جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

برای آقا رضا و خدایی که همین نزدیکیست

عصر پنجشنبه یک چرت کوتاه زدم و وقتی بیدار شدم همانطور بی حس و حال و کسل مشغول خواندن پیامک های تبریک دوستان بودم که با خواندن یکی از پیامک ها مثل برق از جایم پریدم :


( در شب میلاد حضرت علی (ع) برای شادی روح همکار تازه از دست رفته مان رضا ... دعا کنید)


اصلا نمی خورد شوخی باشد . زنگ زدم به رفیقم و ....



ادامه مطلب ...

هیجانات حماسی

صدا و سیما تلاش دارد تا با ارائه برنامه های چالشی ٬هیجان زیادی برای انتخابات ایجاد کند

دستشان هم درد نکند که واقعا دارند زحمت می کشند اما یک مشکل کوچکی وجود دارد :


مردم دیگر تلوزیون تماشا نمی کنند .



این اقبال عمومی و استقبال از رسانه ملی را اصلا نمی شود با چند سال قبل مقایسه کرد .

منظورم خیلی خیلی قبل هم نیست مثلا آن وقتهایی که ملت ایران از پیر و جوان و زن و مرد و با سواد و بیسواد می نشستند پای سریال های چشم بادامی ها مثل اوشین و هانیکو و جنگجویان کوهستان و یانگوم و جومونگ

یا زمانی که دادگاه کرباسچی پخش می شد و ملت پای تلوزیون ها پفک و تخمه و چس فیل

می خوردند و با دقت نگاه می کردند که مالشان را کی برده و خورده ؟

یا دقیقه به دقیقه جلسات انتخاب هیات وزیران دولت اصلاحات و ....


منظورم همین چهار سال پیش است . مناظره های دو به دو کاندیداها

آنروزها انقدر شور و هیجان سیاسی وجود داشت که کسی اگر هم می خواست نمی توانست بی خیال باشد و پیگیر قضایا نشود .

حتی اگر قصد شرکت در انتخابات را هم نداشت پیگیر اوضاع بود .

وقتی آن شور و هیجان را با حال و هوای امروز مقایسه می کنم به نتایج جالبی می رسم .

نتایجی جالب که گفتنشان خطرناک است ...



بنده به عنوان یک دلسوز نظام و کشور به کاندیداهای ریاست جمهوری پیشنهاد می کنم که فیلمها و شعارهای تبلیغاتیشان را به جای اینکه از رسانه ملی پخش کنند از شبکه های ماهواره تبلیغ کنند .

مثلا وسط آکادمی یا موقع پخش تبلیغ های وسط سریال حریم سلطان یا حتی توی پی ام سی

حتی قبل از برنامه مزخرف رقص ممد خردادیان 

باور بفرمایید تاثیرش بیشتر است چون مخاطبش بیشتر است .




+ چند روزی شدیدا درگیر هستم .

بیزحمت وقتی معلوم شد کی رئیس جمهور شده به من هم اطلاع بدین ...




نه همین لباس زیباست ...


.


سالی جان  ، مدتیست که لاستیک های جلوش درد می کند .

هر روز به زبان بی زبانی با هزار قر و قمیش می گوید : یک جفت کفش نو برایم بخر

اما من هی پشت گوش می اندازم .

مشکل از جلو بندیش است البته

می گویم : سالی جان ! جلو بندیت خراب است .

کفش نو هم برایت بخرم با این اوضاع جلو بندی چند روزه به لاستیک سابی می افتی ...

فرمانش گیج شده . سر پیچ ها دو دو می زند

دزدگیر را هم که قبلا خدمتتان گفتم .

تسمه تایمش هم باید همین روزها عوض بشود .

چهار تا شمع نو هم خریده ام تا عوض کنم اما هی امروز و فردا می شود و نمی شود که بشود .

کولرش را آخرین بار ماه مبارک روشن کردم ،یکهو از کاپوت دود بلند شد و چراغ دینام روشن شد .




ادامه مطلب ...

این ره که تو می روی ...

توی سالن غذاخوری مشغول خوردن ناهار هستم .

فقط ما دو نفر توی سالن هستیم و سکوت حکمفرماست .

صدای جویده شدن لقمه های غذای من از این سوی سالن و صدای سوت مانند ذکر گفتن همکارم از آن طرف سالن شنیده می شود . نشسته است روی یک صندلی کنار اجاق گاز و منتظر است تا غذایش گرم بشود . تسبیحی در دست گرفته و  با انگشت دانه هایش را یکی یکی می اندازد و ذکر می گوید . از سوت سینش حدس می زنم سبحان الله می گوید .

یک صدای دیگر هم هست . صدای چک چک قطر های آب از شیر توی آشپزخانه که دانه دانه

می افتند توی سینک ظرفشویی و صدایشان توی سالن غذاخوری طنین می اندازد .

انگار با هر سبحان الله همکارم ،یک قطره آب فرو می افتد و به فاضلاب می رود .

اما همکارم انگار نه انگار است و چنان با خودش خلوت کرده که متوجه نیست .


چقدر دلم می خواست فیلمساز بودم تا از این وضعیت یک کلیپ بسازم یا یک انیمیشن ...

دانه دانه های تسبیح از نمای نزدیک

دانه دانه های آب از نمای خیلی نزدیک

صدای سوت مانند سبحان الله در پس زمینه تصویر

نمای نزدیک لب های همکارم احاطه شده در انبوهی از ریش

یک سبحان الله برای هر دانه تسبیح

یک سبحان الله برای هر قطره آب


دانه هایی که هر دو دارند اسراف می شوند ...






یکی بود یکی نبود

یک


به موجب این سند شش دانگ صدای معصوم بماند به نام وارثان قصه های شب ، که در گذر سالها خواهد ماند.


                                               ارادتمند : دفتر ادبیات نمایشی


این جمله با صدای مخملین بهروز رضوی آهنگی دیگر دارد . وقتی موسیقی خاطره انگیز قصه های شب پخش می شود و گوینده با طمانینه ای خاص می گوید :


یکی بود یکی نبود ...


برنامه یکی بود یکی نبود شاید یکی از محشرترین کارهای رسانه ملی باشد . ارثیه شصت سال نمایش رادیویی اینبار در دوره و زمانه ای که مردم با رادیو میانه خوبی ندارند .


این برنامه هر روز عصر ساعت 17:30 از شبکه رادیو نمایش موج اف ام فرکانس 107.5 پخش می شود . نمایش هایی خاطره انگیز که شاید پدران ما هم نشنیده باشند اما شنیدن صدای مردان و زنانی بزرگ که خیلی هایشان دیگر در قید حیات نیستند لطفی عجیب و لذتی بی مثال دارد .

اگر دوست دارید با صدای جوانی های هنرمندانی مثل منوچهر نوذری ، ثریا قاسمی ، توران مهرزاد

مسعود تاجبخش ، هوشنگ بهشتی ، حسین امیرفضلی ،پرویز بهرام ، اکبر مشکین ،عزت الله مقبلی ، خسرو فرحزادی و صادق بهرامی  خاطره بازی کنید ، شنیدن این برنامه را به شما پیشنهاد می کنم .



دو


امروز روز تولد دوست عزیزم آقا مجید بود

و فردا تولد یکی از بهترین رفقای وبلاگی فرزانه است .


برای هر دوی این عزیزان آرزوی سلامتی دارم و تولدشان را تبریک عرض می کنم چرا که هر دو از خوبان روزگارند ...



آغوش بابایم امن ترین جای دنیاست ...

خانه ما نه در استان های مرزی بود که صدای غرش میگ های عراقی شیشه هایش را بلرزاند و بمب هایشان وسط حیاطمان بیفتد و نه در تهران زندگی می کردیم که گهگاه موشکی خانه همسایه هایمان را با خاک یکسان کند .

ما توی یک شهرک کوچک اطراف تهران زندگی می کردیم و مستقیم ترین آزاری که از جنگ دیدیم هجوم فامیل هایی بود که از ترس موشکباران خانه هایشان را رها کرده بودند و میهمانمان شدند.




ادامه مطلب ...

اردیبهشت 92

لطفا لینک بهترین پست هایی که در اردیبهشت امسال خوانده اید در کامنتها بگذارید

تا ده پست برتر این ماه فردا شب خدمتتان معرفی شود .





سپاس ...



+ لطفا فقط و فقط یک پست معرفی کنید .

++ ده پست برتر ماه قبل