- سلام . چه عجب یاد ما کردی ؟
-خوبم . کم پیدایی . کجاهایی ؟
- سر کار ؟ مگه ساعت کارت تا چنده ؟
- هفت صبح تا چهار بعد از ظهر
-الان که ساعت هشت شبه
- تا چند؟
- هر روز ؟
- اون وقت چقدر میگیری ؟
- یک و دویست با اضافه کاری . شش صد تومن می دم قسط همین ماشینی که خریدم . شش صد تومنش هم بنزین می زنم و خرج میکنم .
-کجا خرج میکنی تو که همش سر کاری ...
- واسه خونه . خونه بابا اینا .گوشتی ، برنجی چیزی
میخرم . خلاصه 31 سالمه نمیتونم مفت بخورم و مفت بخوابم .
-دیگه چه خبر ؟
- دیگه خبر اینکه ازدواج کردم ....
-یعنی چی ؟؟؟ تو که اصلا مذهبی نیستی . خب یکی پیدا میکردی
مثل خودت دوست می شدی باهاش .
- حالا یه دوست دختری چیزی پیدا می کردی . این چه کاری بود که
کردی ؟ لااقل زنگ میزدی مشورت می گرفتی .
-خب ازدواج میکردی .
- با کدوم پول؟ عروسی گرفتن بخوره تو سرم باید پول داشته باشم یه سوئیت تو پایین شهر اجاره کنم یا نه ؟؟؟؟
-چقدر مهرش کردی ؟
- هیچی . اونم مثل من خسته شده از تنهایی . موقعیت ازدواج هم نداره بخاطر بچه اش ....دقیقا مثل من ....
-کسی هم میدونه ؟
-فقط تو و خواهر اون
-به هر صورت مبارک باشه
-حالا چه کار داشتی زنگ زدی ؟
-هیچی کامپوترم خراب شده . بیارم درست می کنی ؟
- عصری خونه ام وردار بیار یه گپی هم بزنیم .دو روز ولت کردم در حد المپیک ماجرا درست کردیا
-باشه خواستم راه بیفتم زنگ میزنم .
- قربانت
+ این مکالمه چند روز پیش من و یکی از دوستامه .
دوستی با شرف و با غیرت و با فهم بالای اجتماعی . من این پسر رو کامل می شناسم پسری که اونقدر تو زندگی کار و تلاش کرده و به جامعه خدمت کرده و به اهداف جامعه فکر کرده و غصه خورده که بلد نیست برای یه دختر آسمون و ریسمون ببافه .
به اون خانم هم فکر کردم . وقتی شوهرش رو از دست داده با غیرت زندگیش رو اداره کرده و بچه اش رو به سر و سامون رسونده و حالا باید با هزار و یک ترفند و قایم موشک بازی به بدیهی ترین نیازهای جسمی و روحیش پاسخ بده .
چند روزی شدیدا فکرم مشغول این ماجرا بود .
+ این پست به درخواست یکی از دوستان اینجا منتشر شد . نویسنده پست بنده نبودم و عنوان پست هم به همین دلیل انتخاب شده بود ....