جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

بنگاه شوهریابی باستانی

این مقدمه را با صدای بهمن هاشمی بخوانید : 

 

برای اولین بار در تاریخ بلاگستان 

جوگیریات با ارائه یک پکیج رویایی شما را به آرزوهایتان می رساند 

هشششششششششششت مرد مجرد  

هشت انتخاب اکازیون  

امشب برای اولین بار خودشان را برای شما نمایش می دهند  

اینجا بهشت دختران ترشیده بلاگستان است  . 

جوگیریات امشب شما را به رویاهایتان نزدیک می کندددددددد ...  

 

 

 

این پست تقدیم می شود به دختر ترشیده 

 

تولدت مبارک آنی دالتون 

 

 

 

ادامه مطلب رو ببینید ...  

 

ادامه مطلب ...

یک پست بی نهایت داغ و جنجالی ...

 

 -

 توجه                                                       توجه  

 

قابل توجه  خانمهای بلاگستان  


 آیا از زندگی مجردی خسته شده و به ستوه آمده اید ؟ 

آیا با دیدن یک جفت انسان خوشبخت آه حسرت از نهادتان بلند می شود ؟  

آیا با دیدن بچه های کوچک توی بغل مامانهایشان حسودیتان می شود ؟

آیا نگران این هستید که دیگر کسی به خواستگاری شما نیاید ؟ 

آیا موهایتان سفید شده ولی اسم هیچ مردی توی شناسنامه شما نیامده است ؟ 

آیا دوستان متاهلتان به شما فخر فروشی می کنند ؟ 

آیا خاله خانباجی های فامیل و در و همسایه به شما گوشه و کنایه می زنند ؟ 

آیا پدر و مادرتان دنبال کوزه مناسب می گردند تا شما را ترشی بیاندازند ؟  

آیا از اینکه شما را ترشیده صدا بزنند خسته شده اید ؟ 

 آیا خسته شدید از بس مدارج علمی را طی کردید اما هیچکس به خواستگاریتان نیامد ؟ 

 آیا مثل تام که جری را شبیه مرغ بریان می دید شما هم مردم خیابان راشبیه شوهر 

می بینید؟

آیا از زندگی سیر شده اید ؟ 

 

 

چاره همه مشکلات شما اینجاست( همینجا

-   

یکبار برای همیشه 

برای اولین و آخرین بار 

در یک پست بی نظیر و تکرار نشدنی 

به تمام نیازهای شما پاسخ خواهیم داد . 

 

صددرصد تضمینی  

کاملا کاربردی و رایگان 

 

وعده ما : امشب - جوگیریات  

 

 

فکر هر شب تو ...

یک عصر جمعه دلگیر و گرم تابستان 

احتمالا بهترین اتفاقی که ممکن بود بیفته این بود که یه اس ام اس بیاد 

و مریم شیرزاد برات نوشته باشه که بالاخره وبلاگش رو راه انداخته .  

-

درست بعد از رفتن شیرزاد و اون چند روزی که هر وبلاگی می رفتی در مورد شیرزاد نوشته بود 

با خوندن کامنتهای مریم واقعا متعجب می شدم که چطور ممکنه آدم تو اون وضعیت روحی 

انقدر خوب و بدون اشتباه بنویسه   

و چقدر حیف که وبلاگ نداره و نمی نویسه 

-

و حالا امروز بعد از مدتها اصرار و انتظار مریم عزیز شیرزاد دست به قلم شد و از این به بعد میتونید نوشته هاش رو در وبلاگ فکر هر شب تو ... بخونید .  

قبلا هم به مریم گفتم ولی اینجا هم می نویسم تا یادگاری بمونه  

بلاگستان مثل سکه دو رو داره  

یه روی اون همین جمع های قشنگ و رفاقت های باحال و دور همی های دوست داشتنی و خوشی کردن و هوای هم رو داشتن تو شادی ها و غم هاست  

این روی قشنگ بلاگستانه 

اما یه روی زشت و بد هم داره  

که توش خبری از انصاف و مردونگی نیست 

و آدمهاش خیلی نامرد تر و بی رحم تر از آدمای دنیای واقعی هستند 

امیدوارم مریم عزیز همیشه روی خوب بلاگستان رو ببینه و بس ...  

 -

اسم وبلاگ از ترانه زیبای کاوه یغمایی به نام برگرد برداشته شده که مریم میگه کلی خاطره مشترک با این آهنگ و شیرزاد داره . 

متن این ترانه و لینک دانلودش رو هم میذارم تا اگه دوست داشتید گوش کنید .   

-

 

برگرد - آلبوم سکوت سرد (کاوه یغمایی)

 

از این پرده های سکوت ، ازاین لحظه های خودم ، ازاین خونه خسته شدم -برگرد
ازاین فکر هر شب تو ، از این حس سرد خودم ، از این آینه خسته شدم -برگرد
چقدر پشت پنجره ها ، به هوای دیدن تو ، بشینم تمام شبو بیدار-برگرد
چقدر با خودم به دورغ ، بگم بر میگیردی یه روز ، بگم می رسم به شب دیدار-برگرد
تو این خونه از تب تو ، دارم می رسم به جنون ، هوا تو به من برسون -برگرد 

 

 

-

در آخر از همه دوستای عزیزم می خوام که حالا که مکتوب شیرزاد دیگه به روز نمیشه 

وبلاگ مریم شیرزاد رو لینک کنن  و بخونن و به مریم امید و دلگرمی بدن  

مطئنا مریم هم به همون خوبی می نویسه که شیرزاد می نوشت 

تازه اینطوری کمتر دلتنگ شیرزاد میشیم 

درست میگم ؟ 

 

زخم خاطرات و خاطرات زخمی

 -

سال سوم دبیرستان یه دبیر فیزیک داشتیم که اسمش یادم نیست 

تو آمریکا درس خونده بود 

قدش کوتاه بود و یه زخم بزرگ روی صورتش داشت

یادمه اولین باری که وارد کلاس شد اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد زخم روی صورتش بود 

اما دیدن آقای دبیر  

یعنی دیدن مدام و مداومش سر کلاس 

اخلاق خیلی خوبش و شیوه درس دادنش باعث شد که دیگه اون زخم رو نبینیم  

آخرهای سال دیگه اصلا متوجه اون زخم بزرگ و زشت هم نمی شدیم . 

 

معمولا همه آدما روی سر و صورت و دست و بدنشون زخمهایی دارن 

خود من روی صورتم جای سه تا زخم دارم که هر کدومشون مال یه خاطره است 

این زخمها انقدر عادی و طبیعی شدند که شاید اصلا متوجهشون نمیشم 

احتمالا وقتی یه نفر هم منو برای اولین بار ببینه این زخم ها براش پر رنگ تر و معلوم تر هستن نسبت به کسانی که مدتهاست منو میشناسن و میبینن 

مثلا احتمالا مهربان اصلا متوجه این زخمها روی صورت من نمیشه  

 

گاهی وقتها که توی آینه به خودم نگاه می کنم یاد خاطره اون زخم میفتم   

یه زخم روی گونه راستم هست مال پنج سالگی 

ما جزء اولین ساکنان شهرک اندیشه بودیم 

پدرم برای تدریس رفته بود مدرسه 

برف شدیدی اومده بود 

از اون برفایی که همه چی و همه جا رو تعطیل می کنه 

به مادرم اصرار کردم که منو بذاره روی تاقچه کنار پنجره تا برف رو تماشا کنم 

خوب یادمه که داشت خونه رو جارو برقی می کشید 

پام سر خورد و با صورت افتادم زمین و صورتم غرق خون شد 

توی اون برف و سرما 

نه ماشینی اون اطراف بود که تا جایی بریم و نه تلفن داشتیم که از کسی کمک بخوایم 

یکی از همسایه ها که سر کار نرفته بود منو تا درمونگاه برد  

و صورتم رو بخیه زدند . 

یه جای بخیه هم روی پیشونیمه که مال هشت - نه سالگیه 

قبلا زیر موهام بود و معلوم نبود 

ولی حالا چند ساله که به خاطر پیشروی پیشانی ( شاید کم پشت شدن جلوی موها ) 

هویدا شده  

داشتیم خونه تکونی می کردیم 

مادر رختخواب ها رو پهن کرده بود وسط خونه 

و من و مریم و نرگس داشتیم روی تخت فنری بالا پایین می پریدیم 

زیادی بالا پریدم و با سر رفتم تو تاقچه 

اونروز هم مادرم کلی گریه کرد تا به بیمارستان رسیدیم 

اونروز هم گریه نکردم . 

 

یه جای زخم هم کنار ابروی سمت راستم هست 

مال دوران دانشجویی و عاشقیت 

همون جریان تصادف که داستانش رو براتون اینجا گفتم  . 

 

اصولا پشت هر زخمی یه خاطره هست 

زخمهای روی صورت ٬ تا آخر عمر با ما هستند و ما رو یاد خاطره های اون زخم میندازند 

جاشون هست ولی درد ندارند 

اما هیچکس متوجه زخمهایی که توی دل آدمها هست نمیشه 

با اینکه همیشه درد می کنن 

 

خاطرات زخمی رو شاید بشه یه روزی فراموش کرد 

اما زخم خاطره ها هیچ وقت خوب شدنی نیست .  

 

  

 

 

پی نوشت : 

تولدت مبارک پنگوئن    

-

و با کمی تاخیر تولدت مبارک آقای دکتر 

 

 

 

یک دنیا تشکر ...

 

 -

بازی های وبلاگی حس خیلی خوبی به آدم می دهند 

وقتی همه دور هم جمع می شویم و برای چند لحظه غصه هایمان را فراموش می کنیم 

وقتی خنده روی لبهایمان می آید 

وقتی با هم خاطره می سازیم 

آدم تا چند وقت خوشحال است و پر انرژی .   

این بازی ها تنها بازییست که همه با هم برنده می شویم . 

