جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

۷۱ سال نوستالژی ...

امروز  - ۴  اردیبهشت مصادف است با هفتاد و یکمین سالگرد تاسیس رادیو در ایران 

-

 

 

 

 

با شنیدن اسم رادیو  

یاد رادیو ضبط قدیمی مان می افتم  

که چهار سال دوران دانشجویی ٬ تنها مونسم بود و یار باوفایم

 

با شنیدن اسم رادیو  

یاد راه شب می افتم  

راه شب سه شنبه شب و صدای علی عمرانی و مهین فردنبا 

و شبهای خاطره انگیز کودکی ام 

تابستانهایی که تا پاسی از شب  

دیوانه وار و عاشقانه صداهایشان را گوش می کردم  

 

با شنیدن اسم رادیو  

یاد صبح جمعه با شما می افتم 

یاد مرحوم نوذری ٬ یاد فرهنگ مهر پرور  

یاد خنده و خوشی های صبح جمعه  

یاد آمیرز عبدالطمع ٬ یاد دختر عمو سیمان ٬ یاد آقای ملون 

 

با شنیدن اسم رادیو  

یاد قصه های ظهر جمعه می افتم  

راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و صرافان بازار معانی گردونه کلام را این گونه به چرخش درآورده اند که... 

 

با شنیدن اسم رادیو 

یاد قصه شب می افتم 

چقدر از صورت سوخته می ترسیدم 

چقدر آن دو خواهر دوقلویی را که جایشان را با هم عوض کرده بودند دوست داشتم  

 

با شنیدن اسم رادیو 

یاد صدای وحشتناک آژیر قرمز می افتم و تمام وحشتهایش 

توجه!  توجه! 

صدایی که هم اکنون می شنوید  

وووویییییییییییییییییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ  

 

 

من هنوز هم که هنوزه هر روز صبح  

توی ماشین رادیو گوش می کنم  

و بعد از ۷۱ سال  

رادیو ٬ هنوز هم رسانه ای اصیل و دوست داشتنی است 

 

امروز را به همه دوستداران و زحمتکشان رادیو تبریک می گویم  

بخصوص استاد محمود سعادت عزیز : 

 

 

 

 

شما هم اگر خاطره ای از رادیو دارید توی کامنتهای این پست تعریف کنید ...

 

 

نظرات 104 + ارسال نظر
شهاب آسمانی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:59 http://empyrean.blogfa.com

هاله بانو یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:59 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

الان من اولم آیا؟؟؟؟؟؟؟

هاله بانو یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:00 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

الان من دومم چون شهاب پام رو لگد کرد

شهاب آسمانی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:00 http://empyrean.blogfa.com

اول و دوم یا آخر فرقی نمیکنه ...!

شهاب آسمانی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:02 http://empyrean.blogfa.com

ببخشید هاله جان ...
میخواستی بزنی تو صف ... اینجوری شد دیگه ...!

۱حشره یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:03 http://1bug.blogsky.com/

من یاد پدربزرگم میفتم (میافتم؟) با رادیو جیبیش و خش خش رادیو بی بی سی

هاله بانو یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:05 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

منم رادیو رو دوست داشتم البته الان دیگه گوش نمی دم یعنی فرصتی براش ندارم مگر صبح ها توی تاکسی
منم عاشق صبح جمعه با شما و قصه های رضا رهگذر بودم
جوونی کجایی که یادت بخیر

هاله بانو یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:06 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

عیبی نداره شهاب
دفعه بعد اول دور و بر رو دقیق نگاه کن

شهاب آسمانی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:12 http://empyrean.blogfa.com

یه رادیو قرمز از طرف مدرسه بهم جایزه داده بودن که اون موقع ها باهاش آنگ های درخواستی رو گوش میدادم ...!
یه خاطره باحالم از رادیو دارم ...
یه هدفون بیسیم خریده بودم که با فرستنده اشو تنظیم میکردم رو موج رادیو و آهنگ میذاشتم ... تا بابام رادیوشو روشن کنه و دنبال آهنگ بگرده ...! بنده خدا فکر می کرد اون آهنگا رو رادیو داره پخش میکنه ...!

