ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امروز - ۴ اردیبهشت مصادف است با هفتاد و یکمین سالگرد تاسیس رادیو در ایران
-
با شنیدن اسم رادیو
یاد رادیو ضبط قدیمی مان می افتم
که چهار سال دوران دانشجویی ٬ تنها مونسم بود و یار باوفایم
با شنیدن اسم رادیو
یاد راه شب می افتم
راه شب سه شنبه شب و صدای علی عمرانی و مهین فردنبا
و شبهای خاطره انگیز کودکی ام
تابستانهایی که تا پاسی از شب
دیوانه وار و عاشقانه صداهایشان را گوش می کردم
با شنیدن اسم رادیو
یاد صبح جمعه با شما می افتم
یاد مرحوم نوذری ٬ یاد فرهنگ مهر پرور
یاد خنده و خوشی های صبح جمعه
یاد آمیرز عبدالطمع ٬ یاد دختر عمو سیمان ٬ یاد آقای ملون
با شنیدن اسم رادیو
یاد قصه های ظهر جمعه می افتم
راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و صرافان بازار معانی گردونه کلام را این گونه به چرخش درآورده اند که...
با شنیدن اسم رادیو
یاد قصه شب می افتم
چقدر از صورت سوخته می ترسیدم
چقدر آن دو خواهر دوقلویی را که جایشان را با هم عوض کرده بودند دوست داشتم
با شنیدن اسم رادیو
یاد صدای وحشتناک آژیر قرمز می افتم و تمام وحشتهایش
توجه! توجه!
صدایی که هم اکنون می شنوید
وووویییییییییییییییییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ
من هنوز هم که هنوزه هر روز صبح
توی ماشین رادیو گوش می کنم
و بعد از ۷۱ سال
رادیو ٬ هنوز هم رسانه ای اصیل و دوست داشتنی است
امروز را به همه دوستداران و زحمتکشان رادیو تبریک می گویم
بخصوص استاد محمود سعادت عزیز :
شما هم اگر خاطره ای از رادیو دارید توی کامنتهای این پست تعریف کنید ...
دو سال از زندگی ما بی تلویزیون گذشت.تلویزیون پارس قدیمی سوخت و ما ماندیم و یک رادیوی زهوار دررفتهی قدیمی.دو سال تمام شبها مینشستیم دور رادیو و به قصه های شب گوش میدادیم.و سعی میکردیم کمی از زهر زندگی کم کنیم.
صبح جمعه باشمااااااااا..قصه شب
گل زووودخوابیدمثل همیشه
قورباغه ساکت خوابیده بیشه
نمیدونم چرا باترس گوش میدادم
یادمه اون اولا که باباضبط خریده
بودباچه ذوقی پیچ رادیوشو
میپیچوندم که یجایی روبگیره
گوش بدم..آخ راه شب
مخصوصازمانایی که با
راننده کامیونامصاحبه
میکردرو خیلی دوس
داشتم..راستی ی
سلام بابامحمود
گل ل ل ل ل
یاحق...
از وقتی بچه بودیم رادیو رو با صدای آژیرخطرش شناختیم....که همه رو فراری میداد و دقایقی بعد هم آرامش میداد بهمون...بعدتر قصه ظهر جمعه که همیشه موقع نهار ما پخش میشد و سرنهار همه قصه هاشو با صدای قشنگ رضا سرشار گوش میکردیم..رادیو یاد صبح جمعه با شما میندازه آدمو و طنزهای خنده دارش توی سالهایی که خنده واسه مردم ما کیمیا بود...برنامه بچه های انقلاب رو هم همیشه دوست داشتم و صدای گرم مریم نشیبا شبها هم پایه ثابت شب بخیر کوچولو بودم...بزرگتر که شدم گاهی قصه شب رو گوش میکردم...توی سالهای دانشجویی هم شدم مشتری ثابت رادیو جوان...حتی یه بارم رفتم دفترشون یه برنامه درباره کنکور ضبط کردن باماهم مصاحبه کردن....الانم رادیو عضو مهم اطاق محل کارمه..صبح بعد از ورود به اطاق اولین کاری که میکنم روشن کردن رادیوئه///هرچند برنامه هادیگه رنگ و بوی قدیمو نداره اما من خود رادیو رو دوست دارم....
یادم رفت بگم سحرهای ماه رمضون از بچگی با رادیو یه رنگ وبوی دیگه داشت...وقتی میگفت چند دقیقه تا اذان مونده....
..جاتون خالی..من شاهد پشت صحنه های اجرای رادیویی بودم...
..خواهرم تهیه کننده رادیو بود..و من بارها تو جوونیم موقع ضبط برنامه اش رفته بودم تو استودیوهای رادیو..و شاهد اجرای نمایشنامه های برنامه کودک و نوجوان و مجریان اخبار و برنامه های روستایی و غیره بودم...
..مهمترین بخشش ویراستاری یا بخش سانسورش بود که نوار یه برنامه خوب رو با یه تیغ..آره یه تیغ کوچولو..تیکه تیکه می کردن..و به هر بهانه ای از سر و ته اش می زدن..تکس..آف..رژی..و خیلی اصطلاحات اونجا که ورد زبون بود..خاطره زیاده از اونجا !!....
..واااااااااااای که یادآوریش هم جالبه و هم دلگیر!!!!!!!!
خوش به حال مامانگار
سلام کیا .
یادآوری قشنگی بود خیلی قشنگ .
اولین خاطره ام از رادیو برمیگرده یه ۵-۶ سالگیم وقتی که آخرشب توماشین از مهمونی برمی گشتیم و خسته و منگ پشت ماشین چرت میزدیم و بابام رادیو رو روشن می کرد و قصه شب گوش میدادیم و چقدر حس قشنگی بود اون حس و حال .
و از ۸-۹ سالگی دور بودم از رادیو تا موبایل گرفتم و دیگهکار هرشبم بود که تا صبح رادیو گوش کنم و لذت ببرم . ولی الان خیلی وقته رادیو گوش ندادم . اینو که خوندم دلم تنگ شد .
مرسی کیا .
خوشم میاد همتون خاطره بازید
سلام کیامهر جان.
چقدر پست خاطره انگیزی بود.یاد نوجوونی هام افتادم که رادیو ب ی ب ی س ی گوش میکردم چقدرم برنامه ی بهزاد رو دوست داشتم که آهنگ های درخاستی پخش میکرد .
از همون اولش س ب ز بودم
بچچه ها ! رادیو دار شدیم ...
توجه! توجه!
صدایی که هم اکنون می شنوید
وووویییییییییییییییییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ
این بدترین و وحشتناک ترین صداییه که تو عمرم بارها شنیدم و همسن و سالای من خوب منظور منو میفهمن.
حالا این صدا شده یه خاطره . . .
آره گفتی .... صدای لعنتی ! هنو تو مغزمه
عجب بازار خاطر داغه اینجا
کار داشتم نتونستم بیام الان اومدم همه کامنت ها رو خوندم کلی کیف کردم
راستی یه چیز دیگه که یادم رفته بود بگم
کی یادشه اون صدایی رو که صبح ها حدود ساعت ۶ بعد از صدای شیر خدا و ضربش می گفت:
تقویم تاریخ ....
اووووووووه امشب دیگه چه خوابی دیدی برامون کیامهرررر
من و بگو دلم رو خوش کرده بودم بعد از چند شب بی خوابی امشب زود می خوابم
رادیو جوگیریات بازم یه ایده ناب دیگه از کیامهر
سلام
امشب چه شبی شود....
سلام پسرم
من یک نقطه از دریای بی کران اولین رسانه ایران هستم.خیلی از من مهم تر ها هستن که باید بهشون تبریک گفته میشد و در زمان حیاتشون ازشون تقدیر میشد که متأسفانه نشد.
خیلی از لطفت ممنونم.
با خوندن کامنت ها میشه گفت تا حدودی ناراحت شدم چون اکثر بچه ها با شنیدن اسم رادیو یاد پدربزرگ هاشون افتادن! بچه های دهه ی 60 به بعد با رادیو و خاطره هاش بیگانه شدن و این واقعیت برای من که در یک دوره تلاش به جذب حداکثری داشتم کابوس .الان تنها چیزی که از رادیو مونده اسمشه.اینقدر بد عمل کردن که خاطره بازها فراری شدن چه برسه به...
به هر حال بلاگ تو با بازدید بالاش یک رسانه ی مهم محسوب میشه و از اینکه یادی از گذشته کردی ازت ممنونم.
در اینجا به استاد خودم جناب آقای محنک تبریک میگم.و همچین به همکار و دختر عزیزشون سهیلا محنک.
این عزیزان عمرشون رو پای فرهنگ این مملکت گذاشتن و اسمشون جایی درج نشده.
سلام بابا محمد عزیز
عمرتون دراز ایشالا
شرمنده کردین
مرسی که تشریف اوردید
خاطره خاص که نه.
اما هربار به تلویزیون دسترسی ندارم فوتبالو از طریق رایو پیگیری میکنم.
ای که گفتی یعنی چه؟
میخوای از خودت صدا در وکنی؟؟؟
درضمن به نظر من صدای شما پتانسیل جاوید شدن رو داره.پس این پست رادیویی هم شنیدن داره.
صدات رو خیلی حرفه ای تو دست اندازهای ذهن مخاطب جا میدی و همین باعث شد 70 نفر بهت رأی بدن.من جای شما بودم انصراف نمیدادم.و اگر باز جای شما بودم این استعداد رو در پستوی خانه نگه نمی داشتم.
موفق باشی پسرم.
آخه یه کمی توضیح می دادید خوب کیامهر
میخواید من توضیح بدم؟
عرض ارادت هم داریم خدمتت بابا محمود
نیکی و پرسش جناب تمدن
رادیو منو یاد صبح می اندازه که باید می رفتم مدسه، با لباس مدرسه بچه های انقلاب را گوش میکردم و بعد که تموم میشد موقع مدرسه رفتن من بود. یه برنامه دیگه بود هر چی فکر میکنم اسمش را یادم نمیاد ساعت ده شروع میشد و اسم بچه هایی را که ماماناشون نامه نوشته بودن و ازشون تعریف میکردن می خوندن و من چقدر مامانم را مجبور کردم اسم منم بنویسه و پست کنه ولی حتی یه بار هم اسمم را نخوندن
هاله بانو من یادمه ... اوه اوه با اون آهنگ اعصاب خورد کنش که حسابی رو مغزم بود
نهصد و شصت و هشت هزار سال پیش در چنین روزی ...
اخی
من زیاد اهل رادیو گوش کردن نیستم اما بعضی وقتا واقعا می چسبه
یاد 5صب جاده چالوس می افتم هر وقت می خواستیم بریم مسافرت از اونجایی که ماشین ما با سکوت غریبی می کنه باید یه صدایی از ضبطش در بیاد دیگه بابام میگه اول صبحو با دامبالا دیمبول شرو نکنیم اول یه ذره رادیو گوش میدیم تا برسیم به جاده به جادهی اصلی که رسیدیم دیگه شروع میشه بزن و بکوب خبرای خوب بزنم به چوب داریم ما...عروس دومادو ببوس یالا یالا یالا یالا
بعد یاد بچگیام می افتم ما کلا عادت نداریم ضبطمون خاموش باشه باید یا اهنگ باشه یا رادیو روزای جمعه سر ظهر که میشد بابام اهنگ و قطع میکرد رایو قصه می گفت و ما هم ابگوشت می خوردیم یادش بخیر
بعضی وقتا هم قصه ی شب گوش میدادیم اما نه زیاد
کیا امشب یه سری صدا در میاره ما هم دور هم میخندیم
این یکی از برنامه هاشه
البته برنامه های مفید هم داره مثلا قراره یه مصاحبه جالب با من داشته باشه
واسه سفر به ماه قرعه کشی میکنه
پارک ساعی رو معرفی میکنه
خبر ازدواج یکی از بچه های وبلاگ رو میده
اعلام نامزدی میکنه واسه دوره بعدی انتخابات
و ده ها برنامه متنوع دیگه
من و بگو که شما رو جدی گرفتم جناب تمدن
خدا شادت کنه جناب تمدن
مگه این شوخی بود؟تازه قراره عکس دوتایی من رو باخوش تو رادیوش نشون بده
سلامت باشید خورشید بانو
تو رادیو ؟ !! عجب
بدو بدو
بدو که دیر شد
عکسهای خود را برای نمایش در رادیو کیا(کیا؟)به این آدرس میل کنید
البته همونجا هم میتونید میل کنید
عکس تو رو امشب اکران می کنم کورش
حالا ببین ...
آخ جوووون رادیو
میام شب
یاحق...
استغفرا...
تو خیلی.... ا... اکبر
بده برات تبلیغ میکنم؟
اصلا کیا امشب سکوت تو رادیو اجرا میکنه
اگه عکسم رو بزاری که همین ۲ تا مشتری وبلاگمم میپره
دیدی چجوری از سکوت درت آوردم؟
میخواستی بگی داری کار میکن؟
تو و کار؟
کیا می دونی دیگه ... من همیشه کامنتاتم می خونم ... ولی عهد امروز که کامنت دونی این پست پر از سبد سبد خاطره بازیه من سرحال نیستم ... هم تو ببخش هم بچچه های راوی ... و هم حیف ...
خاطره های قشنگ که همه مون زیاد داریم از رادیو ... زیاد یعنی اوووووووووه ... قصهء ظهر جمعه ... سالهای سال انتظار جمعه برای جرعه جرعه نوشیدن طنازی های صبح جمعه با شما ... و روز هفتم رادیو بی بی سی و بهزاد ... لابد اینا رو بچچه ها ام گفته بودن ... ولی منم گفتم دیگه ... که منم باشم ...
پس بلاخره رادیو رو کلید می زنی ...
بیصبرانه منتظر شنیدنشم ...
کیای عزیزم بیصبرانه رو بی تعارف و اغراق گفتما ...
مرسی محسن
خدا کنه برسم امشب
مهمون داره میاد
بعید میونم سر وقت برسم
حالا چرا سر حال نیستی ؟
چیزی شده ؟
رادیو برای من خاطره
صبح جمعه باشماست و آهنگهای درخواستی که با خواهرم مینشستیم تا با هزارجور گرفتاری موجش و تنظیم کنیم و معمولا هم با نویزهای وحشتناک. با اینحال مشتاقانه می خواستیم آهنگهای درخواستی و که خومون صد بار با این نوارهای زاقارت گوش داده بودیم و دوباره بشنویم.
ولی چون آقای صدام مارو دوست داشت هیچ وقت به ما حمله نمی کرد برای همین هم تجربه صدای آژیر و این ها رو نداشتیم . شرمنده.
یادآوری جالبی بود
به استاد محمود سعادت هم صمیمانه این روز و تبریک می گم.
ولی دارم فکر می کنم پیر شدیما آخه دیگه شبیه مادربزرگها و پدربزرگها از قدیما حرف می زنیم.
من و رادیو:
شبهای کنکور ارشد
شبهای پایان نامه
شبهای جنگ... آژیییر فراموش نشدنیش..شنوندگان عزیز توجه فرمایید... شنوندگان عزیز توجه فرمایید...
دشمن بداااند ما.... موج خروووشانیم!!!.....
صبح جمعه با شما...
تولدت مبارک رادیو جون!
رادیو را بسیار دوست میداریم!!!
مخصوصا رادیو جوان سابق با صدای فرشید منافی عزیز
یادش بخیر
البته الان هم گوش میدهیم هاااا
رادیو پس فرداااااا
آقا جریان این رادیو جوگیریات چیه؟؟؟
یعنی بازم فایل صوتی؟
سلام...
راسش سنم قد نیمده از رادیو خاطره داشته باشم اما چه باحال که شما خاطره داری...
آها! یادم اومد! روزایی که مدرسه بودم با رادیو گوشی فوتبال استقلالو گوش میدادم!
این خاطرم بود!!
سلام
رادیو یاداور دوران نوجوانی من و برادرم و گوش دادن به رادیو بی بی سی روزهای جمعه و ترانه های درخواستی!
صبح جمعه با شما که هنوزم تو خونه بابام سر ساعت ۹ رادیو توسط مامان حتما روشن میشه.
گوش دادن به قصه های اقای رهگذر اگه اشتباه نکنم که هنوز صدای خاصش تو ذهنمه.
همینطور همدم اقای همسر تو ماشین!!!
آآآآخی.خب من که سنم واسه این برنامه ها خیییییییلی کمه.ولی مامان و بابا همیشه همینا رو می گن.من از رادیو فقط موج رادیو فردا رو میشناسم.
ایول جناب کرگدن هم طرفدار بهزاد بلوره
دمتون گرم
پس باید نیمکت خاطره های بهزاد رو هم یادتون باشه کرگدن .... قشنگترین بخش روز هفتم بود
روز هفتم اون موقع ها که مهتاب مجریش بود عالی بود یادش بخیر
به قول بهزاد دروووووووووووووووووود