 

این پست مربوط است به حواشی بازی بفرمائید افطار   

 

ادامه مطلب را ببینید : 

 

 

  

ادامه مطلب ...

سفره های آسمانی

 

 

 سلام 

وقتتون رو زیاد نمی گیرم چون می دونم که می خواین زودتر عکسها رو ببینید 

ایشالا که همیشه سفره هاتون پر از برکت باشه 

خونه هاتون پر از خوشی و شادی 

و عزیزانتون سلامت و سر زنده باشند . 

 

برای سلامتی همه مریض ها دعا کنید 

و یادمون باشه خیلی ها هستند که این شبها سفرهاشون خالیه 

یک فاتحه برای عزیزان از دست رفته بخونید و ادامه مطلب رو ببینید .  

  

  

 

 

پی نوشت :

تولدت مبارک بانو

 

 

ادامه مطلب ...

دعا کنید ...

یک پدر مهربان 

یک بابا 

امروز روی تخت بیمارستان خوابیده  

و قلبش درد می کند 

لطفا امروز ٬ موقع افطار 

همه برای خوب شدن حالش دعا کنید

مرسی ...

فهرست خوش قولهای با معرفت

با یک دنیا تشکر و شرمندگی از همه دوستان عزیزی که محبت کردند و عکس فرستادند 

به امید خدا راس ساعت ۲۲ روز سه شنبه پست بفرمایید افطار ٬ رونمایی خواهد شد . 

این به این معناست که هرچند دقیقه نود حساب می شود اما اگر دوست داشته باشید تا توی این خاطره ثبت بشوید یک افطار دیگر فرصت دارید تا عکسهایتان را بفرستید . 

عزیزانی که تا این لحظه عکسهایشان را فرستاده اند عبارتند از :

 

الف

آلن

بارونس

داود پورامینی

دلارام

آقای دوست

حدیث

میثا

روزگ.شل. غم . ار

م.ح.م.د

نینا

پرچونه

زن ذلیل

پونه

کیانا 

سارا

مهناز

مموی عطر برنج

بهنام

هیشکی بانو

کورش و هلیا

پروین خانوم

وانیا

زبون دراز و آبجی

هاله

رایحه

تلاش

ترمه

هاله بانو

مامان زبون دراز

ریحانه

آوا

مجتبی جوانی

پریسا خانوم

افشانه

 

اگر اسم کسی جا مانده است اطلاع بدهید  . 

 

 

جهنم

جهنم یعنی وقتی که مردیم ما را ببرند به یک اتاق تاریک  که  

یک عالمه آدم تویش هست که با هم درد دل نمی کنند 

سیاه باشد و ظلمات  

مجبور باشید بنشینید و بیندیشید و نفسهای همدیگر  را بشنوید

و هر چند سال که می گذرد یکبار  

در اتاق باز شود و یک نفر رها بشود و برود به سمت نور 

و تو بمانی و دوباره بنشینی و بیندیشی و نفس بشنوی و بشماری

 

جهنم یعنی انتظارکشیدن و حسرت خوردن  

 -

 

 

 

 

 

پی نوشت: 

امشب اسامی شرکت کنندگان در بازی مجددا  اعلام می شود . 

 

عمو محمود ... یک آهنگ ... شرکت کنندگان بفرمایید افطار

یک : 

هی ما  می گوییم جوگیریات یک رسانه بین المللی شده است  

و از اقصی نقاط جهان بازدید کننده دارد  

و آدمهای مطرح و کله گنده سر و دست می شکنند برای شرکت توی بازی های ما 

شما باور نمی کنید . 

عمو محمود محبوب و دوست داشتنی امروز برای من خصوصی گذاشته  

و خواهش کرده است که توی بازی شرکت کند  

می خواهید باور کنید می خواهید نکنید 

این شما و این هم عکس سفره ساده و بی ریای رئیس جمهور محبوب ما : عمو محمود  

 

 

 


دو : 

اینروزها این آهنگ بدجور با دل و روح ما بازی می کند .  

ولوم می دهیم در حد شکستن شیشه و پاره شدن پرده گوش و گوش می دهیم مدام 

وقتی تمام می شود دوباره ریپیت می کنیم و با صدای بلند همراهش می خوانیم که :  

 تو این حس و حال عجیب و غریب  

 دو تا بال می خوای که رو شونته  

                                                                  تو از هر مسیری بری میرسی 

                                                                    تو از هر دری بگذری خونته  

ازین سفره ها معجزه دور نیست 

ببین دست دنیا تو دست منه  

                                                                     دعا می کنم تا اجابت بشه 

                                                                  دعا می کنم چون دلم روشنه 

 

   

شهر باران - محمد علیزاده  

 


 سه : 

این هم دوستانی که تا این لحظه عکس های سفره های افطاریشان را فرستاده اند :  

 -

الف

آلن

بارونس

داود پورامینی

دلارام

آقای دوست

حدیث

میثا

روزگ.شل. غم . ار

م.ح.م.د

نینا

پرچونه

زن ذلیل

پونه

کیانا و سارا