قاصدک یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:17 http://mtabasom.blogfa.com

سلام آقا کیامهر
ما رو بردی به دوران نوجوانی و خاطراتش واقعا یادش بخیر..
اسم رادیو خودش خاطره است واسه ماهایی که تمام دوره نوجوانیمونو با این برنامه ها که شما گفتین گذروندیم..
از طرف منم این روز مبارک

هاله بانو یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:22 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

شهاب چقدر شیطون بودی

تیراژه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:25 http://tirajehnote.blogfa.com

رادیو............آقاجونم....سحر های ماه رمضون.....شبای بمباران اون طور که بزرگترا میگن...شب به خیر کوچولو......اینا تو ذهنم ردیف شد با این پست....

کورش تمدن یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:27 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
رادیو گفتی وکردی کبابم(هاله بانو این کباب با اون کباب فرق داره)
من رادیو رو خیلی به تلویزیون ترجیح میدم
با گوش دادن به رادیو شما میتونی خودت دنیایی رو تو ذهنت تجسم کنی
نیازی به جلوه های ویژه نیست
انتقادها صریح تره چون مخاطبش خاصه
خاطره هم یادم نمیاد
اگر هم یادم میومد نمیگفتم
خدا رو شکر میبینم که سلامت رسیدی سر کار

شهاب آسمانی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:30 http://empyrean.blogfa.com

یه کم هاله جان ...!

فرناز یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:43 http://www.zolaleen.persianblog.ir

الهه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:46 http://khooneyedel.blogsky.com/

میدونی....خاطره بازی آداب داره...و تو آدابش رو خیلی خوب بلدی و به جا میاری...

گلدونه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:54

کیامهر باستانی چند سالشه؟؟؟؟؟؟؟

۳۱

خورشید یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:55 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

سلام
پدر بزرگ ما یه رادیو از مکه اورده بود شکل پرتقال بود البته حسرت به دل دست زدن بهش موندیم چون مادرمون میذاشتش تو ویترین میگفت یادگاراست

ولی من قصه ظهر جمعه و صبح جمعه باشما رو دوست تر داشتم
و البته اون صدای وووووویییییژژژژژژ آژیر نحس از همه اش بیشتر یادمه . چون صدای مرگ یا زندگی بود

الهه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:55 http://khooneyedel.blogsky.com/

رادیو......
بچه که بودم شبا قصه میگفت رادیو برام!با لالایی هم شروع میشد...لالالالایی لالا لالایی......بعدش دیگه نوارکاست قصه ها اومد بیرون و رادیوی قصه گو رو گذاشتن کنار...
رادیو منو یاد بابا میندازه....شبهای جمعه که پای دعای و کمیل مینشست که از رادیو پخش میشد...تو یه اتاق که برقش رو از عمد خاموش میکرد تا اشکاش رو ما نبینیم...فرداش هم صبح جمعه با شما و خنده های بابا و پشت سرش خنده های ما...وسط هفته هم برنامه ی زنده ی مجلس و دعواهای نماینده ها!
خاطرات من از رادیو مال سالها پیشه...الان خیلی وقته رادیو گوش نمیکنم....

م . ح . م . د یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:06 http://baghema.blogsky.com/

