ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
میترا خانم اسم عیال اوس اسمال است . از لحاظ خلق و خو و شخصیت همانقدر با هم تفاوت دارند که اسمهایشان با هم نمی خواند . اسماعیل و میترا .
در مجموع زوج جالبی هستند . نه یک دقیقه با هم سازش می کنند نه می توانند یک روز بدون هم زندگی کنند . هر دو هم حاضر جواب و رک و صریح حرفشان توی دلشان نمی ماند . اگر خیلی نشناسیدشان ممکن است تیغ تیز زبانشان قلب شما را آزرده کند اما اگر با روحیاتشان آشنا باشید می فهمید که هیچی توی دلشان نیست و زبان تلخشان را می شود به دل مهربانشان بخشید .
نکته اینجاست که اوس اسمال با تمام حاضر جوابی پیش میترا خانم کم می آورد . اگر زبان تند و تیز اوس اسمال را چاقوی آشپزخانه تصور کنید زبان میترا خانم شمشیر هاتوری هانزو است . تا به خودتان بیایید می بینید نصفتان کرده است . حالا اگر قسمت باشد بعدا از میترا خانم بیشتر برایتان خواهم گفت . عجالتا فقط محض اشانتیون دیالوگ دیشبشان را تعریف کنم و بروم .
دیشب گویا اوس اسمال با میترا خانم سر موضوعی بحثشان می شود . اوس اسمال می گوید : میترا خیلی دلم می خواد مهریه ات رو بهت بدم بفرستمت بری خونه بابات بعد با حقوقم برم سه چهار تا از این زنهای مصنوعی چینی بخرم که نه حرف می زنند نه پول می گیرند نه روی اعصاب آدم راه می روند فقط سرویس می دهند .
میترا خانوم هم نه می گذارد و نه بر می دارد و می گوید : اسماعیل !منم خیلی دلم می خواد شب که خوابی بندازمت توی گونی و صبح ببرمت دم شهرداری آویزونت کنم به دیوار مهربانی و روت بنویسم : ( اگر نیاز داری بردار اگر نیاز نداری بذار )
بله! واقعا هم از جواب در نمیمونن
واای واقعا با شمشیر نصف کرده آقا اسماعیل .ولی با مزه ن
من که مردم از خنده