضاع نابسامان اقتصادی اگر جایی "هشت" مان گروی "نه" مان شد بتوانیم روی مساعده ی ملکوتانه ی پادشاهان اقلیم خواب حساب کنیم! شتر در خواب بیند پنبه دانه و اینها هم که ..! بله!

القصه شب همگی به خیر و شادمانی..علی الخصوص صاحبخانه ی خوش خواب اینجا!

گلنار یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 02:22

آقا خر و پف حکایت اکثر مردان نیست ,اصلآ زن و مرد نداره
اتفاقآ به تازگی یکی از بانوان گرانقدر رفتند دکتر و دکتر به ایشون گفتند که:این داستان 2 عامل داره
یک اینکه اغلب ایرانی ها مشکل انحراف بینی دارند و یا پلیپ هایی دارند که این موارد باعث این میشه که اکسیژن کمتری وارد مغز بشه چون براحتی نمی تونند تنفس کنند.

دو اینکه می تونه مربوط به زبان کوچک باشه که طویل تر از حد معمول هست گاهی و سقف دهانی که کمی شل ترست و به هر حال با عملی ساده مشکل خر و پف رو تقلیل می ده و یا از بین می بره.

حالا این خانم گویا هر دو مورد رو داره,ولی پزشک گفتند که چون انحراف بینی زیاده و پلیپ هایی هم هست اول این عمل باید صورت بگیره و گفتند :نمیشه گفت که صد در صد حل میشه داستان خرو پف ولی بالای 70 درصد حل میشه.بقیه رو در کامنت بعد می نویسم.

گلنار یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 02:38

کل عمل انحراف بینی هم عمل کوتاهیست به لحاظ زمانی.

در کل مشکل اصلی و خیلی مهم خر و پف ,نرسیدن میزان کافی اکسیژن به مغز هست که خیلی مواقع باعث
خواب آلودگی و خستگی و به زور بیدار شدن و علائم دیگه است.
گاهی درمان نکردنش در سن بالا ایجاد عوارضی مثل:تنگی نفس یا آسم و عوارض قلبی و سکته و حتی مرگ می کنه.

الان هم تا قبل از اینکه مداوای جدی نکردید راه حلش قبل از خواب اجرای مدل های تنفسی است.
مثل:کشیدن نفس عمیق از زیر ناف تا بینی و بعد بازدم شدید و هر مدلی که دم و بازدم داره و باهاش راحتید.
5 دقیقه هم کافیه و فشار دادن سقف دهان با انگشت و بعد از اون فشار دادن تیغۀ بینی که بین دو ابروست.

این کار تنفسی میزان خر و پف رو خیلی تقلیل میده
و یا اصلآ ممکنه صدایی شنیده نشه حتی.

انجام بدید نتیجه اش رو ببینید.و لطفآ به فکر درمان باشید
کم رسیدن اکسیژن به مغز خبر خوبی نیست.

منتظر خاطرۀ بامزه تان هم هستیم.


پروین یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 03:32

نه تیراژه جان. به چاق و لاغری ربط نداره. همسر لاغر بنده یم خروچفی میکند و بیا و ببین. نه، یعنی بشنو. اما نه، چه کاری است؟ شکنجه و زجر هم مگر تعارف کردنی است> همون توی اتاق خودت بخواب عزیزم!

اظهار همدردی با مهربان عزیز و در انتظار جریان شما و خانم کوشکی

پروین یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 03:36

> آن بالا ؟ بود!
گلنار جان، تمرین تنفس شکمی ات خیلی پیچیده است. من هر چقدر سعی کردم تمرین کنم نفسم از زیر ریه هایم دیگر پایین تر نرفت! یا در واقع از زیر ریه هایم پایین تر، بالا نیامد!! (پیچیدگی اش همین جا بود دیگر) البته الکی شکمم را هی تو و بیرون دادم در حین تنفس.
حالا ما این را چگونه به همسر آموزش دهیم؟
اما از شوخی گذشته،
دکتر برای بهبود نفخ شکم دخترم روزی پنج دقیقه تنفس شکمی توصیه کرده و دخترم میگوید موثر بوده.

مرسده یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 06:46

ما منتظر پست بعدی می باشیم ...

سحر دی زاد یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 07:26 http://dayzad.blogsky.com

من فقط موقع امتحانام حرف میزدم. اونم از شدت فشار روانی و کم خوابی بود.
همش هم تو خواب التماس نمره میکردم. البته به گفته ی اطرافیان
طفلک مهربان ! همسر ما که هنوز سرش به بالشت نرسیده خوابه! خوش به حالش...
پست بعد باید قشنگ باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد