جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

پراکنده نوشت های سرکاری


یک : کارمند بازی

*************

فکر کنم آقای رئیس به من نظر سوء دارد . از صبح تا حالا هر بار که گلاب به رویتان رفتم دست به آب بلافاصله پشت سر من آمده است توی دستشویی و لبخند معنی داری زده است . 

نه یک بار نه دوبار امروز چهار بار اینطور شد .

( حالا بماند چرا از صبح تا حالا چهار بار رفته ام دست به آب )

به هر حال علم احتمالات هم تا یک جایی کشش دارد و از آنجا به بعد آدم فکر و خیال بد می کند .


شنیده ام برای جلوگیری از کودک آزاری یک شماره تلفن اورژانس هست که در موقع لزوم بشود تماس گرفت . 


شما شماره ای برای جلوگیری از کارمند آزاری سراغ ندارید احیانا ؟ 

 


دو : هنگمُخ

********* 

تلفن های شرکت ما برای تماس با راه دور به یک کد نیاز دارند . هرکس هم یک کد مجزا دارد .

برای اینکه هرکسی نتواند به راه دور زنگ بزند و اگر لازم شد مشخص باشد که چه کسی با کدام شماره تماس گرفته و به چه مدت صحبت کرده است . 

تیر ماه امسال چهارمین سال کار من در شرکت تمام می شود . در تمام این چهار سال ، روزی بیش از سی بار این کد را گرفته ام تا بتوانم با مشتری ها حرف بزنم .  

با اینکه یک کد یازده رقمی عجیب و غریب و پر از ستاره و مربع است اما هر کند ذهنی هم به جای من باشد بعد از چهارسال این کد را حفظ می کند . خب من هم حفظ کردم و حالا دیگر چشم بسته هم می توانم کد را بگیرم و گاهی اوقات که حواسم نیست توی خانه خودمان هم اشتباهی اول کد را می گیرم و بعد شماره تلفن را ...


القصه ... امروز عصر یکهو هنگمُخ شدم .

یعنی کد یادم رفت .

مثل احمق ها نشسته بودم و تلفن را نگاه می کردم . نه جایی نوشته بودمش و نه می شد از کسی بپرسم . خنده دار نیست ؟

بدبختی نفری که توی تاسیسات کدها را می ساخت مدتهاست که از شرکت رفته 

نمی دانم از اثرات پیری است یا مرگ تدریجی سلول های خاکستری که این شماره یازده رقمی و بدیهی و آشنای چهارساله جوری از مغزم پاک شده کعنهو که هیچ وقت نبوده است .

 

یادم بشد یک آدرس و شماره تلفنی بنویسم بیندازم گردنم فرداروز اگر یکهو وسط خیابان ...  

کار است دیگر !!!

 


سه : واحد سرویس 

************** 

اسم واحد ما واحد تعمیرات صحرایی است . ترجمه جزء به جزء : field service

ولی اختصارا همه واحدها و البته بچه های خودمان به این واحد می گویند : واحد سرویس

امروز یک بنده خدایی برای خرید رفته بوده بخش قطعات که ساختمانی مجزاست و خیلی با ساختمان ما فاصله دارد . گویا قضای حاجت او را تحت فشار قرار می دهد و از یکی از همکاران واحد قطعات ٬ سراغ سرویس را می گیرد . همکار مزبور که گمان کرده منظور ایشان واحد سرویس است راهنماییشان می کند که از در بیرون رفته و فلان جا بپیچید و بعد صد متر بروید و به ساختمان سفید رنگ سمت راست وارد بشوید .

بنده خدا وسط های راه برای اینکه مطمئن بشود راه را درست می رود ، دو مرتبه از حراست سوال می کند که سرویس کجاست ؟ و آنها هم همین جواب را می دهند .

القصه داشتم کپی می گرفتم که بنده خدا در حالیکه سرخ شده بود و نفس نفس می زد پرسید :

آقا ! سرویس کجاست ؟ من هم گفتم : همینجاست . با کی کار دارید ؟

زد زیر خنده و آرام در گوشم گفت : آقا ! توالت منظورمه



واحده ما داریم خداییش ؟ 




 


+ این سه گانه را چند وقت پیش نوشته بودم اما جداگانه .

