جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

وحید هنوز دارد نفس می کشد ...

چهل و شش ساعت پیش وحید از خانه بیرون آمد .

حاجی خانه نبود و حاج خانوم هم فقط صدای خداحافظیش را شنید .

از خانه بیرون رفت مثل هر روز

صدای دزدگیر

صدای باز شدن در

صدای روشن شدن ماشین

وصدای بسته شدن در حیاط خانه  

- 

 

ادامه مطلب ...

چند تا خبر

 

۱- آخ جون عید ... 

امروز اول اردیبهشت است و این خیلی خوب است 

فقط ۳۳۳ روز مانده تا عید و من از همین حالا دارم دلم را صابون می زنم برای عید سال بعد ... 

جدا از شوخی ٬ به همین زودی یک دوازدهم از سال گذشت 

اصلا عمر یک خاصیت لعنتی دارد که وقتی به بعدش فکر می کنی کند می گذرد و وقتی به قبل نگاه می کنی می بینی عین برق و باد گذشته  

 

اول اردیبهشت روز تولد دکولته بانو  هم هست .  

تولدت مبارک مریم ترین  عزیز  

 

 

 


۲- اون که رفته (کی میگه) دیگه هیچ وقت نمیاد ؟

 

بعد از مدتها که از رها بانو بی خبر بودیم بالاخره پیدایش کردیم و الحمدالله سر حال هم به نظر می رسد. رها بانو اصلا دوست ندارد در باره علت غیبتش صحبت کند و بی زحمت شما هم سوال پیچش نکنید که یکهو می گذارد می رود دوباره غیب می شود . 

در هر صورت دومین اتفاق خوشحال کننده اینست که رها بانو دوباره کیبورد به دست شده 

و از این به بعد اینجا می نویسد . 

 

 


۳- آنان که به راه راست هدایت شدند ...  

حال و هوای بلاگستان یکجورهایی شبیه صدر اسلام شده است . هر روز تعداد افرادی که از سرویس های اذیت کن جدا می شوند و به بلاگ اسکای می گروند بیشتر و بیشتر می شود .

سرانجام وانیا هم به جمع بلاگ اسکایی ها پیوست و از این به بعد در اینجا  

برای فردای حافظه اش می نویسد . 

  


۴- گمشده ...  

 -

صاحب عکس فوق مدتیست که گم شده است  

وبلاگش را به روز نمی کند و موبایلش را هم جواب نمی دهد . 

لازم به ذکر است که ایشان عقب ماندگی ذهنی یا اختلال حواس ندارد ولی دکترای مهندسی عمران دارد که از هر دو اینها بدتر و خطرناک تر است . 

اگر کسی خبری از او دارد بی زحمت به ما هم خبر بدهد و خانواده ای را از نگرانی نجات دهد . 

مژدگانی محفوظ است ...