سلام ... خاطره ای که میخوام تعریف کنم یبار تو بیشه ی بلاگفا ، همون پست های اولی نوشتم ، پستی که اولین بار نیما باهام آشنا شد و به خاطر همون اون پستو خیلی خیلی خیلی خوب یادمه ...
با شنیدن اسم رادیو یاد شهین مهین فر میفتم !
شاید بشه کلی گفت یاد برنامه ی راه شب که من تو اوج کنکور و درس شبهای میشستم و اونو گوش میکردم !
دوشنبه ها فاطمه نیرومند بود ، چهارشنبه ها حوریه ی صداقتی و شنبه ها هم شهین مهین فر !
شاید شنبه هاش واسم خاطره انگیز تر بود ... به خصوص الان که فک میکنم ...
شاید به خاطر خوندن اون اس ام اسی بود که بهشون دادم ... معمولا مردم اس ام اس میفرستادن و مجری هم میخوندو کلی توش تفسیر مفسیر میکرد !
اون شب من هم یک اس ام اس دادم که خونده شد ...
دوستم سر کلاس و پشت جزوه ی درس گسسته ام نوشته بود ( تا جایی که یادمه درست حسابی ! ) :
صبور بودن را از درخت بیاموز که حتی سایه از سر هیزم شکن هم بر نمیدارد !
اینو اون شنبه برای راه شب فرستادم ...
با یک چاشنی درسی ! که من امسال کنکور دارم و دعام کنید !
شهین مهین فر اون شب اس ام اسمو خوندو گفت برای پسر خوبم آرزوی موفقیت تو کنکور دارم و از همه میخوام برای کنکور های 88 دعا کنند ...
واسم اون شب خیلی خاطره انگیز شد ... خیلی !
شاید با شنیدن اسم رادیو ، یاد چند تا چیز میفتم !
اس ام اس ! کنکور ! راه شب ! شهین مهین فر ! نیما ! و از همه مهمتر شهید !
پسر شهین مهین فر ، امیر ارشدی تو روز عاشورای س.ب.ز یکی دو سال پیش کشته شد ...
شاید خوب باشه یک یادی هم از اون و کسایی داشته باشیم که به خاطر گرفتن حق کشته شدن و اسمشون خیلی زود داره از بین همه فراموش میشه ...
خیلی زیاد شد ، میدونم هیشکی حال و حوصله ی خوندنشو نداره ... ببخشید

نیما یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:07

خودم خاطره ی خاصی ندارم اما انگار ، مامانم اسم من رو از توی همین قصه های رادیو پیدا کرده . داشته قصه شب گوش میداده و موضوع داستان یه خواهر و برادر بودن که توی جنگل گم میشند . اسم پسره نیما و اسم دختره نیلوفر بوده . اونجا از هردوتا اسم خوشش میاد و بالاخره اسم ما میشه نیما . !

نیما یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:09

راست میگه ممد . همون پست بود و چه خوب شد که اینجا یادی کردی ازش . ایول ممد !

کورش تمدن یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:09 http://www.kelkele.blogsky.com

نیما جان میگم نیلوفر هم فشنگ بودا

سهبا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:10 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . من هم تبریک می گویم سالگرد تاسیس رادیو را به همه و بخصوص استاد سعادت عزیز .
رادیو و تقویم تاریخ و بچه های انقلاب ، رادیو و صبح جمعه با شما ، رادیو و قصه ظهر جمعه با صدای رضا رهگذر ، رادیو و خاطرات زیبای رادیو پیام در دوران دانشجویی ، رادیو و صدای فرهنگ از رادیو فرهنگ ، رادیو و .....
مدتهاست از آن دورافتاده ام . حیف .........

نیما یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:12

کورش خان ، میتونم از این به بعد بهت بگم نیلوفر ؟

راستی نیلوفر جا ، تولدت مبارک (دارم واسه سال دیگه تمرین میکنم )

رضوان یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:13 http://zs5664.blogfa.com/

سلام
صبح عالی متعالی
صبح جمعه واقعا قشنگ بود هنوز هم این برنامه پخش میشه؟؟؟؟؟؟؟؟
من یاد مادربزرگ و مادرشوهرم میفتم و به نظرم برنامه های رادیو خیلی جالبتر از برنامه های تلویزیونه و همین الان هم تو محل کارمون رادیو روشنه و یکی داره میگه: با تبریک ۷۱ امین سال تاسیس رادیو به همه ی زحمتکشان و ................
جالب بود نه!!!!!!!!!!!!!!

عاطفه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:16

دبیرستانی بودم که عشق رادیو شدم.. سالای آخر.. چه کیفی میکردم.. دانشجوی لیسانس که شدم این کیف مضاعف شد.. هفت تایی ها.. صبح جمعه با شما.. برنامه های هشت شب رادیو جوان.. هفت ترانه.. زیر نور ماه..
نمایش های رادیو جوان رو دونه به دونه گوش میکردم..
از وقتی اینجا شب نیست شروع شد یکی درمیون.. اونم به خاطر اینکه خواهر کوچیکه دوست داشت و ترغیب میکرد..
کللن رادیو یه جوری بود که وقتی شبا درس میخوندم برام روشن بود.. الان خواهر کوچیکه اینجوریه..
حالا کمترگوش میکنم.. چون برنامه ها یه جوری شدن.. انگار مثل سابق نیستن.. حرفایی که میزنن به دلم نمیشینه.. چند ماهی میشه نمایش شب هم گوش نکردم.. نمایش ها هم القا کننده ی یه چیزایی شدم که... . چی بگم!

عاطفه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:17

مامانم هم که یادمه وقتی شش یا هفت ساله بودم همیشه شبا رادیوش روشن بود.. خب کار میکرد.. برای اینکه تنها نباشه یه مونس احتیاج داشت..

کورش تمدن یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:19 http://www.kelkele.blogsky.com

نیما جان من یکم واسه نیلوفر بودن خشنم
والدینم بین اسامی:غضنفر٬قلی خان٬غلام٬مظفر و کورش شک داشتن که کورش انتخاب شد

دلارام یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:20

رادیو...
من با رادیو یاد خیلی چیزها میوفتم .اول از همه یاد پدر بزرگ خدابیامرزم.یه رادیو داشت تقریبا شکل همینی که عکسش اینجاست.ظهر های جمعه گوش میدادش.
یاد بچگی هام میوفتم که شب بخیر کوچولو رو هرشب راس ساعت 9 گوش میدادم گنجشک لالا مهتاب لالا ...
هنوزم که هنوزه هرشب رادیو گوش میدم(البته خیلی وقته که با موبایلم رادیو گوش میدم!) اصلا رادیو رو به تلویزیون ترجیح میدم.
عجیب رفتم تو خاطراتم

گل گیسو یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:25 http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام
رادیو منو یاد سحر های ماه رمضون میندازه،دعای سحر،و از همه بیشتر یاد این جمله میندازه : "سحـــرخیزان عزیز ... دقیقه تا اذان صبح باقیست"
صبح جمعه با شما رو هم خیلی کمرنگ یادمه،کوچیک بودم گوش میکردیم

دلارام یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:30

راستی من یاد صبحه جمعه با شما هم میوفتم.مخصوصا اون قسمت که میگفت :ماجراهای آقای ملون(لطفا با لحن مخصوص به خودش خوانده شود !)

دخترک زبون دراز یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:33 http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com

سلام مامان تا پاش به آشپزخونه میرسه اول رادیو روشن میکنه البته قبلنا بیشتر بود حالا که ساسی مانکن گوش میده

خورشید یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:37 http://khorshidejonoob1.blogfa.com


اشرف گیلانی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:39 http://babanandad.blogfa.com



امیدوارم روزی نیاد که امروز برامون حس نوستالژیک داشته باشه!

فرزانه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:39 http://www.boloure-roya.blogfa.com

تو برهوت که من اون وقتا بودم تنها دلخوشیم شنیدن برنامه های رادیو مخصوص صبح جمعه و قصه های راه شب بود. البته کارتون های تلویزیون رو هم دوست میداشتم ولی خوب رادیو یه چیز دیگه بود. از مردن هیچ هنرمندی به اندازه فرهنگ مهرپرور ناراحت نشدم. خیلی خیلی دوستش داشتم.

منجوق یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:40 http://manjoogh.blogfa.com/

یه بار از مدرسه اومدم خونه کسی خونه نبود
ناهارم رو برام گذاشته بودن داشتم ناهارم رو می خوردم
که یه دفعه صدای یه مرد از تو اتاق دیگه اومد بعد سکوت
گوشهامو تیز کردم فکر کردم دزده
دوباره صدای مرده اومد من رسما ترسیدم و از جام بلند شدم تا فرار کنم که یه دفعه همراه با مرده صدای یه خانوم هم
اومد با خودم گفتم دزدها که همراه خودشون زنشونو نمی برن
دوباره گوش دادم
نگو که بابام داشته رادیو گوش می داده برق قطع شده بود
یادش رفته بود رادیو رو خاموش کنه
وقتی من داشتم ناهار می خوردم برق اومده بود و رادیو روشن شده بود

خداییش دیده بودی کسی از رادیو بترسه ؟ نوبره نه؟

لژیونلا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:43

زمان کنکور بعدازظهرهای جمعه برای زنگ تفریح مسابقه کلمه یابی رو گوش میدادم. این مسابقه رو الان خودم برای پسرم ترتیب میدم. یادش بخیر...

تلاش یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:45 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

سلام...
من جمعه شب ها یواشکی برنامه این پسره بهزاد رو گوش می کردم که آهنگ درخواستی پخش می کرد..
فکر کنم هفت شنبه بود..

میلاد یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:17

سلام و خسته نباشید به کیامهر نازنین

خوب نوستالژی رادیو برای من خیلی خاطرات داره

اولیش اینکه هروقت اسم رادیو میاد یاد بابابزرگم میاد که خدا سایه اشو بالای سرمون نگه داره که شب ها یکی از هدفون رادیو کوچیکش میزاره تو گوشش با چشم های نیمه بسته می خوابه و جالب تر یاد باطری های رادیوش که انقدر زیادن و همشون جمع کرد یه گوشه از کمدش

دیگه یاد قصه های ظهر جمعه با صدای خاص و سحر انگیز رضا رهگذر میفتم که هر وقت ظهرهای جمعه میرفتم کبابی محل رادیو روشن بود و داشت جای نقش های مختلف حرف میزد و داستان روایت میکرد

یاد سحرهای ماه رمضون میفتم که با مامان دوتایی داستیم باهاش کلنجار میرفتیم که موج دعای سحر پیدا کنیم

یاد برنامه عصرانه زیبای فرشید منافی تو دوران دانشگاه میفتم که با مجتبی و احسان دور هم جمع میشدیم که ببینیم فرشید امروز قرار کی رو اسگول کنه ( یادش بخیر سر بازی های جام جهانی چقدر علی دایی رو اسگول میکرد )

یاد برنامه زیبای شبستانه تو صف گاز طولانی شب ها که تا ساعت 2 تو ماشین اروم اروم صف گازو میرفتم جلو و به اهنگ های قشنگی که پخش میکرد گوش می دادم

هنوزم هر از گاهی رادیو گوش میدم

[ بدون نام ] یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:22

خصوصی

بازیگوش یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:26 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

واااااای من خاطره ها دارمممممم
خصوصا دوران تجرد که شب و روزم با رادیو جوان میگذشت!
هفتایی ها که صبح جمعه باهاشون بیدار میشدم و جوان امروز با صدای رشیدپور و بعد چهارراه جوانی و ...
صدای دلنشین نیما رییسی که الان دیگه رادیو نیست و همین طور این مجریه که الان اسمش یادم رفت و من عااااشق برنامه اش و صداش بودم که الان رفته خارج!!!
من شب ها رو هم با رادیو میخوابیدم
یعنییییییی دنیایی داشتم و اصلا تی وی نمیدیدم!
اما الان خیلی کم شده خیلییی...

بازیگوش یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:29 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

فرزاد حسنی و برنامه هاش رو همیشه دنبال میکردم...
صدای فاطمه ال عباس و همین طور از همه عزیزتر مهران دوستی
راستی یادم اومد اسمشو فرشید منافی که واقعا نمیدونم چرا رفت!
بنفشه رافعی و فاطمه صداقتی...
فک کن من صبح حا قبل رفتن به یونی هم با رادیو بیدار میشدم و سلااام صب به خیر رادیو جوان بهم انرژی اییی میداد

رها پویا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:32 http://gahemehrbani.blogsky.com/

ممنون بابت این یادآوری خوبت
گوش دادن به رادیو یه لذت خاصی داره
من هم تبریک میگم

میلاد یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:41

راستی یادم رفت خانوم صداقتی بگم

یادش بخیر یه ساعتی داشتم عموم از سوئد فرستاده بود البته هنوزم دارمش ، این ساعت در واقع رادیوهم بود و میشد تنظیم بشه و به جای زنگ رادیو روشن بشه

تو دوران دانشگاه با خودم برده بودمش
با بچه ها کوکش میکردیم که اذان صبح روشن بشه و با صدای اون بیدار شیم
خانوم صداقتی بعد اذان با اون صدای پرانرژیش شروع میکرد به سلام و احوالپرسی کردن
بعضی اوقات بعد اذان اهنگ زیبای " مرو ای دوست " اصفهانی رو میذاشت ما تو جامون چشامون نمناک میشد

صبحونه که میخوردیم رادیو روشن بود خانم صداقتی تند تند و با انرژی حرفمیزد و مارو سرحال میکرد

یادش بخیر


راستی خانم بازیگوش فرشید منافی بخاطر مسائلی که براش اینجا ایجاد کردن رفت
الانم داره تو رادیو فردا هرشب یه برنامه ایی اجرا میکنه به نام رادیو پس فردا
شنیدم خیلیم قشنگه و مثل همون برنامه های زیبایی که تو رادیو اینجا اجرا میکرد البته با دستی بازتر برای بیان حقیقت ها

وانیا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:43 http://bfhvaniya.blogsky.com

سللام چقدر جایه محسن خالیه کیا
رادیو و صبح جمعه و صدایه بلندش که نمیذاشت بخوابم
رادیو برنامه ی خواص مواد غذایی و نصایح تموم نشدنیه مامان

بازیگوش یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:49 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

اقا میلاد میدونم رفته اونجا اما اخه...
نمیدونم شادی نباید قضاوت کنم
اما کاش همین جا مونده بود...
مرسی از معرفیت گوش میدم امشب ببینم چیه

دختر چهل گیس بهار یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:53 http://farzanetarin61.blogsky.com/


خاطره ای که از رادیو ندارم ،
جز اینکه هر وقت تو ماشین بابا میشینم و بابا پشت روله باید به محض ورود بگم: بابا تو رو خدا رادیو را روشن نکنی که رو اصابم میره ..

میلاد یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 12:01

خانم بازیگوش میتونید از این دوتا ادرس البته با ف ی ل ت ر ش ک ن صداشو بشنوید

http://www.radiofarda.com/archive/radio_pas_farda/latest/907/3157.html


http://www.radiopasfarda.com/

درضمن درباره ی رفتنش منم با شما هم عقیده ام، ای کاش نمی رفت و اینجا میموند
من که خیلی برنامه هاشو دوست داشتم مخصوصا بخاطر طنازی زیبایی که داشت

اما در مورد رفتنش حرف های ضد و نقیض زیاد
به هرحال امیدوارم هرجا هست موفق باشه

سمیرا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 12:08 http://nahavand.persianblog.ir

آخی چه پست خاطره انگیزی شده کیامهر ...مرسی..
منم تولد رادیو رو تبریک میگم ..رادیو هنوزم به نظر من بهترین رسانه است..رسانه ای که محدودیت مکانی و زمانی نداره هرجا باشی چه توی صف اتوبوس چه توی مترو و محل کار و خونه و آشپزخونه میشه گوشش داد حتی پشت فرمون ماشین...به این میگن رسانه ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد