جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

همیاری زلزله زدگان

مرداد امسال و درست پس از زلزله آذربایجان حرکت بزرگی با نام فطریه من تقدیم به آذربایجان شروع شد و با لطف و همیاری بچه های وبلاگی مبلغ 33764700 ریال جمع آوری شد .

فهرست خریدهای انجام شده در این پست منشر شد و در این نظرسنجی از شما پرسیدیم که با مابقی این پول چه باید کنیم ؟



چپ دست عزیز زحمت کشیدند و با کمک برخی از دوستانشان یک محموله دیگر شامل پتو و ارزاق برای هموطنان زلزله زده خریداری کردند و به این مناطق ارسال نمودند .






جا داره باز هم از زحمات چپ دست و بخصوص برادر محترم ایشون تشکر کنم .

دست همگی شما درد نکند ...






+ توضیحات تکمیلی



اورسن ولز و پایان جهان

سناریوی دوم :


 

 

 

 

اورسن ولز بدون شک یکی از بزرگترین کارگردانان و نوابغ تاریخ سینماست .

فیلم همشهری کین به باور بسیاری از منتقدین ، بهترین فیلم تاریخ سینماست و نکته قابل تامل اینست که این فیلم در سال 1941 و درست زمانی ساخته شد که اورسن ولز تنها 25 سال سن داشته است . هرچند به خاطر شیوه دیکتاتور مآبانه هالیوود ، اورسن ولز تا پایان عمر نتوانست آنطور که دلش می خواست آزادانه فیلم بسازد اما با این وجود منتقدین سینما چه در عرصه کارگردانی و چه در زمینه نویسندگی و بازیگری سینما او را ستایش می کنند .


در شب هالوین سال 1938 وقتی اورسن ولز 22 ساله هنوز آنچنان مشهور و شناخته شده نبود  در شبکه  cbs نمایشی زنده و رادیویی اجرا کرد که اقتباسی بود از داستان جنگ دنیاها که شاید این نمایش را می توان از اولین داستان هایی دانست که با موضوعیت نبرد انسان و موجودات فضایی نوشته شده است .

این نمایشنامه به قدری خلاقانه و تاثیر برانگیز اجرا شد که مردم آمریکا گمان کردند بواقع حمله ای از سوی فضایی ها صورت گرفته و ترس و وحشت مردم را فرا گرفته بود . بسیاری از مردم با پلیس تماس گرفته بودند و حتی عده ای از ترس حمله فضایی ها از خانه هایشان گریختند .

این واکنش ها اورسن ولز را واداشت تا بطور رسمی از مردم آمریکا عذرخواهی کند .


+ منبع

 

 

ادامه مطلب ...

فضاپیماهای وویجر

سناریوی اول : 


 

 

 

 

 

فضا پیماهای وویجر در دهه ۷۰ میلادی به فضا پرتاب شدند تا از سیاره های مشتری و زحل تصویربرداری کنند . سالهاست که ماموریت این فضاپیماها به پایان رسیده و مدت هاست که از منظومه شمسی خارج شده اند . حتی تصور ۱۵ میلیارد کیلومتر فاصله هم دشوار است . هرچند که عملا به غیر از یک سری سیگنال های خیلی ضعیف و نامفهوم چیزی از این دو فضا پیما به زمین مخابره نمی شود اما برای درک بهتر فاصله آنها شاید بد نباشید بدانید که پیامهای رادیویی که وویجر ها برای زمین می فرستند ۱۶ ساعت طول میکشد تا به زمین برسد در حالیکه نور خورشید تنها ۸ دقیقه زمان می برد تا از خورشید به زمین برسد . 

اما نکته جالب اینجاست که بر خلاف نظر برخی ٬ خروج وویجر ها از منظومه شمسی پایان ماموریت آنها نیست . دانشمندان احتمال دادند که در صورت وجود موجوداتی هوشمند در فضا ممکن است روزی سفینه های وویجر  به دست این موجودات برسد پس  با یک تیر دو نشان زده و پیامهایی برای موجودات فرازمینی ارسال کردند . یک صفحه مدور طلایی رنگ شامل اطلاعات مختلفی از انسان ها و کره زمین در این دو سفینه قرار دارد تا اگر روزی موجودات هوشمندی توانستند به آن دستیابی پیدا کنند اطلاعاتی از زمینی ها داشته باشند و بدانند که موجوداتی هوشمند غیر از خودشان  هم وجود دارد . هرچند که احتمال این اتفاق بسیار کم است و شاید وقتی این اطلاعات به فضایی ها برسد که دیگر کره زمینی وجود نداشته باشد اما به هرحال دانشمندان امیدوار بودند که چنین اتفاقی بیفتد .  

  

 

 

 

محتویات این لوح طلایی عبارتند از : بخش هایی از تمدن انسان (به زبان ریاضی و تصویر ) - تصاویر یک زن و مرد به عنوان نمونه های بشری (که دستهایشان را به علامت صلح و دوستی بلند کرده اند) - موقعیت زمین در منظومه شمسی (تا اگر احیانا دوستان فرازمینی قصد داشتند تشریف بیاورند مهمانی آدرس ما را داشته باشند ) - ۱۱۵ قطعه عکس - صداهایی از کره زمین ( صدای رعد و برق - صدای گریه نوزاد - صدای برخورد امواج به ساحل و ....) - ۹۰ دقیقه موسیقی از کلاسیک تا جدید و از ملل مختلف مثل چین و پرو و آذربایجان و اندونزی و مکزیک  و سلام و خوشامد گویی به ۵۵ زبان (مختلف دنیا از جمله فارسی نیز شامل آن است) . 

 

پیام خوشامدگویی فارسی فضا پیمای وویجر شعر مشهور سعدی شیرازی است : 

درود بر ساکنین ماوراء آسمان‌ها،

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند.

چون عضوی به‌درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.

 

 

 

+ این پیام را به زبان فارسی می توانید از سایت رسمی وویجر ناسا بشنوید  . 

++ سناریو های دوم و سوم هم امشب تقدیم خواهد شد . 

+++ منبع 

  

 

شماره یک :


این سومین سال پیاپی است که دنیز عزیزم عکس های اولین برف زمستان را برایم می فرستد .

امروز صبح تبریز سفید پوش بود از برف

و درست همان سر صبح ، دنیز مرا میهمان کرد به تماشای این حس سفید ...


ممنون دنیز ...



+ عکس های اولین برف امسال را در ادامه مطلب ببینید ...



شماره دو :


عکس جدید هدر را دیدید ؟

هندوانه و انار ...

شب یلدای امسال همگی اینجا دعوتید

بازی صوتی یلدای امسال را از دست ندهید .

توضیحات تکمیلی انشاء الله بزودی ....




شماره سه :



پیش بینی وضعیت هوای امشب


ورزقان : بارش برف - منفی 2 درجه سانتیگراد

هریس : ابری   -      منفی 2 درجه سانتیگراد

اهر : بارش برف  -    صفر درجه سانتیگراد



+ دعا کنید برف امسال خیلی سرد نباشد ...


 

ادامه مطلب ...

دخترک کاپشن صورتی

 

 

 

در راستای پست قبل امروز صبح موقع خروج از پارکینگ این عکس را از روح سرگردان دخترک کاپشن صورتی گرفتم .  

باران می آمد و دخترک یک چتر صورتی هم دستش گرفته بود و زیر نیم- سقف جلوی در منتظر دوستش ایستاده بود . 

برای اینکه به خودم هم ثابت بشود این یک روح سرگردان نیست و یک دختر بچه راست راسکی است از او پرسیدم : می خوای بری توی پارکینگ که خیس نشی ؟ 

 

حدس می زنید چه جوابی داد ؟  

 

   

دخترک کاپشن صورتی هیچی نگفت و فقط نگاهم کرد .... 

  

 

 

+ این مطلب ادامه ندارد . روی ادامه مطلب کلیک نکنید لطفا .... 

 

 

ادامه مطلب ...

روح سرگردان دخترک کاپشن صورتی هر روز به من نزدیک تر می شود

پارسال همین موقع ها بود

هر روز صبح که با مهربان از خانه بیرون می رفتیم

درست سر کوچه دخترک را می دیدیم

نهایتا 10 ساله با صورتی سفید و یخی

مثل روح می ماند

نه لبخندی و نه احساسی توی صورتش نداشت

درست سر خیابان می ایستاد روی پل و مات و مبهوت زل می زد توی چشمایم

یک کاپشن صورتی تنش بود و یک کیف مدرسه روی دوشش






ادامه مطلب ...

کتابرانه - مهدی یزدانی و سروناز هرانر

توی ابرشهرها و زیر آسمان خاکستری رنگ و لابه لای برج های قد بلند آهن و سیمانی  

زندگی جریان دارد اما کمرنگ ... 

 

آدمها کمتر یکدیگر را دوست دارند 

کمتر به هم لبخند می زنند 

کمتر به هم سلام می کنند 

و مثل قبیله های یکنفره صبح تا شب در راستای منافع خودشان می دوند و کار می کنند و گاهی این قبیله ها با هم سرشاخ می شوند و با هم دعوا و به هم اخم می کنند . 

  

 

 

 

ادامه مطلب ...

مستحق

بعضی عادت ها عجیب هستند ... 

یعنی نه بدند و نه خوب یا گاهی بدند و گاهی خوب  

 

یکی از عادتهای عجیب مهربان این است که هیچ چیز را دور نمی اندازد . خوبی این عادت این است که بعضی مواقع یک چیزهای شدیدا بدرد بخوری را  رو می کند که ابدا انتظار دیدنشان را نداری و یا اصولا از وجودشان بی خبر هستی و بدی آن هم اینست که مدام حجم خرت و پرت های خانه زیاد می شود و نمی دانم روزی که می خواهیم از این خانه برویم چقدر وسیله  

بلا استفاده باید با خودمان ببریم . 

 

 

 

ادامه مطلب ...

شب یلدای 91

اول از همه تشکر می کنم از دوستانی که نسبت به رادیو لطف داشتند و تعریف کردند و نقد کردند و ایراداتش را گفتند .امیدوارم که شماره های بعدی رادیو جوگیریات بهتر باشد و بی عیب ...


احتمالا دوستان قدیمی تر خوب یادشان هست که پست های صوتی اولین بار کی و چطور آغاز شد . برای کسانی که یادشان نیست عرض کنم که همه چیز از دو سال پیش و درست شب یلدای سال 89 آغاز شد .

محسن باقرلوی عزیز در یکی از فراموش نشدنی ترین خاطرات جمعی بلاگستان ، یک بازی صوتی راه انداخته بود با عنوان نغمه های داودی شب یلدای 1389 


تا به آنروز خیلی از ماها دوستانی صرفا مجازی بودیم . نه همدیگر را دیده بودیم نه صدای هم را شنیده بودیم و نه حتی اسم واقعی همدیگر را می دانستیم .

اما بعد از آن بازی محشر و بی نظیر شب یلدای 89 خیلی دوستی های جدید شکل گرفت و به شخصه برای من آن بازی و آن خاطره عزیز یک نقطه عطف در بلاگستان بود .


آن وقت ها من با نام کیامهر باستانی می نوشتم و کسی نام واقعیم را نمی دانست اما به میمنت آن اتفاق خوش یمن ، در این دنیای مجازی بسیار دوستان عزیز یافتم . بارها همدیگر را به بهانه های مختلف ملاقات کردیم و با خیلی هایشان رفت و آمد  داریم و روزی نیست که از حال و احوال همدیگر بی خبر باشیم .

طوریکه مدتهاست دوستان وبلاگی ( که بعضی هایشان هم اصلا وبلاگ ندارند اما بواسطه وبلاگ با هم آشنا شده ایم ) از دوستان مدرسه و دانشگاه و همکاران شرکتی عزیز تر و از فامیل به من نزدیک تر شده اند .


این بازی خاطره انگیز بهانه ای شد تا در سالروز آن و درست شب یلدای سال 90 دوباره دور هم جمع شدیم و تجدید خاطره کردیم و دوستان جدیدی به جمع ما اضافه شدند و بازی صوتی شب یلدای 90 هم خاطره ای شد دوست داشتنی ...



همه اینها بهانه ایست تا یکبار دیگر از دوست و برادر عزیزم محسن باقرلو به خاطر تمام لحظه های خوبی که برای ما ساخته تشکر کنم و آرزو کنم همیشه خدا دلش شاد باشد .


الغرض ... این همه مقدمه چینی ها برای این بود که بگویم کمتر از دو هفته به شب یلدای 91 باقی مانده است . طولانی ترین شب سال که می تواند بهانه ای باشد برای یک دور همی دیگر و ساختن یک خاطره تازه و بی نظیر و جدید ...


به امید خدا شب یلدای امسال هم دور هم خواهیم بود و تا دیر وقت خوشی می کنیم و از با هم بودنمان لذت خواهیم برد .

برای شب یلدای امسال ایده خاصی ندارم اما اگر شما فکر و ایده و نظری داشته باشید با کمال میل می شنوم و اگر مناسب باشد حتما استفاده خواهیم کرد ...


خب ... نظرتون چیه ؟

 



+  به یاد دوستانی که مدتهاست از آنها بی خبریم این فایل را بشنوید ...



پنجمین شماره

پنجمین شماره از رادیو جوگیریات از لحاظ مضمون و کیفیت کمی با رادیوهای قبلی متفاوت است و به شخصه بیشتر دوستش دارم و امیدوارم شما هم از شنیدنش لذت ببرید .

اگر نقد یا پیشنهادی در مورد این رادیو دارید حتما نظرتون رو بفرمایید تا ایرادات رو برطرف کنم .

فکر می کنم رادیو جوگیریات قالب کلی خودش رو پیدا کرده و اگر همه چیز روبراه و ردیف باشد از این پس هر ماه یک شماره جدید از رادیو جوگیریات منتشر خواهد شد .








حجم فایل :

14.5 مگا بایت


مدت زمان :

35 دقیقه و 30 ثانیه



در انتهای فایل رادیو یک سورپرایز جالب هم وجود دارد . حتما رادیو را تا آخر گوش کنید .

بخش ها و عوامل تهیه کننده شماره پنج رادیو جوگیریات در ادامه مطلب ...





ادامه مطلب ...