قسمت سومش هم قبلا توسط سنت کیامهر قدیس  منتشر شده بود ...




نظرات 31 + ارسال نظر
مریم راد شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 12:27 http://mmrad.blogfa.com

تلفن رو بردارید شماره رو بگیرید یادتون میاد
به جون خودم ...

مریم راد شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 12:29 http://mmrad.blogfa.com

این پیروزی مسرت بخش رو تبریک می گم واقعا
اشک شوق...
اول شدن ....
اینجور وقتا اولها چیکار می کنن ینی

بابک اسحاقی شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 12:30

یک شماه حسابی هست که افرادی که اول میشن یه مبلغی به اون حساب واریز میکنن
اگر بخواید شماره حساب رو بدم خدمتتون

مریم راد شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 12:35 http://mmrad.blogfa.com

موبایل من واسه یه سری نرم افزارهاش کد می خواد
بعد خیلی وقتا اگه ازم بپرسید کدش چیه نمی تونم بگم
اما اگر صفحه کد جلوم باشه می زنم ... یکی پس از دیگری

واسه همین فک کنم شما هم به محض اینکه گوشی رو بردارید و دست تون بره سمت شماره گیر بقیه اش رو دیگر دست ها انجام می دن..

هر چند مربوط به گذشته اس... :)


یه لحظه مخ هنگ میکنه دیگه

مریم راد شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 12:40 http://mmrad.blogfa.com

خب آدم ذوق می کنه ...
آیا این درست است !
از خوشحالی های این نسل ما است دیگر ....

ژولیت شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 12:58 http://migrenism.blogsky.com

آقا شما با کلا واسه قسمت 1 با 123 تماس بگیر واسه قسمت 2 با 118 واسه قسمت 3 هم با هر شماره ای تو این مملکت می تونی تماس بگیری!

123 چی هست ؟

ژولیت شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 12:58 http://migrenism.blogsky.com

این با کلا قرار نبود باشه*
بلانسبت منم شدم مثل تی تی!

خدا نیاره

عاطی شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 13:01


:))))

خیلی لذت بردم ازین پست!

خیلی خووب بوود

:گل

قابل نداشت

سمیرا شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 13:14 http://nahavand.persianblog.ir

پیر شدیم رفت.....من بعضی وقتها کلی فکر میکنم که شماره خودم یادم بیاد

من شماره خونه خودمونت رو تازه حفظ کرده بودم
نامردا پیش شماره اش رو عوض کردن
خدا لعنتشون کنه

ف رزانه شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 13:30


اولی رو به جناب آرشمیرزا واگذار میکنیم که جواب بدن

واسه منم پیش اومده این هنگ کردن. فک کنم منم آدرس بنویسم بندازم گردنم خوب باشه

در حد مرگ خندیدم به اسم واحدتون. نه خدایی این اسمه واحد شما داره



به واحد ما میخند ؟

تیراژه شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 13:53 http://tirajehnote.blogfa.com

اینقدر با آن بزرگوار مراوده داشتی که کلا ذهنت منحرف شده! کم مونده به خانمها هم مشکوک بشوی!
خب برادر جان..رییست است..دوستت است..دیده هی میروی دستشویی فهمیده که گلاب به رومون! شده ای! نگرانت بوده! لبخند زده که دل گرمی بهت بدهد . دنبالت آمده که اگر کمک خواستی کمکت کند! حتی اگر کمی مهربانانه تر نگاهش میکردی برایت چای نبات هم میاورد! دیگه چرا تهمت و بهتان میزنی به مردم بیچاره؟!
تازه..یک احتمال دیگر هم هست آن هم اینکه وبلاگت را میخواند و میداند از هر چیزی سوژه ای به آن مغز شیطان بلایت میرسد توی دلش حدس میزده که شب حتما روایت این گلاب به رویمان رفتن هایت را میخوای توی وبت بنویسی! خبر نداشته که خود بی نوایش دارد سوژه ی پست بی ناموسی ات میشود!

اون شماره تلفن رو هم که احتمالا تا حالا یادت آمده پس هیچی!

اون واحد تعمیرات صحرایی چه جالب بود! یاد بیمارستان صحرایی افتادم و تا آخر پست دقیق نفهمیدم چی شد! فکر کردم ماموریت رفته بودی صحرا! همش تو فضای فیلم های جنگی و بیمارستان و داد و بیدادهای دکترها و مجروح ها و اینها بودم..یک همچین ذهن فعالی دارم من!

به اون ژولی پولی هم بگویید اینقدر پا روی دُمب مبارک من نگذارد!

تی تی جان
شما محدوده دمبتون رو معین کنید که این ملت هرجا پا میذارن یه گوشه از دمب شما زیر پا است .

کودک فهیم شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 13:54 http://the-nox.blogfa.com

خیلی با حال بود این واحد سرویس! خوبه بنده خدا یکهو کثیف نکرد خودش رو.

نزدیک بود

کودک فهیم شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 13:57 http://the-nox.blogfa.com

درسته مریم جون،بابک راست میگه.کسی اگر توی وب نفر اول بشه مستحبه که به شماره حساب مبلغی رو واریز کنه اما کسی که نفر دوازدهم کامنت می گذاره واجبه که شماره حساب خودش رو بده به صاحب وبلاگ که مبلغی براش جایزه بفرسته!!!

اگه کسی به حساب ما پول ریخت ما دو برابرش رو به حساب شما می ریزیم
به شرطی که تبانی نکرده باشید

فرزانه شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 15:33 http://www.boloure-roya.blogfa.com

راجع به هنگ مخ یه چیزی بگم که به خودت امیدوار شی و بدونی که هنوز خیلی مونده تا به من برسی ;)
یه روز رفته بودم بانک چند تا کار رو باید همزمان انجام میدادم . دفعه اول کارتم رو کشیدم و رمز رو گفتم به فاصله چند دقیقه خواستم دوباره کارت بکشم رمز یادم رفته بود!! خدا رحم کرد که کارمند بانک شاهد ماجرا بود و کارت ملی و ... همراهم بود وگرنه فک کنم پلیس خبر میکردن. بله یه همچین آدم تعطیلی هستم من
درخصوص رئیس: احیانا با هم صبحانه نخورده بودید؟ ;)

خب این مشکلات در سن و سال شما طبیعیه
من منظورم جوانهایی بود که اینجا رو میخونن
شما و آقای جنتی از این قاعده مستثنا هستید

s.m شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 15:38

خیلی با حال بوووود!خخخخخخ

قابل نداشت

مریم شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 17:43 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

برای اولی از ته دل آرزو می کنم رئیست بیاد و اینجا رو بخوونه
آخ که چه شود؟؟؟
اونم توی این شیر توی شیر گرانی و...

دومی هم کم کم داری پیر میشی بابک جان

سومی هم بدبخت با خودش چقدر خندیده بهتون توی دستشویی
من از همون اولش فهمیدم قضیه مربوط میشه به دستشویی

حالا جریان چیه اول و اخر پستت با سرویس تموم شد؟؟؟

خیلی ممنون
آدم دو تا رفیق مثل تو داشته باشه دیگه به دعای خیر نیاز نداره

باغبان شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 20:56 http://laleabbasi.blogfa.com

پیش میاد دیگه

ساده شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:24 http://manzanirani.blogsky.com

پیرو تیتر هنگمخ... برای من بارها پیش اومده که شماره شخص مورد نظرمو میگیرم بعد که بوق میزنه یادم میره به کی زنگ زدم! منتظر میشم جواب بده ببینم کجا رو گرفتم!

کارت درسته

کرم دندون شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:25

آقا من پریشب می خواستم بیام اطلاع رسانی کنم برو بچ برن ببینن !من همشونو دیدم تو دبستان و راهنمایی با فیلم ویدئو از جهاد دانشگاهی می گرفتن برام !!!
لاو استوری- کازابلانکا- بن هور -آفتاب سرخ _اشکها و لبخندها- برباد رفته
بی نظیر بودن!
گرچه همشونو تو آرشیو خفن فیلمم دارم و خیلی بیش از اینها ..اما دیدن از تلویزیون و خاطره بازی صفای دیگه ای داشت به شما کاملاحق میدم نتونید از جلوی تی وی تکون بخورید !!!
مشورتتون با باریتعالی تموم شد ما رو بی نصیب نگذارید !!!
هاله لویا...

هاله لویا
ام پارسا

کرم دندون شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:31

راستش عدم اطلاع رسانی فیلما تو کامنتدونیتون از ترس این بود ایندفعه یه اسمی تو مایه های : ویس ِ رامین برام بذارید جای کرم دندون!
یا اینکه کبابیم کنید آویزونم کنید سر در هدرتون هر کی بیاد یه تیکه از کباب کرمی به نیش بکشه!!!

شما را زین پس ملقب می کنیم به : ( اُم پارسا )

بهار همیشگی شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:40

واقعا که پست های طنزتون بی نظیره
عطاران و مدیری باید با شما همکاری کنند

بهار همیشگی شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:44

کباب کرمی
دیگه تا عمر دارم طرف کباب نمیرم!!!وووویی

اوووووووغ

تیراژه شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:44 http://tirajehnote.blogfa.com

من یک کلمه هم از کامنت کرم دندون! عزیز سر در نیاوردم
اما حرف فیلم و اینا که میشه نمیتونم سکوت کنم
چه خبره دقیقا؟ قرار گروهی سینمایی گذاشتید بی خبر از من؟
کوفتتون نشه الهی..
اون کرم کبابی رو هم......نوش جونتون!

ضمنا یه ایده دارم برای بازی وبلاگی در این ایام میمون و مبارک!
انتخابات وبلاگی راه بندازیم..یعنی از بین بلاگر ها برای پست های مختلف از قبیل ریاست جمعوری! و وزرای کابینه و اینها رای گیری کنیم ببینیم کی برای چه منصبی مناسبه با ذکر دلیل
یه چیزی شبیه چیزی که در کامنتهای این پست جناب پیرزاده بود:
http://arashpirzadeh.persianblog.ir/post/286/
با گستردگی بیشتر
البته در حد پیشنهاده..

مربوطه به کامنتهای پست قبل شایدم قبلیش

آذرنوش شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:56 http://azar-noosh.blogsky.com

آرشمیرزا شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 23:30

از این به بعد باید به من بگی : آقای رییس!


باغبان شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 23:30 http://laleabbasi.blogfa.com

کرم دندون یعنی از لحظه ای که جواب آقای اسحاقی رو خوندم که نوشتن داشتن کازابلانکا و اینا رو می دیدن جمعه همش شدم این شکلکه :
عههههه اینجا نداره اون شکلکه که همش آههای جگر سوز می کشه
حالا که خوندم می خواستی اطلاع رسانی بنمایی و منصرف شدی آههاش شدیدالحن تر آهان نه جگرسوزتر شد
انقد دلم می خواست این فیلمو ببینم انقددددددددددددددررررررررررررررررررررررررررررررر
هعیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

راستی من به پیشنهاد تیراژه جون رای مثبت میدهم

باغبان شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 23:39 http://laleabbasi.blogfa.com

آهان و از اون جایی که من همش فرت و فرت به همه چی رای می دم میشه من مسئول صندوق رای باشم قول میدم نذارم تقلب شه

شما رئیس ستاد انتخابات

تیراژه شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 23:42 http://tirajehnote.blogfa.com

باغبان جان
انت.خا.بات مزه اش به همان ت.قل.ب است
وگرنه به چه درد میخورد؟!!!!

ژولیت شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 23:51 http://migrenism.blogsky.com

123 همون شماره کودک آزاری یا واسه شما کارمند آزاریه!

باغبان شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 23:54 http://laleabbasi.blogfa.com

تیراژه جونم وقتی نوشتم قول می دم انگشتامو پشت سرم قیچی گرفتم

پیمان اسحاقی دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 ساعت 01:24 http://ruzayeman.blogsky.com

گفتم آشنا بودا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد